بازگشت

شيوه هاي آزادي يا ورزش هاي روحي


وقتي كه اين معرف ها در دل انسان شكل گرفت ، او مي تواند وارد تمرين هاي روحي شود تا بتواند با اعتماد كامل تصميم هاي خودش را اجرا كند. به خاطر اين كه هرنوع رياضت و تلاشي هنگامي معنا پيدا مي كند كه با سرمايه هاي عظيم شناخت و آگاهي معجون باشد و اگر در ارتباط با آن چهار اصل مذكور معرفت كامل حاصل گردد و انسان درميان يقين و باورها واقع شود، بي ترديد زمينه ورزش هاي روحي و رواني به خوبي فراهم مي گردد بعد از طي اين مراحل لازم است برنامه ريزي دقيق در شعاع او امر و نواهي الهي صورت گيرد واو به تدريج وارد ميدان تمرين ها شود، تا بتواند با اراده و اختيار و آگاهي ازحركت هاي خويش فعاليت خود را شروع نمايد.

درسخنان پيشوايان ديني شيوه ورزش هاي روحي آمده است و ما با عنايات الهي آنها را در دسته بندي كرده و به صورت كاري قابل اجرا، در اختيار علاقه مندان قرار مي دهيم .

1 - انسان تصميم قطعي بگيرد كه در برنامه هاي زندگي اش از قسم خوردن - اعم از راست يا دروغ - اجتناب ورزد، تا زبانش بدان معتاد نشود.

قرآن مي فرمايد: (ولاتجعلوا الله...) خداوند را در معرض قسم هايتان قرار ندهيد، تا فرد نيكوكار و اهل تقوا باشيد.

2 - از دورغ اجتناب كنيم و هيچ فرقي در ميان شوخي و جّدي بودنش قائل نشويم ،چون هدف نجات يافتن از شّر عملي به نام دروغ است كه در احاديث ، كليد «تمام مفاسد و شرارت ها» مطرح گرديده است .

3 - هرگز خلف وعده ننماييم و برنامه هاي خود را طوري تنظيم كنيم كه وعده ها به صورت يك تعهد الزامي بر ايمان مطرح باشد و اگر روزي قرار گذاشته شد، به فكر عمل به آن باشيم . زيرا كسي كه به وعده هايش وفا نكند، ازايمان محروم مي باشد و اگر بخواهيم در مواردي با ديگران قرار بگذاريم بايد آن را به شرايطي مشروط نماييم تا اين كه به ايمان و اعتقادمان لطمه وارد نكند.

4 - مردم آزاري را از فضاي زندگي خود حذف كنيم اعم از توهين ، افترا، هتك حرمت ، استهزا، و مسخره كردن ، قرآن مي فرمايد: (لايسخر قوم ...) هيچ گروهي نبايد گروه ديگر را مسخره و يا استهزا كند. بسا، ممكن است آنهايي كه مورد استهزا واقع مي شوند، از آنان كه مسخره مي كنند بهتر باشند.

5 - از لعن و نفرين مردم اجتناب شود، اگر چه از ناحيه آنان مورد ستم قرار گيرد، زيرا گرايش به چنين عملي قلب را به خصومت و خشونت گرفتار مي سازد و انسان را هميشه به سوي انتقام گرفتن تشويق مي كند؛ در نتيجه ، پاكيزه گي و سلامتي را از دل ها مي گيرد. البته بايد به اين نكته توجه شود كه لعن بر كساني كه مورد خشم و غضب الهي هستند و در قرآن و احاديث به آن تاكيد زيادي شده از اين موضوع خارج است ، زيرا لعن ونفرين بر ظالم و ستمگران ، همان طوري كه در آيات و احاديث آمده انسان را به محبوبيت خاصي در پيشگاه الهي و حجت او نائل مي سازد.

قرآن مي فرمايد: (ادفع بالتي هي احسن ) هميشه تلاش كنيد در مقابل برخوردهاي ديگران ، عكس العمل خوب و زييا از خود نشان بدهيد.

6 - هر چيزي را بر خود مي پسندي و يا چيزي را بر خود روا نمي داري ، با ديگران هم چينن باش . هر فردي ملاك واحدي را در برنامه هايش مد نظر دارد و آن «حُب ّ نفس »است و روي همين اصل انتخاب مي كند. در نتيجه با ممتاز قرار دادن خويش ، هيچ اعتنايي به خير و صلاح ديگران ندارد، فقط به خود مي نگرد. اين گونه سياست و تدبيرضمن اين كه به انسان عاقل و خداشناس زيبنده و سزاوار نيست ، با اصول زندگي اجتماعي هم سازگار نمي باشد.

