بازگشت

مقدمه




در مسلخ عشق جز نيكو را نكشند

لاغر صفتان زشت خو را نكشند



گر عاشق صادقي ز كشتن مگريز

مردار بود هر آن كه او را نكشند



به ميمنت برگزاري همايش سراسري امام حسين (ع) به خود جسارت دادم ، مقداري از كوتاهي نمودن جامعه مسلمانان در مورد ترويج دين اسلام ، اهم آن را بيان دارم . بي ترديد در اثر نبودن اتحاد و اتفاق كه منتج عدم رعايت امر پروردگار است كه فرمود: (و شاورهم في الْاَمْرِ) به كار نگرفتن تدبير و مشاوره در حل مشكلات و معضلات عام و خاص و بي تفاوتي در انجام مسئوليت به سفارش نبي اكرم (ص) «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته » بوده كه مي بايست هر فردي به مقدار توان خود در مقابل هر گونه پيش آمدي عهده دار باشد.

چه بسا در زمان «غُرة بَدَءَ الْاءسلام ُ غَريبًا و سَيَعُود غريبًا» گاهي كه اسلام با مافاصله گرفت ، گروهي از دشمنان دين خدا به تفرقه اندازي و جدايي ميان مسلمانان شروع نمودند آنان از اقشاري بودند كه بدون توجه نمودن به وحدت اسلامي در اصول دين و توحيد يك مسير خاصي را براي خود انتخاب كرده و تنها آن را بر حق دانسته و با افكار و نيت هاي تحجّري زمزمه فراواني را در جامعه راه انداختند و جز هوادارانش همه را گمراه دانسته و ديگران را نفرين كردند و با پول و سرمايه هنگفت ، دست هاي پنهاني و ناشناخته اي را در راه منازعه و مجادله ، وحدت مسلمانان را به بغض و كينه تبديل كردند وبراي رسيدن به اهداف شوم خود تصميم گرفتند، به كارهايي دست بزنند كه باعث ضعف و نابودي اسلام گردد و كليد تعالي و رمز مؤفقيت جامعه را كه در حكم (و اعتصموا بحبل الله جميعًا و لاتفرّقوا) است ، با انواع مكر و خدعه از بين برند، تا جايي كه قرآن كه قانون خدا و انجام دستورات و احكام آن براي پيشرفت امور مادي و معنوي جامعه واجب و عمل و به كارگيري آن دل مرده را زنده مي كند، با عملي كه آنان انجام دادند، تنها به عنوان تبرك و تيمن براي مرده قرائت مي شد و از نظر آنان كساني مسلمانان واقعي اند كه در گوشه مساجد بنشينند و در هيچ كار و امري دخالت نكنند، تا جايي در به كاراندازي اين هدف منافقانه ، موفق شدند همه ادارات و مراكزي كه جواب گوي مسائل ديني و اجتماعي بود ـ كه يكي از آنها بيت المال است ـ را از بين ببرند.

رهبران لايق اسلامي را از رأس حكومت برداشتند؛ و حال آن كه اهل بيت رسول الله گل سر سبد آفرينش اند و كه حب آنها بر هر فرد مسلمان شيعه و سني واجب و بزرگ ترين افتخار مقلدان ، مجتهدان اربعه اهل سنت ، طريقين قادري و نقشبندي و اساس اجازه نامه علوم معقول و منقول روحانيت آنها انتساب به اهل بيت و در صدر آن حضرت علي (ع) است .

بي مناسبت نيست به عنوان پندگيري با سه بيت شعر از مجتهد آگاه و دانشمند حضرت امام شافعي (رض) عيب و منقصت اقشار مسلمانان را بيان نمايم كه صحت مثل «از ماست كه بر ماست » عقوبت اهانت و توهين از جانب ما مسلمانان در مورد هم ديگر را افشا مي كند:



نُعيب ُ زَمَانَنَا وَ الْعَيْب ُ فينَا

وَ مَا لِزَمَانِنَا عَيْب ٌ سِوانا



وَ نَهْجوذا الزّمان بغير ذنب

ٍو لو نَطَق َ الزَّمان ُ لَنا هَجانا



وَ ليس الذّئْب ُ يَاْكُل لَحْم ذئب ٍ

وَ يَاْكل َ بَعْضُنا بَعْضًا عَيانا



ـ ما روزگار را بد مي گوييم ، در حالي كه روزگار نقصي ندارد و آنچه باشد از ما است .

