بازگشت

بعد اجتماعي عزت حسيني


شخصيت اجتماعي ، بسيار متأثر از شخصيت فردي و كمالات روحي و معنوي است . جاي گاه انسان هاي متعالي و داراي صفات عاليه ، قلوب مردم است ، زيرا دل ها با كمالات معنوي و روحي رابطه فطري دارند و از همين روست كه فرزدق شاعر، در ملاقات با امام در سرزمين «صفاح » مي گويد: «دل هاي مردم كوفه با توست و ليكن شمشيرها برضدّ توست .»

ابن زياد با تهديد و تطميع توانست فقط مسير چرخش شمشيرها را منحرف كند اما او هرگز قادر بر تحريف قلوب نيست . آن شمشيرها نيز از خوف ابن زياد و طمع به دنياست كه عليه حسين ، از نيام ها كشيده شده است .



خوف بود منشأ هر كار زشت

خوي طمع مبدء كردار زشت



محبوبيت و پذيرش امام حسين (ع) از ديدگاه اجتماعي ، از مسلمات است .«شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه آن حضرت ، محبوب ترين فرد در زمان خود براي همه مردم بود. بديهي است كه اين محبوبيت از يك طرف ، معلول عظمت نسبي آن حضرت بود و از سوي ديگر معلول كمالات روحي او بود كه در شخصيت او جمع شده بود.»

و اين محبوبيت چنان تثبيت شده بود كه دشمنان سرسخت او نيز بدان اعتراف نموده اند.

در كتاب ارزش مند «أعلام الهداية » مي خوانيم : روزي عمرو بن عاص در سايه ديوار كعبه نشسته بود كه حسين (ع) از آن جا عبور مي كرد، وقتي كه چشم عمرو بن عاص به او افتاد، گفت : «هدا أحب ّ أهل الارض إلي أهل الارض و إلي أهل السّماء اليوم ؛ امروز،اين مرد، محبوب ترين ِ اهل زمين نزد زمينيان ، و ملكوتيان است .» چنان كه «الفضل ماشهدت به الاعدا؛ فضيلت آن است كه دشمنان هم به وجود آن شهادت دهند.

يزيد از پدرش معاويه خواست كه جوابي تحقيرآميز براي نامه امام حسين (ع) بنويسد.

معاويه اين درخواست را رد كرده و گفت : «و ما عسيت أن أعيب حسيناً، والله ما أري للعيب فيه موضعاً؛ نمي توانم از حسين (ع) عيبي را ذكر كنم و به خدا قسم ، درحسين جاي هيچ گونه عيب و ايرادي را نمي بينم .»

اين هانمونه هايي از اعتراف دشمنان آن حضرت بود، بنابر اين حسين از ديدگاه اجتماعي داراي عزت ، احترام و عظمت وصف ناشدني بوده است .

و «إن ّ للحسين مَحَبَّة ً مكنونة ً في قلوب المؤمنين ؛ همانا در دل هاي مؤمنان ،محبّتي وصف ناپذير نسبت به حسين (ع) نهفته است ، اين محبّت در دل ها و سينه ها حك شده است تا آن جا كه دل ها، كانوني از احساسات او شده اند و بردن نامش اشك ها راجاري مي سازد.»

نكته ديگري كه بايستي در اين جا بدان توجه كنيم ، اين است كه حسين (ع) درخصوص روابط اجتماعي ، مبتني بر تكريم انسان ها حفظ عزّت و شرافت گام برمي داشته است ، همان گونه كه سيره خاندان محمدي (ع) و علوي (ع) بر همين اساس استوار بوده است و در مقابل ، معاويه و يزيديان ، هم چون فرعون ، مبتني بر اهانت و تحقير انسان ها مشي مي كرده اند. در سوره زخرف درباره فرعون آمده است : (فاستخف قومه فأطاعوه )

آري ، صاحبان عزّت راستين ، هرگز بندگان خدا را تحقير نمي كنند و ذلّت و خواري را براي هيچ انساني ، شايسته نمي دانند و بلكه براي حفظ حريم عزّت و شرافت مردم جامعه ، از هيچ كوششي دريغ نمي ورزند، اين همان منطق استوار حسين بر اساس عزّت وكرامت است .