بازگشت

حريت و آزادي ، منشأ عزت و افتخار


1ـ عزّت زير سايه حرّيت است . انسان ِ آزاد عزيز است و انسان ِ در قيد و اسير ذليل است و اين قيد هم از خود انسان پديد مي آيد، يك امر خارجي نيست (كل نفس ٍ با كَسَبَت ْ رهينة ٌ اءلا أصحاب ُ اليمين ).

2ـ عزّت واقعي به بركت آزادي انسان از قيد نفس و خواهش هاي نفساني حاصل مي شود. كسي كه اسير نفس است ممكن نيست عزيز باشد، از آنجايي كه تمام سعادت انسان در گرو آزادي اوست ، انساني سعادتمند است كه آزاد باشد لذا رسول خدا (ص) فرمود(ايها الناس ، اءن أنفسكم مرهونة باعمالكم ففكّوها باستغفاركم ).

3ـ اگر اعمال ناپسند قيد براي انسان است انسان مقيد و اسير، توفيق عبادت پيدا نمي كند، زيرا اگر عبادت تقرب به حق تعالي ست و اگر تقرّب همان عروج و صعود و تكامل روحي است ، لازمه عروج و پرواز آزاد بودن است ، كسي كه آزاد نيست توان پرواز ندارد،كسي كه در رهن اعمال است توفيق عبادت ندارد.

جاء رجل الي اميرالمؤمنين (ع) فقال يا اميرالمؤمنين انّي قد حرمت ُ الصلاة بالليل فقال له اميرالمؤمنين (ع) انت رجل ٌ قد قيّدتك ذنوبك .

پس همان طوري كه صلاة انسان را از فحشا و منكر دور مي كند، گناه و معصيت هم انسان را از نماز دور مي كند.

4ـ اصلي ترين اغلال و طناب هاي اسارت براي انسان همان محبت ها و علائق دنيائي است كه ديگر روح انقياد براي انسان باقي نمي گذارد (انا جعلنا في أعناقهم أغْلالاًفَهِي َ اِلَي الاذقان فَهُم مُقمَحُون ).

اگر اين حالت براي كسي پيش آمد ديگر ركوع و سجود براي او ممكن نيست يعني ديگر هيچ گونه حال انقياد و خشوع و قبول براي او باقي نمي ماند و از طرفي كمالات انساني انفعالي است و انفعال حاصل نمي شود مگر با تذلّل و خشوع كه مصداقش ركوع و سجود است ؛ «فهم مقمحون » يعني ممنوع القبول است .

5ـ اگر سعادت انسان به فعليّت اوست و اگر انسان به فعليّت نمي رسد مگر از راه علم و عمل كه انسان سازاند تحصيل علم و عمل زماني براي انسان ميسور است كه آزاد باشد، اگر مسير تكامل مسدود بود راهي براي سعادت نيست .

ـ (وَ جَعَلنا مِن ْ بَين ِ اَيْدِيهم سَدّاً وَمِن خَلْفِهِم سدّاً فَاَغشَيناهُم فَهُم لا يُبْصِرُون ).

«من بين ايديهم » يعني از آن جهت الهي و آن سوئي و «سداً» يعني ظهور نفس و صفاتي كه بر قلب مستولي شده است . اين حجاب انسان را به سوي ما فوق منع مي كند تا انسان ديگر مشتاق لقاي حق نباشد، زيرا تا چيزي را نبيند اشتياق و علاقه پيدا نمي كند.«و من خلفهم » يعني از جهت بدني «سدّاً»، اين همان حجاب طبيعت جسماني و لذت هاي مادي است كه مانع امتثال اوامر و نواهي الهي مي گردد و در حقيقت مانع عمل صالح مي شود، پس اين دو سد از دو جهت مانع علم و عمل مي گردد. اگر علم و عمل موجب عروج انسان است ، اين حجاب ها و اغلال موجب سقوط انسان است .

6ـ قرآن كريم كعبه را بيت عتيق معرفي كرد. يقيناً بيت عتيق درس آزادي و آزادگي مي دهد و امر به طواف بر بيت عتيق هم براي آزادي طائفين خواهد بود (و ليطوفوا بالبيت العتيق ). پس هدف حج آزادي انسان هاست و حاجي واقعي يعني آزاد، چون بيت عتيق آزاده پرور است و آزاده عزيز است .

7ـ حريّت و آزادي ، منشأ عزّت است ، از اين رو قرآن كريم انسان ها را دعوت به آزادي مي كند و اين رهائي از قيد اسارت و آزادي از رهن طبيعت را كار دشواري مي داند (فَلا اقْتَحَم َ العَقَبَة و ما ادراك ما العَقَبَة ُ فَك ُّ رَقَبة ٍ).

چرا خودتان را به رنج و زحمت نمي اندازيد تا گردنه كوه هاي طبيعت نفساني را طي كنيد. صراط مستقيمي كه با طي آن انسان به بهشت مي رود يك راه صاف و بي خطر مثل اتوبان نيست بلكه اقتحام عقبه است طي گردنه و تحمل سختي هاست براساس كلمات نوراني رسول خدا (ع) (حُفّت الجنة ُ بالمكاره و حُفّت النار بالشهوات ) آن راه صاف و بي خطر راه جهنم است نه بهشت ، راه بهشت اقتحام عقبه است و آن فك رقبه است .مهمترين آزادي ، آزادي انسان است از چنگال نفس ، قرآن كريم فرمود: چرا اقتحام عقبه نمي كنيد، هميشه دنبال راحتي هستيد.

پس اگر حسين بن علي (ع) مظهر عزّت واقعي است به جهت آن است كه عينيّت حرّيت و آزادي است و به انسانيّت مي آموزد تا آزاد نباشد عزيز نخواهد بود و اصلي ترين آزادي انسان ، آزادي از قيد طبيعت و خواهش هاي نفساني است . كسي كه از نفس رهيده زير بار ظلم هيچ ظالمي نمي رود اما كسي كه اسير نفس و رهين اعمال و گرفتار اميال است به راحتي تن به ظلم و ستم فرعون هاي عصر خود مي دهد.

بنابراين اگر كسي خواست پيرو حسين بن علي (ع) باشد و از عزّت حسيني (ع) كه همان عزّت واقعي انسان است برخوردار باشد اولين مرحله اين مسير مبارزه با نفس و جهاد اكبر و تهذيب اخلاق است و در يك كلام تقوا است و از باب «ختامه مسك ٌ» اين مقاله را با كلامي نوراني از آن حضرت به پايان مي بريم :

اوصيكم بتقوي الله فان الله قد ضمن لمن اءتّقاه ان يحوله عمّا يكره الي ما يُحب و يرزقه من حيث لا يحتسب .