ـ بدون گناه او رابد مي گوييم ، اگر او به سخن مي آمد به ما حمله مي كرد.

ـ گرگ كه جاندار وحشي است گوشت گرگ ديگري را نمي خورد، ولي آشكارا گروهي از ما گروه ديگري را مي خورد.

پس جا دارد ما همه مخالفان دين و تفرقه اندازان را به جاي نفرين و ناسزاگويي تذكر دهيم ، تا آگاه باشند طبق دستور كتاب هاي الهي مفهوم كلمه انسان (آدمي زاد) پيش از هر چيز، مكلف به ايجادِ علاقه و ارتباط و محبت و مودت با هم باشند. به روايت كتاب مرصاد العباد مصداق انسان و انسانيت را در محتواي «سُمِّي َ الأنْسان ُ اِنسانًا لِاَنَّه ُ اَنيس مصدِّق » انس گيري و الفت بوده است .

همين موجب مي شود هر كسي گوياترين پندار نيك و آسان ترين كردار ـ كه گفتار نيك است ـ را سرلوحه عمل خويش قرار دهد. ادامه اين راه ، نسل هاي آينده را از هرگونه حسادت و كينه و ناسزاگويي و فسادكاري منع نموده و به جاي خسران گيري در آيه : (اِن َّالاِنْسان َ لَفي خُسْرٍ) با ايمان كامل به وحدانيت پروردگار و اعتقاد صحيح به معاد و نبوت ، جامعه را به گفتار و پندار نيك ، تا صبر و مقاومت هميشگي سفارش مي كند، به قول مولانا:



نبيني روي دل تا روي دل با اين و آن بيني

نيابي خويش را تا خويشتن را در ميان بيني



سر روي طمع تا در متاع اين و آن داري

مراد خويش را دائم به دست اين و آن بيني



مكدر مي نمايد صورت از آينـه رنگين دل خود

صاف كن تا صافي اهل جهان بيني



سال 1381 كه به فرموده مقام معظم رهبري ، به سال عزت و افتخار حسيني نام گذاري شده ، با اعتقاد به اين كه فداكاري آن بزرگوار در راه ابقا و ترويج دين و آيين محمدي بر كسي پوشيده نبوده و نيست . علاوه بر اين آشنايي بيشتر با رفعت و شخصيت امام حسين (ع) موجب نوعي معارفه و تقبيح هر گونه انحراف ها و غلو در عقايد بوده است . به اميد اين كه همه مسلمانان ـ اعم از شيعه و اهل سنت ـ از برگزاري اين همايش ها با توسل به عشق و علاقه اهل بيت اتفاق و وحدت را تحكيم سازند.

در آغاز، مناسب است به بعضي از اشعار صادقانه امام شافعي اشاره كنم :



ياآل َ بَيْت ِ رَسُول الله حُبُّكُم

فَرَض ٌ مِن َاللهِ في الْقُرْآن ِ اَنْزَلَه



يَكْفيكُم ْ مِن ْ عظيم ِ الفَخْرِ اَنَّكُم

مَن ْ لم يُصَل ِّ عَلَيْكُم ْ لا صلاة َ لَه ُ



ـ اي اهل بيت پيامبر (ص) برابر حكم قرآن ، محبّت شما بر همه واجب است .

ـ براي نشان فضيلت تان كافي است كسي كه به شما درود نفرستد، نمازش صحيح نيست .



اءذا في مجلس نذكر عليَّا

وَ سِبْطَيْه ِ وَ فاطمة َ الزَّكيّة



يقال ُ تَجاوزوا يا قَوْم هذا

فَهذا مِن ْ حديث ِ الرّافِضيّة



بَرِئْت ُ الي الْمَهَيْمَن َ مِن اُنَاس

ٍيَرَوْن َ الرَّفْض َ حُب َّ الْفاطميّة



ـ در هر جا از امام علي (ع) و حسن و حسين و فاطمه ـ رضي الله عنهم ـ بحث كنيم ،

ـ مي گويند: اي مردم از ايشان دوري كنيد، اين گفتار از گفتار رافضي است .

ـ به خدا پناه مي برم از كساني كه دوستي اهل بيت را رافضي مي دانند.



