بازگشت

چكيده


1 - آزادي از مهم ترين نيازهاي انسان و بلكه تمام موجودات زنده مي باشد. به خاطر اين كه به حقوق و نيازهاي واقعي خويش دست پيدا مي كند.

2 - آزادي براي انسان اين است كه بتواند عالمانه و عاقلانه خودش را، از زير فشارهاي تمايلات و علاقه هاي نفساني ، نجات دهد و هيچ چيزي را، كه مانند خودش مخلوق است بندگي و ستايش نكند و از ابزارهاي حقيقت ياب ، مانند تفكر و تعقل ، به خوبي استفاده كند.

3 - هر انساني بايد خودش را براي تحقق آزادي و استفاده از فرمول هايي كه وي رابه اين واقعيت نائل مي كند، متعهد سازد.

حضرت امير المؤمنين علي (ع) مي فرمايند:

«مَن ْ قام َ بِشرائط الحُرّيَّة ِ اَهْل ِ لِلعتْق ِ و من قَصَّر عن احكام الحُرّيَّة ِ اُعيدَ الي الرِّق ِ؛هر كسي شرايط و ضوابط آزادي را در خود پديد آورد، شايسته آن خواهد بود و هر كسي از عمل به شيوه آزادي كوتاه بيايد و عمل نكند، به رقيت و يا بندگي برمي گردد».

4 - امام حسين (ع) از همه كانال ها و يا فرمول ها در جهت آزاد كردن مردم استفاده كرد، ولي هيچ تأثيري در آنها مشاهده نگرديد. مي فرمود: خوب گوش كنيد و خوب بينديشيد، آيا من سزاوار كشته شدنم ؟ چرا با انصاف نيستيد و حق را ملاك قرار نمي دهيد؟ من نمي خواهم براي خود از شما كمك بگيرم ، يا از كشته شدنم نمي ترسم ،بلكه فقط مي خواهم اعمالتان را خوب بفهميد و بدانيد براي كي و چي خوش خدمتي مي كنيد و...

5 - علت متأثر نشدن و عدم تحقق آزادي :

1 - استمرار تغذيه حرام ؛

2 - بندگي و وابستگي دنيا.

سئوال :

آيا وجود انبياء و امامان معصوم (ع) و هم چنين استفاده از دستگاه تفكر، مانع آزادي انسان نيستند؟

چون هر كسي بايد ضمن اطاعت از رهبران آسماني به دستگاه حقيقت ياب تفكرهم ، اعتماد كند و بعد از كسب مجوز از آنها، وارد عمل شود.

سؤال :

چرا نسل بشر به آزادي خويش ، مطابق با تعريف ديني نمي كوشد، بلكه برخلاف آن فعاليت مي كند و با زنداني كردن ، نيروي عقلاني ، در بخش غرايز و شهوات و اميال نفساني ، آزادي را تعقيب مي كند؟

جواب :

علل و عوامل زيادي ، در اين ميان دخالت دارند از جمله ، عدم آگاهي از آثار بسيار مفيد و ارزش آفرين ، آزادي واقعي است . وقتي كه اولين روزهاي تحصيل را مد نظر قرار مي دهيم ، مي بينيم دانش آموزان به چند گروه تقسيم مي شوند:

1 - عدّه اي با شوق و علاقه مندي كامل وارد مدرسه مي شوند؛

2 - گروهي با گريه و زاري شديد از مدرسه فرار مي كنند؛

3 - تعدادي هم ، بدون داشتن چندان علاقه مندي ، وارد مدرسه مي شوند.

با اين كه براي همه روشن است كه محيط مدرسه فقط براي رشد و آگاهي ، آنها فعاليت مي كند و كوچك ترين تلخي و ناراحتي را، براي شركت كنندگان فراهم نمي آورد،مگر اين كه آنها خودشان ، چنين وضعيت را ايجاد نمايند.

علت آنها را بدين صورت مي توان بيان كرد:

1 - گروه اول ، در اثر آمادگي هاي لازم ، شناخت واقعيت مدرسه در تحصيل علم ،لحظه شماري كرده و با شوق وارد مدرسه مي شوند و با دقت برنامه هاي آن را اجرا مي كنند.

2 - گروه دوم در اثر عدم آگاهي از مدرسه و عدم آمادگي هاي لازم ، خيال مي كنند كه مدرسه يك محيط ، فشار و محدوديت است و او را از آزادي هاي نفساني مانند بازي ها،گشت و گذارها، دوري از محيط خانواده و... باز مي دارد.

3 - اين تعداد هم ، چون چندان شناختي از مدرسه ندارند، ولي به خاطر فرار از فشارهاي موجود در محيط خانواده ، محيط مدرسه را قبول دارند.

بعد از ملاحظه اين واقعيات ، علت اصلي بي علاقه بودن و يا فرار از مدرسه و يا اشتياق را، بايد پيدا كرد.

