بازگشت

شهادت علي اصغر بدعت گزاران را رسوا كرد


1- بني اميه به طوري براي يزيد و خلافتش تبليغ كرده بودند كه مسلمانان ، يزيد را خليفه به حق رسول الله مي دانستند. هر حكمي را صادر مي كرد، حكم خدا مي دانستند.شهادت علي اصغر تمام تبليغات دروغ را بر ملا و خنثي نمود.

2- مخالف يزيد را كافر و مهدور الدم مي دانستند، كه شهادت علي اصغر نقاب اسلامي را از چهره يزيد برطرف كرد و ثابت شد كه يزيد كافر است و دين اسلام از گزند او مصون باقي ماند.

3- هر كه بدعت هاي يزيد را نمي پذيرفت ، فوري از جهت مرتد شدن به قتل مي رسيد، ولي شهادت علي اصغر ثابت كرد كه يزيد و طرف دارانش بويي از دين نبرده اند و او دشمن دين و بشريت است .

4- چنان بدعت ها گسترده و بسيار بود كه رفته رفته بيم محو اسلام احساس مي شد، و شهادت علي اصغر چنان يزيد را از ولايت بر اسلام نزد مردم ساقط كرد كه كسي ديگر جرئت نمي داشت ، بگويد شراب خوردن به دستور يزيد حلال است ، و يا بدعت ديگري را مباح بداند.

5- اگر شهادت علي اصغر نبود، بيم آن بود كه خون همه شهدا از بين برود و بني اميه باقي بمانند و كسي ديگر سوگواري نكند، و مي گفتند، مردي ، مردي را كشت و كشته شد و تمام شد، ولي شهادت علي اصغر اين عذر را از مردم گرفت و ديگر براي مردم سخني نگذاشت ، جز انزجار و تنفر وجدان ها از بني اميه را افزود و نام يزيد را نزد وجدان هاي دوست و دشمن متنفّر و زجر آور نمود.

6- لذا هنگامي كه حضرت قنداقه علي اصغر را آورد، چنان لرزه به اندام قوم افتاد كه نقل كرده اند: «كادالقوم أن يتفرّقوا؛ نزديك بود كه لشكر از هم بپاشد» و لذا عمر سعد كه در تنگناي سختي قرار گرفته بود و از اين امر بسيار وحشت زده شد، ديگر نمي توانست كاري كند جز دستور به شهادت رساندن آن طفل را، هر چند در ظاهر تير به حلقوم طفل شيرخوار حسين پرتاب شد و او را شهيد نمود، ليكن در واقع عمر سعد دستور داد تير به ريشه كاخ نشينان بني اميه نشانه رود.

با همين تير، ريشه بني اميه و يزيد قلع و قمع شد و نقاب قداستي كه به وسيله آن براي انحراف دين و بدعت به چهره گذاشته بودند، شكافته شد، و چهره حقيقي مخوس آنان برملا و آشكار كردند، آن گاه حقيقت موزيانه و شرير يزيد و بني اميه بر همه دنيا برملا شد.