قالوا تَرَفّضْت َ قُلْت ُ كَلَّاما

لِرَّفْض ُ ديني وَ لااعْتِقادي



لكن تولَّيْت ُ غير شك ٍ

خيرَ اِمام ٍ وَ خَيْرَ هادي



اِن ْ كان َ حُب ُّ الْوَلِي ِّ رفْضًا

فاءن َّ رَفْضي اِلي الْعِبادِ



ـ به من گفتند تو رافضي شده اي ، گفتم خير به رافضي اعتقاد ندارم .

ـ ولي با عقيده اي ثابت و بدون شك بهترين هادي و پيشوا را اختيار كرده ام .

ـ اگر دوست داشتن رهبر و پيشوا رافضي گري است ، پيش مردم اعلام مي كنم رافضيم .



ياراكِبًاقِف بالمحصب مِن منًي

وَاهْتِف ْ بِقاعِدِ حنيفها والناهض



سحرًا اِذا فاض الجحيج اِلي منًي

فَيْضًا كمُلْتَطَم الْفُرات الْفائِض ِ



اِن ْ كان َ رفضًا حُب ّ آل محمدٍ

فليشهد الثّقَلان ِ انّي رافض



ـ اي سواركار در مكان محصب از مني توقف كن بر كساني كه در دامنه مني نشسته و يا در حال حركتند. فرياد بزن اگر محبت آل محمد رفض محسوب مي شود، پس جن و انس همه شاهد باشند كه من رافضي هستم .

آري ، امام شافعي (رض) به اهل بيت عشق مي ورزيد و به طور قطع عقيده هر مؤمن خيرانديش و مسلمان واقعي چيزي غير از اين نيست ، افزون بر اين كه امام شافعي (رض) تمام ياران رسول خدا به خصوص خلفاي راشدين ـ رضي الله عنهم ـ را منبع نور و مصدر هدايت مي داند و در جملات بليغ كه بيانگر اعتقاد و انديشه والايش مي باشد بيان مي كند.

از خداوند مي خواهم اين قلم را ياري فرموده تا دور از هر گونه تعصبات در بيان روايات مختلف از جبهه گيري ها و جناح بندي هاي گمراه كننده محفوظ بمانم . با اين كه پيمودن اين راه از توانايي قلم و طاقت نويسندگان نبوده و نمي باشد. ليكن در اجراي حديث «ردّ الكلام كردّ السَّلام » واجب است در پاسخ و اجابت به دعوت اين اقيانوس بي انتها.

به خاطر خسته ننمودن افكار شريف خوانندگان و تسريع تفهيم بيانات شمّه كوتاه و قاصر در «مَثَل ِ اَوْلي الْكَلام ما قَل َّ و دَل َّ» به حد و توانايي در جاي گاه اهل بيت ـرضي الله عنهم ـ قلم فرسايي نموده و اين حقيقت را يافتم سرچشمه جاي گاه اهل بيت ـ رضي الله عنهم ـ از آيات قرآن و احاديث متواتر متفق همه مسلمانان ـ اعم ازتشيع و تسنن ـ بوده و با الفاظ مختلف و مكرر از پيامبراسلام (ص) نقل شده ، خداوند مي فرمايد:

(اِنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجْس َ اَهْل َ اْلبَيْت ِ و يطهّرَكم تَطْهيرًا) همانا پروردگار مي خواهد ناپاكي را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاكيزه گرداند.

ابتدا اين آيه خطاب به جمع مؤنث است . سپس آن را ترك فرموده و به ضمير«كم » جماعت مذكر را خطاب فرموده ، تا براي تغليب شامل زنان خانه پيامبراكرم (ص) و عموم مردان اقاربش گردد.

پس اولي آن است كه گفته شود، اهل بيت عبارت از همه زنان و فرزندان پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) به واسطه معاشرتش با حضرت فاطمه (س) مي باشد.

از ترمذي (رض) روايت شده ، آيه (اِنَّما يريدالله) در منزل ام سلمه نازل شد. پيامبر اكرم (ص) فاطمه ، حسن و حسين ـ رضي الله عنهم را ندا داد و با عباي خود آنها راپوشاند و حضرت علي (رض )را هم در پشت آنها قرار داد و بعد از پوشاندن همه فرمود: «اَلّلهُم َّ هؤلاءِ اهل َ بيتي فاذهَب ْ عَنْهُم ُ الرِّجْس َ وَ طَهِّرْهُم ْ تَطْهيرًا، پروردگارا اين گروه خانواده من را از ناپاكي محفوظ و آنان را پاكيزه نگه دار».