آيا محيط زندگي خانواده در آنها مؤثر افتاده و يا لياقت و شايستگي خود شخص ،دخالت دارد؟ در حالي كه در خيلي از خانواده ها هيچ بحثي ازعلم و دانش نيست ، ولي فرزندان بسيار عاشق علم ، تحويل جامعه مي دهند؟

در هر چيزي ، عوامل بسياري مؤثر هستند و آنچه درارتباط با مدرسه مطرح است .مقررات و قوانيني است كه بر تمام كساني كه وارد محيط درس مي شوند، حكومت دارد.آنهايي كه قانون را در مدرسه ، بااشتياق مي پذيرند و يا عدّه اي كه از آن فرار مي كنند، فقط در يك مورد ازهم جدا مي شوند و آن هدف است . كسي كه براي خود هدفي انتخاب كرده ،كه در راز و يا اسرار آفرينش او قرار گرفته ، او پيوسته به دنبال مدرسه و يا محيطي است كه براي تحقق هدفش ، مساعدت كند، ولي اشخاصي كه در جهت اهداف كوتاه عمر احساساتي قرار مي گيرند، هرگز به فضاي آموزشي علاقه مند نمي شوند، بلكه برخلاف آن عمل مي كنند.

در مسئله آزادي بر طبق تعريف ديني ، كساني مي كوشند كه هدف خدا را از خلقت انسان ، براي خود انتخاب كرده و با اشتياق ، در كلاس درس انبيا و امامان معصوم (ع) شركت مي كنند تا با سرعت ، به هدف خويش نزديك شوند و از بركات آن برخوردار گردند.

ولي آناني كه هدف خود را با احساسات و خواسته هاي نفساني ، هم رنگ ساخته و هميشه به دنبال تحقق آرزوهايشان تلاش مي كنند، هرگز نمي توانند در آزادي واقعي خويش ،فعاليت كنند. چون با شروع و گام اول در آزادي ديني ، بايد ازهمه آزادي هاي نفساني و احساساتي خود دست بردارند و اين كار براي آنها به قدري سخت و دشوار است كه از كلاس درس آزادي واقعي ، فرار مي كنند.

نكته مهم :

در آزادي واقعي ، مقرراتي براي انسان ها، ايجاد مي شود و او بايد آنها را به خوبي و دقت مراعات كند، چنان كه حضرت علي (ع) به فرزندش فرمود:

«يا بُنَي َّ اجعل نفسك ميزاناً..؛ اي فرزندم براي تشخيص واقعيات و حقوق ديگران ، خودت را ميزان قرار بده و هر چه براي خودت دوست مي داري ، در مورد ديگران هم ، همان را دوست بدار و هر چيزي كه براي خود نمي پسندي ، به ديگران هم روا مدار، به كسي ظلم نكن ، همان گونه دوست نداري ، برايت ظلم كنند، به ديگران نيكي و محبت بنما، چنان كه انتظار داري كه برايت نيكي كنند، چيزي را كه به ديگران قبيح و زشت مي داني ، براي خودت هم آن را قبيح بشمار..»

اغلب انسان ها به دنبال آزادي هاي نامحدود هستند كه هر طور دلشان بخواهد رفتار كنند، ولي در آزادي واقعي كه دين براي نسل بشر، درنظر گرفته است ، حد و مرز آزادي هر كس ، به اين است كه مانع و مزاحم حقوق ديگري نباشد. مهم تر از همه آنها توصيه حضرت است كه مي فرمايد: ديگران را مانند خود انسان بدانيد و هر مقدار به خود،حقوق قائل مي شويد، ديگران را در آن سهيم بدانيد. وقتي كه نمي خواهي كسي به تو توهين و جسارت كند، يا حقوقت را ضايع كند و.. تو هم بايد در حق ديگران چنين باشي چون همه انسان ها، با هم مشتركاتي دارند و همه بندگان خدا هستند، و امتياز آنها از يك ديگر، فقط با تقوا و پرهيز كاريشان ، مشخص گردد.

سئوال :

چگونه چنين آزادي را، درخود بپرورانيم و از آثار مفيدش بهره مند شويم ؟

جواب :

وقتي كه تعريف درست آزادي بر همگان مشخص گرديد و هر فردي از راه تعقل و تفكر، آن را مورد تأييد خويش قرار داد. بايد به فكر به كارگيري آن شد، چون دانستن و يا آگاهي ، هنگامي ارزش آفرين خواهد شد كه انسان ، آن را در عمل نشان دهد.

حضرت علي (ع) در اين زمينه ، كارشناسي هاي ، بسيار دقيق و حسّاسي را ارائه مي دهد و مي فرمايد:

«وَلات ُ

هرگز به نفس خود آزادي ندهيد، زيرا بدين وسيله شما را در مسير ظلمت و تاريكي قرار مي دهد و هرگز با آن سازش نكنيد، چون با هر سازشي شما را در معصيت و گناه واقع مي سازد». يعني اگر نفس آزاد باشد و به تخلفاتش بي اعتنايي شود همين مقدار براي سلطه آن كفايت مي كند كه آن آزادي واقعي را از دست انسان بگيرد و بايد هر فردي در برابر اعمال زشت و نادرست خويش ، خود را محاكمه كرده و مجازات نمايد، تا نفس مجال تجاوز به حريم آزادي واقعي را پيدا نكند.