حضرت علي (ع) مي فرمايد: «واجعل نفسك َ ميزاناً في ما بينك و بين غيره ...؛نفس خود را در مورد با ديگران ميزان قرار بده ، هر چيزي را به خود مي پسندي ، همان را بر ديگران هم بپسند و هر چه را به خود روا نمي داري ، به ديگران هم روا مدار، همان طور كه دوست نداري به تو ظلم شود، تو هم در حق ديگري ظلم نكن ، نيكي و محبت كن ، چنان كه دوست داري برايت نيكي كنند.

7 - بي جهت بر هيچ كس تهمت شرك و نفاق و كفر روا مدار. زيرا غالب شناخت هاي انسان محدود است و هرگز نمي تواند واقعيات را به صورت روشن كشف كند و از وضّعيت كامل شخصي ، گزارش دهد و اتهام زدن ، به هر عنواني كه باشد، خالي از اشكال نيست و شايد در اكثر موارد، گوينده را به بزرگ ترين گناه و معصيت گرفتار سازد.

تهمت زدن و متهم ساختن ، ضمن اين كه عملي مطلوب و داري ارزش نمي باشد،بلكه از شأن انسان عاقل به دور است كه با سخنان بي دليل و بي محتوا، خودش را آلوده كند، پس بايد ريشه عمده اين اخلاق زشت و ناگوار خشكانده شود.

چرا انسان به يك چنين اخلاق زشت و نادرست روي مي آورد؟

گاهي حسادت و درمواردي غرور و تكبر، مي تواند موجبات چنين اخلاق و رفتاري را در انسان پديد آورد و از نظر روان شناسي ديني ، زير بناي هر نوع اخلاق نادرست و غير معقول همين حسد و غرور است .

8 - به او امر و نواهي الهي خود را مقيّد سازيد. اگر انسان با خود شرط كند كه در همه حالات زندگي اش ، هرگز از چهار چوب امر و نهي الهي خارج نشود و هر كاري كه مي خواهد انجام بدهد، بايد بدون احساسات و تمايلات نفساني با دستورات ديني مطابقت داشته باشد، تا اين كه بتواند بعد از مدتي به عالي ترين مرحله از رشد و كمال نائل گردد و مسئله خلوت و جلوت برايش يك واقعيت شود و هيچ محيطي را تحت عنوان خلوت براي خويش در جهت وضعيّت خاصّي معنا نكند، بلكه همه جا را محضر خدا بينند و پيوسته درجهت رعايت ادب الهي خدا را مد نظر قرار دهد.

چون غالب انسان ها با اين دو كلمه ، رفتار و برخوردي دو گانه دارند: محيطي رابراي خود خلوت مي دانند به هر كاري كه دلشان بخواهد دست مي زنند و محيطي را جلوت و آشكار مي دانند و با يك وضعيّت بسيار مطلوبي ظاهر مي شوند.

اين دو اخلاق ، از كمبود عرفان و عدم توجه به خداي متعال مايه مي گيرد، زيرا عارفان را ديدگاه اين است كه همه جا محضر خداست و بايد در همه حالت ها به او توجه كنيم ، مقيد شدن به امر و نهي ديني زمينه چنين استعداد و شايستگي را به تدريج در فضاي روح و قلب انسان فراهم مي سازد، تا اين كه انسان با علاقه مندي و احساس لذت از درك محضر الهي از هر گونه معاصي در نهان و آشكار خودداري كند و در موارد كه مورد هجوم اغوا و وسوسه هاي شياطيني قرار مي گيرد، به خداي متعال پناهنده شده تا هرگزدامن خويش را به ذلت گناه آلوده نسازد. روي همين اصل به تمام جوارح و اعضاي بدن مراقب مي شود تا به سوي اعمال ناپسند و نادرست كشيده نشوند.

9 - تا امكان دارد نبايد خود را به ديگران تحميل كرد. بر هر كسي لازم است زندگي خود را به صورتي تنظيم كند، تا بتواند بدون تكيه به ديگران آن را اداره نمايد،يعني طوري نباشد كه همه امور خويش را بر دوش ديگران بگذارد، اين كار در آيين الهي خيلي مذمّت شده است و در احاديث آمده خود را «كل ّ» ديگران نسازيد.