از حضرت علي (ع) روايت است : پيامبر اكرم (ص) دست حسن و حسين (ع) راگرفت و فرمود:

مَن ْ اَحَبَّني وَ اَحَب َّ هذيْن ِ وَ اُمَّهُما كان َ مَعي في دَرَجَتي يوم َ القيَامة ِ؛ هر كس من و اين دو فرزند و مادرشان را دوست داشته باشد، روز قيامت با من و هم پايه من است ».

از زيدابن ارقم (رض) روايت است : پيامبراكرم (ص) به علي ، فاطمه ، حسن و حسين ـ رضي الله عنهم ـ خطاب كرد و فرمود:

«اَنَا حَرْب ٌ لِمَن ْ حارَبْتُم ْ وَ سِلْم ٌ لِمَن ْ سالَمْتُم ْ؛ من دشمن آنهايم كه با شما دشمن هستند و دوست كساني هستم كه با شما دوست اند.

خداوند در آيه 23 سوره شوري به پيامبر مي فرمايد: (قُل ْ لا اَسئلُكُم ْ عَلَيْه ِ اَجْرًا الّاالْمَوَدَّة َ في الْقُرْبي ) بگو من از شما براي رسالتم مزد نمي خواهم ، مگر دوستي با خويشاوندان .

صاحب كشاف از پيامبراكرم (ص) نقل كرده كه درباره اهل بيت و دوست داشتن آنها به قرار زير نويدهايي فرمود:

دوستان آل محمد (ص) هر گاه فوت كنند، شهيدند. گناه آنها بخشودني ، توبه شان قبول است . ملك الموت به ايشان مژده بهشت مي دهد. و كساني كه در حال كينه و دشمني با آل محمد (ص) فوت كنند، با كفر مي روند و روز آخرت اين نوشته در رخسار آنها نمايان است : «آيِس ٌ مِن ْ رَحْمَة ِ الله از رحم خدا محرومند».

بنا به دلايل متعددي كه در مورد امّت و محبت پيامبر نازل شده ، بر همه امت محبّت اهل بيت همانند دوستي و محبت پيامبر لازم و واجب است : (قُل ْ اِن ْ كُنْتُم ْ تُحِبّون َاللهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُم ْ).

اي محمد! بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا پروردگار هم شما را دوست داشته باشد.

(و اتَّبِعُوني لَعَلَّكُم ْ تَهْتَدُون َ) از او پيروي كنيد، تا پروردگار هم شما را دوست داشته باشد.

(فَلْيَحْذَر الَّذين َ يُخالِفوُن َ عَن ْ اَمْرِه ِ) پس بترسانيد آنان را كه از فرمان خدا سرپيچي مي كنند.

(لَقَد كان َ لَكُم ْ في رَسُول ِ اللهِ اُسْوَة ٌ حَسَنَة ٌ)؛ همانا آنچه براي شما نيكو است ، اقتدا نيكو كردن به رسول خداست .

دليل ديگر، عبارت است از قرار دادن دعاي رتبه و بزرگي براي اهل بيت در تشهد نمازها به گفتن : «اللّهم صل علي محمد و علي آل محمد و ارحم محمدًا و آل محمد» كه اين احترام غير از آنان ، براي ديگري مقرر نشده و براي اهل نظر و دقت جاي سؤال است كه بگويند: علت نام گذاري دختر پيامبر (ص) به فاطمه چه بوده است ؟ جواب : اين كه ريشه فاطمه از «فطم » به معناي قطع است . برابر روايت ديلمي (رض) پيامبر (ص) فرمود:

«انَّما سَمَّيْت ُ ابنتي بفاطِمَة َ لِاَن َّ الله تعالي فَطَمها و مُحِبِّيْها عَن ِ النَّارِ؛ نام دخترم را به اين علت فاطمه گذاشتم ، چون خداوند او و دو فرزندش را ـ حسنين (ع) ـ و دوست داران فاطمه را از آتش و عذاب دور ساخته است ». زماني كه آيه : (قُل ْ لا اَسأَلَكُم اَجْرًا اِلّا اْلمَوَدَة َفي الْقُرْبي ) نازل شد، گفتند: يا رسول الله، نزديكانت چه كساني هستند كه محبت آنان بر ما واجب است ؟ در جواب فرمود: علي ، فاطمه ، و دو فرزند آنها حسن و حسين (رضي الله عنهم ) «بُغْضُهُم ْ نِفاق ٌ وَ حُبُّهُم ْ ايمان ٌ؛ كينه با آنان نفاق و دوستي آنها ايمان است .

