بازگشت

فتح طبرستان (شمال ايران )


در سال سي ام هجري ، ارتش مسلمانان متوجّه طبرستان گرديد و پرچم پيروزي به آن سوي گشود، و باز هم حضرت امام حسين (ع) به منظور توسعه نفوذ اسلامي به صف مجاهدان پيوست و به بركت وجودش خداوند به سپاهيان اسلام پيروزي بخشيد.

در سال سي ام هجري سعيد بن العاص - به دستور عثمان - آهنگ پيكار و گشودن طبرستان كرد، زيرا تا اين سال كسي به جنگ آن برنخاسته بود. از كوفه حركت كرد و امام حسن و امام حسين (ع) و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و عبد الله بن عمرو بن عاص و عبد الله بن زبير و حذيفه بن يمان و مردمي از ياران پيامبر (ص) او راهمراهي كرده اند.

در تاريخ آمده كه وقتي كه سعيد بن العاص به دژ مستحكم و قلعه ناگشودني طبرستان برخورد كرد، هيئتي را به قلعه فرستاد و تقاضاي صلح و تأديه جزيه نمود، و پس از گفت گو و مذاكراتي بسيار، اسپهبد (حاكم ) قلعه براي جلوگيري از خون ريزي پيشنهادصلح او را پذيرفت ، به شرط اين كه به مردم قلعه امان دهد و آسيبي نرسانند، اين شرط پذيرفته شد، و اسپهبد دستور گشودن دروازه هاي قلعه را داد. سعيد بن العاص به اين عهد وفا نكرد و تمام مردم اين دژ را به جز يك نفر كشت و تمام اموال و املاك آنان را مصادره كرد، حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) از اين كشتار بي رحمانه و پيشامد ناهنجار چنان برآشفت كه بر سعيد بن العاص پرخاش سختي نمود و گفت : تو از اين تاريخ ديگر شايستگي فرماندهي سپاه اسلام را نداري . چگونه قرار و قول و عهد و پيمان با مردم قلعه شكستي و به خود اجازه دادي ، اين عمل ننگين را مرتكب شوي و به جان و مال مردم بي پناه دست راز كني و همه را از دم تيغ بگذراني و مال آنان را به غارت ببري ؟

همان روز حضرت امام حسين (ع) با برادر بزرگ تر خود حضرت امام حسن (ع) وچند تن از مسلمانان ديگر از قلعه بيرون آمده و راه مدينه را در پيش گرفت و شرح واقعه را امام حسين (ع) ابتدا به پدرش حضرت علي (ع) و سپس به همه مسلمان گفت . اميرمؤمنان علي (ع) همان دم به مسجد شتافت و به عثمان كه خلافت را با تحمل اين ننگ ها به عهده گرفته بود، چنين فرمود: دست اين افراد نا پاك و طاغوتي و آزمند را ازرياست و فرماندهي مسلمانان كوتاه كن ، و راضي مشو كه اعتماد و اطميناني كه رسول خدا در دل ها به وجود آورده از ميان برود.