اين گونه بودن ، ضمن اين كه آثار بسيار خطرناكي را به دنبال دارد، انسان را از رسيدن به موفقيت باز مي دارد، انتخاب چنين روشي نفس را از داشتن يك قدرت قوي منع مي كند و آن را به اهمال و سستي مي كشاند، تا جايي كه زمينه هاي تلاش و مجاهدت و كوشش را از دست وي مي گيرد.

بنابراين ، بر هر فرد با ايماني لازم است تا حدّ توان به خود متكّي شود و از نيروهاي وجودش استفاده كند و در هر كاري ابتدا خود را مورد خطاب قرار دهد و بدون چشم داشت از ديگران آن را انجام دهد. حتي به اعضاي خانواده خويش - اعم از فرزند، خواهر، برادر،و... - هم اظهار نياز نكند، جايي كه خود مي توان آن را انجام دهد. چون خواستن به هرشكلي كه باشد، از عجز و ناتواني حكايت دارد و هر سؤالي به شخصيت او لطمه مي زند،مگر سؤال هايي كه در مسير علم و دانش و آگاهي و نظاير اينها باشد كه موجب افتخارخواهد بود. در مسائل علمي هم ابتدا بايد خود را به كاوش و تلاش وادار كرد، در صورت ناممكن شدن پاسخ ، لازم است از اهل علم سؤال شود.

انسان ، حتي در مسائل علمي هم بايد به كوشش هايش متكي باشد و خود را به زحمت بيندازد و به اين عادت زشت مبتلا نشود كه هر لحظه دست نياز به سوي ديگران باز كند.

10 - تواضع را وظيفه خود، بداند.

يكي از مهمترين روش هاي روحي و رواني انسان ، مسئله تواضع و شكسته نفسي است و براي نيل به اين مقام ، لازم است از طريق تمرين ، برنامه هاي خاصي ، نهايت تلاش و كوشش انجام داده شود.

در مورد تواضع ، همه اعضا، خصوصاً روح و قلب شركت دارند و هر كدام متناسب باخودش بايد تمرين هاي لازم را انجام دهد.

در ارتباط با ورزش هاي روحي در مورد تواضع به چند سوال بايد پاسخ هاي عملي داده شود:

1 - آيا در برابر حق و واقعيات تسليم هستيد؟

2 - آيا به مقام بندگي الهي در كشور وجودتان نائل گشته ايد كه بتوانيد بدون هيچ مانعي دستورات را با علاقه مندي اجرا كنيد؟

3 - آيا مي توانيد ديگران را در پيشگاه الهي برتر از خود دانسته و از خود بزرگ بيني ها فاصله بگيريد؟

4 - آيا مي توانيد با هر نوع وضعيّتي مالي سازش كنيد و با رعايت اصول و دستورات ديني بدون هيچ نوع ادّعايي در كنار سفره مالي بنشينيد؟

5 - آيا مي توان همه امتيازهاي خويش را - اعم از جواني ، علم ، تخصّص ، داشتن تجارب زياد، پست و مقام ، مال و ثروت ، شخصيت اجتماعي ، - يا عناويني كه در محيط زندگي به عدّه اي اختصاص مي يابد، مانند، دكتر، پروفسور، فقيه ، مرجع ديني ، و... - فراموش كرد و فقط انسانيت خويش را به ياد داشته و با هر كسي در هر شرايطي كه باشد،به صورت فردي عادي معاشرت نمود و در دنياي ذهن خويش هيچ امتيازي براي خود درنظر نگرفت ؛ همان طوري كه پيشوايان معصوم (ع) انجام مي دادند؟

از مجموع احاديث ظاهر مي شود كه عمده علت در انتخاب انبياء تواضع آنها بوده است :

«انّي اِطَّلعت ُ الي خَلْقي اِطلاعَة ً فلم اَجُد في خَلقي اَشَدّ تواضعاً لي مِنْك َ فَمِن ْ ثّم َخَصَّصّتك ُ بوحي و كلامي من بين خَلْقي ».

اگر در مقام پاسخ سؤال اول باشيم و با تمام وجودمان به واقعيات و حقايق ، احترام عملي قائل شويم و هرگز به دنبال توجيه و مخفي ساختن تخلف هاي خويش در جهت ظاهر سازي ، نباشيم بي ترديد ساير سؤال ها پاسخ پيدا خواهند كرد.

بنابراين ، بايد با خودمان عهد و قرار بنديم كه حق و واقعيات را فراموش نكنيم و هميشه خو درا براي پذيرش آنها آماده سازيم . چون يگانه راه رشد و كمال و نيل به ارزش ها، همين است و بايد يقين داشت كه راه تواضع ضمن اين كه هيچ نوع شكستي را به دنبال ندارد و هميشه موجبات عزّت و امتياز و محبوبيت را در پيشگاه الهي و جامعه انساني ، خصوصاً در محيط زندگي براي انسان فراهم مي سازد.