و در روايتي مي فرمايد:

تا درود و سلام بر آن خانواده نفرستيد، نبايد منتظراجابت دعا باشيد. اگر منصفانه مسئله را بنگريد، حديث صحيح و متواتر «أنّي تارك فيكُم ْ الَّثقَلَيْن ِ» براي مودت و دوستي اهل بيت كافي است و ديگر، جاي نزاع و تفرقه باقي نيست .

بنابراين همه قراين نشان مي دهد كه محبت و دوست داشتن آل محمد (ص) بر همه مسلمانان واجب بوده و: «ألي ما لايتناهي » مي باشد و مخالفان آن به اتفاق مسلمانان شيعه و اهل سنت منافق و از رحم پروردگار محروم اند. از يزيد ابن حبان (رض) روايت است : روزي در غديرخم پيامبر اسلام (ص) به پاخاست ، خدا را سپاس نمود وحاضران را اين چنين وعظ داد و فرمود:

«اَلا يا ايّها النّاس ُ فَءِانَّما اَنا بَشَرٌ يوشك ان يِاتي رسول ربّي فأجيب وَ اَنا تارك ٌفيكم ثَقَلَيْن اَوَّلهُما كتاب ٌ فيه ِ الْهُدي وَ النّور فَخُذُوا بكتاب الله وَ اسْتِمْسِكوا بِه ِ فَحَث َ علي كِتَاب اللهِ وَ رَغَّب َ فيه ِ ثم ّ قَال وَاَهْل ِ بَيْتي اُذَكِرُكُم ُاللهَ في اهل بَيْتي وَ لَن ْ يَتَفَرَّقا حتّي يَرداعَلَي ِّالْحَوْض ؛ اي مردم بيدارباشيد من هم مانند شما انسانم ، احتمال هست از طرف پروردگارم فرمان مرگ برايم صادر شود. من دو چيز بزرگ و سنگيني برايتان مي گذارم : اول ، كتاب خدا قرآن مجيد كه هدايت و روشنايي در آن نمايان است . پس به خاطر اقتدا نمودن آن را به دست گيريد. دوم ، اهل بيت ، يعني خانواده من است كه اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند، تا در حوض بر من وارد شوند. »

هر آنچه در كتب احاديث و تفاسير عامه و خاصه مسلمانان اهل تسنن و تشيع تحقيق و بررسي شود، در مسئله حديث ثقلين راجع به قرآن و عترت اختلافي نبوده و نيست . پس در باب يادآوري به اتفاق و وحدت فرد به فرد امت اسلامي ، شايسته است با مژده گيري از پيام اين دو بيت عارفانه كه مي فرمايد:



تا در مقام صدق و صفا پا گذاشتيم

پاي بر فرق عالم بالا گذاشتيم



ما بندگان درگه عشقيم

زان سبب دستي به تاج مهر و ثريا گذاشتيم



اين تذكر امام راحل ؛ را فراموش نكنيم كه در وصيت نامه مندرج است ، مي فرمايد: خودخواهان و طاغوتيان قرآن كريم را وسيله كردند براي حكومت هاي ضدقرآني و اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالي و اين كتاب سرنوشت ساز نقشي جز در گورستان ها و مجالس مردگان نداشت و اخلال گران و فسادكاران نفاق راتا جايي بردند كه در اين عصر انقلاب اسلامي از وحشت اجابت اين دعوت به نداي : «اِتّحِدوا اتّحِدوا ياللمسلمين » بنيان گذار جمهوري اسلامي ـ رحمة الله ـ؛ بازار آشوب را داغ تر كرده و مشغول انواع توطئه چيني ها و اختلاف سازي ميان مسلمانان بوده كه شناخت آنان براي هر فردي با ايمان لازم است ، تا با قدرت اتفاق و اتحاد بلا را به خود آنان برگرداند. به قول عارفان :



