بازگشت

بدعت هاي خلفاي فاسد


همواره شياطين هر زمان ، اين شيوه شيطاني را تعقيب كردند تا زماني كه خداوند دين اسلام را (كه برترين اديان الهي است ) به توسط بهترين برگزيدگانش محمد بن عبدالله (ص) فرستاد و آشكار نمود. حضرت رسول (ص) پس از اين همه ، تلاش و تحمل رنج و مشقّت ، دين مقدس اسلام را در ميان مردم ترويج كرد و به دستور مؤكد خداوند،خليفه و جانشين پس از خود را منصوب نمود. اما هنگامي كه چشم از دنياي فاني بربست و هنوز آب غسل بدن مباركش به كفن خشك نشده و بدن مطهر آن حضرت دفن نشده بود، حراميان منافق و سود جويان فرصت طلب ، در خفا گرد هم آمدند و نص حكم خداوند را تحريف كردند؛ يعني ، خلافت امير مؤمنان (ع) را كه خداوند تعيين كرده بود و آيه تبليغ ولايت را براي اوّلين آيه تحريف كردند و آن را خليفه اختراع كردند، سپس احكام الهي را يكي پس از ديگري ، تحريف كردند؛ چنان كه بعد دومين آيه ، آيه ارث بود كه تحريف كردند و ابوبكر دروغي را به رسول خدا (ص) نسبت داد و گفت : ما گروه پيامبران بربازماندگان ، ارثي نمي گذاريم و آنچه كه از ما بماند از آن بيت المال است .

فخر رازي در تفسير خود، ذيل آيه مزبور، بر اين حديث چندين اشكال وارد مي كند و مي گويد: «بماند كه اين گفته ابوبكر خلاف نص ّ قرآن است ... اضافه بر آن پيغمبر (ص) يك فرد حكيم و دانا است ، هرگز سخن بيهوده و بي ربط نمي گويد و مسئله ارث پيغمبر (ص) به ابوبكر مربوط نيست . چگونه پيامبر (ص) به كسي چيزي بگويد كه با او ربطي ندارد، در حالي كه كساني مربوط به ارث بودند، مانند ابن عباس و حضرت اميرمومنان (ع) و حضرت فاطمه (س) كه اينان از عقلا و دانايان بودند كه اگر بنا بود پيغمبردرباره ارث چيزي بگويد، به طريق اولي به اينان مي گفت ، در حالي كه پيامبر خدا (ص) به آنها چيزي نگفته بود.»

آري از اين قبيل بدعت ها و انحراف ها در دين از جانب مدعيان خلافت غاصبان در دين وارد آورند كه زمينه را چنان براي يزيد بن معاويه هموار كرد كه بسيار آسان نه تنها غصب خلافت نمود بلكه شتاب زده مبادرت به تحريف و بدعت در احكام دين مقدس اسلام كرد.