براي رسيدن به حالت تواضع ، لازم است مقداري با خود آشتي كرده و از درون به جهان خارج با ملايمت و عطوفت نگاه كنيم ، تا اين كه بتوانيم در مقابل كج انديشي ها و رفتارهاي نادرست ديگران صبور و متحمل باشيم و كارهايشان را به خوبي تحليل نماييم تا به حالت بغض و خشونت گرفتار نشويم .

11 - از حرص و طمع در هر موردي اجتناب شود. حرص و طمع از بزرگ ترين عوامل بدبختي است و هميشه انسان را به سوي اعمال نادرست و غير معقول سوق مي دهد و همه حريم ها را به هم مي ريزد و او را به ذليل ترين اخلاق و كردار گرفتار مي سازد. براي جلوگيري از چنين حالت نادرست ، لازم است بدانيم كه حرص و طمع هرگز قادر نيست آمال و آرزوهاي انسان را برآورده سازد و هيچ فردي در طول تاريخ نتوانسته با اين ابزار ناصحيح به خواسته و علاقه هايش توفيق پيدا كند.

بنابراين ، باري زدودن طمع كاري و حريص شدن ، لازم است ورزش هاي خاصي را در روح و نفس خويش انجام دهيم و آن مقيّد ساختن نفس در چارچوب تأمين نيازهاي ضروري است . چون هر فردي بايد علت اين همه تلاش و زحمت هايش را ريشه يابي كند. آيا براي تأمين غذا و پوشاك و نيازهاي عمده زندگي ، اين همه درد و رنج را متحمّل است ؟ در صورتي كه با كمترين تلاش و كوشش ها هم مي توان آن را به دست آورد. پس چرا در اثر حرص و طمع ، از همه آرامش و آسايش ها، حتي از خواب شيرين شب هنگام نيز محروم است ؟

با تقويت نوع دوستي و توجه به نيازهاي ضروري ديگران ، مي توان زمينه هاي طمع را خشكاند كه آنها هم مانند او انسان هستند.

ولي مهم ترين علت در جهت نجات از شرّ طمع و حرص ، احترام بر خويشتن است .هر مقدار به خود و حقايق نهفته در روح و روان براي كسب كمالات ، آگاهي ها حاصل شود،به همان اندازه بر خودمان حرمت قائل مي شويم و اجازه نمي دهيم ، هدف هاي دنيوي و كم ارزش بر اهداف عالي انساني غلبه كند و ما را به هر عمل زشت و ناپسند وادار سازد. هرانساني با شناختن خويش و توجه يافتن به مقام و منزلت بسيار مهم و ارزشمند خود،حاضر نمي شود، به كارهايي دست بزند كه اين زيبايي ها را آلوده ساخته و او را از ارزشهاي مهم انساني ساقط كند.

حضرت علي صلوات الله عليه مي فرمايد:

«اكَرم ِ نَفْسِك َ عن ْ كُل َّ دنيّة ِ و اِن ْ ساقَتْك َ الي الرَّغائب ....؛ نفس خويش را محترم بدار و آن را از هر نوع كارهاي پست و زشت نگه داري كن ، اگر چه از اين راه به خواسته هايت نائل بشوي ».

نفس انسان آمال و آرزوهاي نامحدودي دارد و هر مقدار از خواسته هايش اطاعت شود هرگز سيري ندارد، بلكه هر لحظه حريص تر مي گردد. اما اگر مقداري در برابر خواسته هايش مقاومت شود و با بي اعتنايي از كنارش بگذريم ، به تدريج مي توان آن را محصوركرد، تا از انتظارهاي بي مورد و برخلاف شخصيت انساني دست بردارد.

و اين گونه برخورد با نفس در ابتدا، ممكن است براي عدّه اي سختي داشته باشد،ولي بايد مقاومت كرد، چون اگر در برابر خواسته كوچك نفس به زودي تسليم شويم ،بي شك براي آينده و كارهاي نادرستي كه مورد علاقه اوست ، توان مبارزه نخواهيم داشت .

در نتيجه ، حضرت امام حسين (ع) آزادي را، تعريف نموده و راه اصليش را بر همگان هموار ساخته كه براي مربيان و معلمان و حافظان حقوق بشر، بهترين معيار و الگو است . به اميد آن كه همه پيروان صديقش باشيم .