بازگشت

مبناي عزت (حسيني )


نه فقط پايه اصلي عزّت و سربلندي انسان ها، بلكه سر سلسله تمام صفات عاليه وكمالات معنوي ، خداشناسي است ، يگانه منطق صحيح انسانيت نيز، خداشناسي است .

اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد: «شناخت خداي متعال ، پايه اساسي دين است ؛ أوّل الدين ِ مَعرفته .» و استاد شهيد مطهري مي گويد: «سرسلسله معنويات خداشناسي است ؛ممكن نيست از سر سلسله معنويات و از ريشه دين و سرچشمه آن ها چشم بپوشيم و آن گاه بتوانيم اصول معنوي داشته باشيم ...». بنابر اين ، اساس امور معنوي و اخلاقي از قبيل عزّت و عزت مندي ، كرامت و غيره تنها «خداشناسي » است .

كسي كه در برابر غير خدا سر خم مي كند و تن به پستي و خواري مي دهد، عزّت و عظمت الهي را درك نكرده است . اگر عزّت و عظمت و جلال در دل و روح آدمي جلوه كند،انسان به معرفتي مي رسد كه به هيچ بهايي ، در برابر غير خدا سر تسليم فرود نمي آورد،زيرا مي داند، همه چيز از اوست و ما فوق ِ او هيچ عزّت و عظمت و قدرتي وجود ندارد: (...إن الله لقوي عزيز)

آية ا... بهاءالديني مي گويد: «اگر خداشناس شدي ، دست ِ طاغوت ها را نمي بوسي .اين از جهالت است ؛ اگر عظمت خدا را فهميدي ، مي بيني هيچ موجودي در برابر عظمت خدا، عظمت ندارد، اگر قدرتي دارد، علمي دارد، كمالي دارد، همه از مواهب خداست .»

«... خداشناس با خدايي سر و كار دارد كه منبع همه كمالات و فيض هاست و بدين ترتيب ، با يك مبدء عظيم و كامل پيوند برقرار كرده است و مي كوشد تا به اين مبدء فيض نزديك شود و كار خود را براي او انجام دهد و خشنودي خدا را به دست آورد. بنابراين ،هدفش ، از مرحله «حقير بيني » و افق هاي تنگ و محدود، به افق هاي باز «عظيم نگري » پيش مي رود.»

بنابراين مبناي عزت مندي ، عزت مداري ، تنها «خداشناسي » است .

حسين (ع)، مبناي عزّت خويش را در صحراي عرفات با رساترين بيان عارفانه ،نگاشت و در عرصه عمل ، در صحراي نينوا، پرچم عزّت حقيقي و افتخار كامل را بر قله انسانيت ، برافراشت ، خدايي كه حسين مي شناسد، خدايي است كه تمام نعمت ها، عزت ها و عظمت ها از جانب اوست .

دعاي عرفه حسين (ع) سند گوياي خداشناسي اوست ، جمله هايي را از آن نيايش عاشقانه حسيني ، كه به بحث ارتباط دارد را براي نمونه ذكر مي كنيم :

«و لولانصرك اياي لكُنت من المغلوبين يا من خص َّ نفسه بالسمو و الرفعه فأوليائه بعزّة يعتزّون يا من جعلت له الملوك نَيْرَ المذلّة علي أعناقهم فهم من سطواته خائفون ...»!

اولياي خدا به عزّت الهي عزيزند و از خود هيچ عزّتي را ندارد. حسين خودش را هم خوب شناخته است ، و اساس خودشناسي هم خداشناسي است : «من عَرف َ نفسه فقد عرف ربه ؛ هر كسي خودش را بشناسد، خدا را شناخته است .»

حسين (ع) خودش را در مقابل حضرت حق ، چنين معرفي مي كند:

«.. فها أنا يا الهي بين يديك يا سيدي خاضع ٌ، ذليل ٌ حصيرٌ حقير...؛... باري ،خدايا، اي سيد و سرور من ، بنده ، همين كه در پيش گاه توست ، سرافكنده ذليل ، عاجز و ناچيزم ...»

چهره اي كه از حسين در سراسر اين دعا مشاهده مي كنيم ، در نهايت خضوع و خشوع در پيش گاه عزّت و عظمت الهي است : «يا من دعوته ... ذليلاً فأعزني ؛... اي خدايي كه تو را خواندم ، در حالي كه ذليل و ضعيف بودم ، تو عزيزم گردانيدي »، زيرا عزّت از آن ِ توست و هر كه را خواهي ، عزيز مي گرداني ...: «أنت الذي أعززت ».

آري ، «چهره اي كه در پيش گاه خداوند جز انعطاف و اظهار ذلت چيزي از او به ياد نمانده است ، همان چهره [در صحراي كربلا در مقابل ستم گران ]به هيچ وجه حاضر به تسليم شدن نيست .»

كسي كه در پيش گاه خداي عزّت ، سر تسليم فرود آورد، هرگز در مقابل غير حق سر خم نمي كند، زيرا مبدء و مقصد او، فقط خداست و كسي كه چنين باشد حيات طيبه دارد، لذا از همان آغاز در هنگام ملاقات با وليد و مروان و در تمام مراحل در مدينه ، بين راه مكه تا كربلا، و عاشورا، بارها آيه استرجاع : (انا لله و انا اليه راجعون ) را مي خواند.

حسين با آيه استرجاع ، فقط خبر از مرگ و شهادت نمي دهد بلكه مبناي حركت و زندگي حقيقي و عزت مند خويش را ترسيم مي كند.