چون بد آيد هر چه آيد بد شود

يك بلا ده گردد و ده صد شود



آتش از گرمي فتد نور از فروغ

فلسفه باطل شود منطق دروغ



كور گردد عقل و چشم كنجكاو

بشكند گردونه اي را شاخ گاو



مناقب امام حسين (ع) را با اين بيت آغاز مي كنم :



اين حسين كيست

كه عالم همه ديوانه اوست



اين چه شمعي است

كه جان هاهمه پروانه اوست



نامش حضرت حسين (ع) فرزند علي بن ابي طالب و فاطمه زهرا ـ رضي الله عنهما ـ و كنيه اش ابوعبدالله بود. او دومين فرزند پيامبراكرم (ص)، يكي از آل عبا است . برابر دو روايت كه در تاج الاصول جلد3 ص 356 مندرج است ، وي در چهارم ماه شعبان سال چهارم هجري قمري به دنيا آمد و در سال 61 هجري در سن 57 سالگي در كربلا به شهادت رسيد. در حالي كه تشنه لب در برابر مصائب الهي شكيبايي مي نمود. از ابي سعيد (رض) روايت است كه پيامبر (ص) فرمود: «الحسن و الحسين سيّدا شباب اهل الجنَّة ِ؛ حسن و حسين از نظر رفعت ، شكوه و زيبايي از همه بهشتيان بهترند».

از براء (رض) روايت است پيامبر (ص) به حسن و حسين نگاه كرد و فرمود: «اللّهم َّ اِنّي اُحِبَّهُما؛ پروردگارا من اين دو را دوست دارم ، تو هم آنان را دوست دار». روايت است ازيَعْلي ابن مرّه كه رسول خدا فرمود:

«حُسَيْن ٌ مِنّي وَاَنا مِن ْ حُسَيْن ٍ اَحَب ّ اللهُ مَن ْ اَحَب َّ حُسَيْنًا حُسَيْن ٌ سِبْط ٌ مِن َ الاَسْباط ِ؛ حسين از من و من از حسينم ، خداوند دوست دارد كسي كه حسين را دوست داشته باشد، حسين نوه اي از نوه هاي من است ».

از سلمي ـ رضي اللهعنها ـ روايت است : ام سلمه را ديدم مي گريست به او گفتم : علت گريستن تو چيست ؟ گفت : پيامبر(ص) را در خواب ديدم ، سر و رويش گل آلود بود، به اوعرض كردم : چه چيزي برايت پيش آمده ، اي فرستاده خدا! در جواب فرمود: اين ساعت ، شاهد شهادت حسينم بودم ، همين باعث شده غم و تأسف بزرگ به من روي آورد، در اثركشته شدن حسين (ع) و پراكندگي خانواده او(رض). از ابن عباس (رض) روايت است كه پيامبر(ص) حسين را بر دوش داشت ، مردي به او گفت : جوان بر بهترين مركب سوار شده اي ، پيامبر (ص) فرمود: او هم بهترين سوار است . روزي رسول اكرم (ص) نماز مي خواند حسن و حسين ـ رضي الله عنهما ـ آمدند و بر پشت آن حضرت سوار شدند، بعد از اين كه نماز تمام شد، رسول خدا آن دو را گرفت و به دامن خويش نهاد و آنها را بوسيد، جمعي گفتند: اي رسول خدا! آن دو را دوست مي داري ، حضرت در جواب فرمود: چرا دوست نداشته باشم كه آنها دو ريحانه من هستند.

فرزندان آن حضرت ، شش پسر و سه دختر بود. بخشش و بزرگ منشي آن بزرگواردر حد شمارش خارج از بيان بود. ليكن براي نشان دادن انعام و اكرامش بيان اين اندرز براي عاقلان كافي است كه فرمود: گاهي دنيا، دارايي هاي خود را در اختيار تو مي گذارد. تو اين دارايي ها را پيش از آنكه از دست برود، بر مردم ببخش و مطمئن باش اگر دارايي و توانايي مالي به تو روي آورده باشد، با بخشش از بين نخواهد رفت و اگر از تو روي گردان شده باشد، بخل ورزيدن نيز نمي تواند آن را براي تو نگاه دارد.