بازگشت

عبادت و بندگي


عبادت و بندگي از مهم ترين عوامل تحكيم رابطه خلق با خداست و اين عبادت هر چه آگاهانه و مخلصانه تر باشد، رابطه را نزديك تر و محكم تر مي كند. امام حسين (ع) در سخنراني خود در شب عاشورا براي يارانش مي فرمايند:

«بار پروردگار! براستي حمد و سپاس تو را به جاي مي آورم كه ما را به نبوّت ، بزرگوار و مكرّم داشتي ! و قرآن به ما تعليم كردي ! و در دين ، ما را فقيه و دانا نمودي ». آنچه موجب اشتياق امام حسين (ع) به عبادت خدا مي شد، همانا آگاهي به ذات و صفات او بود. بنابر روايت امام زين العابدين (ع)، پدربزرگوارش در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند.«انه كان يُصلّي فَي الْيَوم و اللَّيلَة اَلْف رَكْعة ٍ فَمتي كان َ يَفْرغ لِلنِّساء!». بنابر روايات متواتر امام حسين (ع) 25 بار پياده جهت انجام مناسك حج به مكه رفتند. از خطبه ها، مناجات ها و نامه هاي امام برمي آيد كه در رعايت اوامر و نواهي الهي سر از پا نمي شناخت . چنانكه قيام جاودانه خود را براساس احياي امر به معروف و نهي از منكر آغاز كرد. بنابر عقيده امام در جامعه اي كه به امر به معروف و نهي از منكر عمل نمي شود، نمي توان زندگي كرد. او در خطبه اي در كربلا خطاب به يارانش مي فرمايد:«اَلا تَروُن َ اِلَي الحَق ّ لا يُعْمل ُ بِه ِ وَ اِلي َ الْباطِل ِ لايُتناهي عَنْه ُ لِيَرْغَب َ الْمُؤْمن ُ في لِقاءِاللّه فَاءنّي لا اَري الْمَوْت َ اِلّا سَعادَة ً وَ الْحَياة َ مَع َ الظّالِمين اِلّا بَرَماً؛ آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري به عمل نمي آيد؟! و در اين صورت حتماً بايد مؤمن حق ّجو، طالب ديدار خدا و لقاي حق ّ بوده باشد. من مرگ را جز سعادت نمي بينم ؛ و زندگي با ستم كاري را جز ملامت و خستگي و كسالت نمي نگرم ». امام در يكي از مناجات هاي خود در حرم پيامبر مي فرمايد:«اَلّلهُم َّ اِنّي اُحِب ُّ الْمَعْرُوف َ و اُنْكِرُ المُنكَرَ وَ اءنّي اَسْئَلُك َ يا ذَالجَلال ِ وَ الاكْرِام ِ بِحَق ِّهذا القَبْرِ وَ مَن ْ فيه ِ اِلَّا اخْتَرْت َ من أمري ما هُوَ لَك َ رِضَي ً و لِرَسُولِك َ رِضي ً و لِمؤمنين رَضي ً؛ خدايا! من معروف و نيكي را دوست دارم و از بدي و منكر بيزارم . اي خداي ذوالجلال و كرامت بخش ! به احترام اين قبر و كسي كه در ميان آن است از تو درخواست مي كنم كه راهي را در پيش روي من بگذاري كه مورد رضا و خشنودي تو و مورد رضاي پيامبر و مؤمنين باشد». عبادت براي امام آن قدر مهم و ارزشمند بود كه صرفاً براي انجام آن از دشمنان تقاضاي فرصت نمود. او عصر تاسوعا كه از قصد دشمنان براي آغاز جنگ آگاه شد،برادرش ابوالفضل را نزد ايشان فرستاد كه يك شب جنگ را به تأخير بيندازند. فرمود:مي خواهيم امشب به قرآن و استغفار و مناجات با خدا بپردازيم ». بنابر روايت مورّخان درشب عاشورا نه تنها امام ، بلكه ياران با وفاي آن حضرت نيز در خيمه ها به راز و نياز،خواندن نماز و قرائت قرآن مشغول بودند. در حقيقت امام و يارانش با نماز به معراج مي رفتند. از اين رو در ظهر عاشورا هنگامي كه ابوثمامه صائدي ، امام را از دخول وقت نماز آگاه كردند، براي او دعا كرد و فرمود:«ذَكرت َ الصَّلوة ..؛ نماز را به ياد ما انداختي ، خدا تو را از نمازگزاراني كه به ياد خدا هستند، قرار بدهد. آري ، اينك وقت نماز فرا رسيده است از دشمن بخواهيد كه موقتاً دست از جنگ بردارد، تا نماز خود را به جاي بياوريم .»با اين وجود، آيا كسي مي تواند مدعي شيعه امام حسين (ع) و خواهان عزّت باشد ولي نسبت به نماز و عبادت بي تفاوت ؟