بازگشت

نتيجه


اصلاح طلبي هدف همه پيامبران و امامان و از شعارهاي همه صلحا و رهبران ديني و اجتماعي بوده است .

گفتار، كردار و رفتار آنان نيز شاهدي بر اين قضيه محسوب مي شود. آنها نه به تنهايي براي انذار و ارشاد در بخشش گناهان آمده بودند و نه براي حمايت از ستم گران و متجاوزان و تخدير توده ها، بلكه هدفشان اصلاح جامعه به معناي مطلق و وسيع كلمه بوده ، اصلاح در تفكر و انديشه يعني اصلاح در نظامات سياسي و فرهنگي و اجتماعي جامعه ، اصلاح در نگرش ها و باورها، اصلاح در همه ابعاد اجتماعي .

اصولاً اصلاح طلبي ، يك روحيه اسلامي است . هر مسلماني به حكم اين كه مسلمان است ، خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبي است ، زيرا اصلاح طلبي هم به عنوان يك «شأن پيامبري » در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي است . البته هر امر به معروف و نهي از منكري ، لزوماً مصداق اصلاح اجتماعي نيست ، ولي هر اصلاح اجتماعي ، مصداق امر به معروف و نهي از منكر هست . پس هر مسلمان ِ آشنا به وظيفه از آن جهت كه خود را موظف به امر به معروف و نهي از منكر مي داند، نسبت به اصلاح اجتماعي حساسيت خاصي دارد.

امام حسين (ع) يك مصلح اجتماعي است . حضرت براي اصلاح اجتماعي عصر خود دست به قيام مسلحانه عليه ظلم و فساد مي زند و در همان حال كه زمينه اصلاح اجتماعي را فراهم آورد، ياران و طرفدارانش را به تهذيب نفس و تقواي الهي فرا مي خواند. چون اگر اصلاح طلبان خود صالح نباشند، نه معناي اصلاح را به خوبي درك مي كنند و نه بر فساد و تباهي و ستم مي توانند فائق آيند.

در مسير مبارزه باظلم و فساد ممكن است به جاي به صلاح آوردن ديگران خود تسليم فساد شوند. بنابراين اصلاح فردي از اصلاح اجتماعي تفكيك ورزيده است . ازاين رو اسلام بر صالح بودن رهبري فكري و اجتماعي ، تأكيد ورزيده است ، زيرا رهبر فكري و اجتماعي جامعه در افكار، عقايد، اعتقادات ، فرهنگ ، اخلاق و ارزش ها تأثير بسزايي دارد. از اين رو اسلام به پيروان خود توصيه مي كند كه گرد رهبران فاسد جمع نشوند و از اطاعت و فرمان برداري آنان سرباز زنند. چنان كه امام حسين (ع) در مراحل مختلف حركت خود از مدينه به مكه و در مِني و بيضه و در مقابل سپاهيان حر بن يزيد رياحي يكي از علل قيام خود را فساد خاندان بني اميه بر مي شمرد و از شايسته بودن خود براي حكومت با مردم سخن مي گويد.

مقاصد اصلاح اجتماعي انقلاب امام حسين (ع) ازنظر خود آن حضرت ، قابل درك بود. همه كساني كه به امام نامه نوشته و او را به عراق دعوت كردند و همه افرادي كه در هواي او سر و جان فدا كردند، ضرورت اين امر را به خوبي درك كرده بودند و بر اساس همان علل و انگيزه هايي كه در مباحث گذشته بيان شد اصلاح اجتماعي را لازم مي شمردند و سپاه اموي را دعوت به تأييد اين علل و عوامل و انگيزه ها مي نمودند.بنابراين عواملي كه به نظر ياران امام حسين (ع) انقلاب را ايجاب مي كرد عبارت بود از:فساد بي حد و حصر خاندان اموي ، ظلم وستم و فساد خاندان بني اميه ،اعمال سياست زورو ستم و ارعاب ، تحقير و خواري ملت كه توسط حكومت جور اموي به اجرا گذاشته مي شد.

در بحث هاي گذشته علل مختلف به وجود آورنده انقلاب امام حسين (ع) را موردبحث قرار داديم ، با بهره گيري از سخنان ارزشمند امام حسين (ع) اوضاع و شرايط فردي ،اجتماعي ، سياسي و هم چنين انگيزه ها و اهداف انقلاب امام حسين (ع) را تشريح كرديم .

سؤالي كه در اين جا مطرح مي شود اين است كه آيا امام حسين (ع) با قيام و انقلاب خود توانست به وضع نابسامان امت اسلامي سر و سامان دهد؟ آيا امام حسين (ع) موفق به پياده كردن اصلاحات مورد نظر خود شد؟ آيا ايشان توانست فساد خاندان اموي را ازبين برد؟

در پاسخ به اين پرسش ها بايد گفت كه امام حسين (ع) از سرنوشتي كه در انتظارش بود با خبر بود و به مناسبت هاي مختلف اين مسئله را بيان كرده است . بنابراين نبايد هدف امام حسين (ع) را در اختيار گرفتن حكومت و قدرت دانست ، زيرا هدف انقلاب امام حسين (ع) رسيدن به پيروزي فوري نبود، ايشان كاملاً به اين امر واقف بود كه در آن شرايط ، به دست آوردن يك پيروزي نظامي ، ناممكن است .

نبايد از انقلاب امام حسين (ع) همان انتظار را داشته باشيم كه از ساير انقلاب هاي معمول جهان داريم . بلكه بايد آثار و انقلاب امام حسين (ع) را در زمينه هاي زير جست و جو كنيم :

1 - قطع نفوذ ديني ِ ساختگي امويان كه همواره به حكومت و سلطنت خود رنگ ديني مي دادند و رسوا ساختن روح بي ديني و الحاد زمان جاهليت كه حكومت اموي راتوجيه مي كرد.

2 - گسترش احساس گناه در وجدان هر فرد مسلمان ، به طوري كه احساس گناه مبدل به حالت انتقاد گردد و در پرتو آن ، هر فردي موقعيت خود را در برابر حيات و اجتماع مشخص سازد.

3 - ايجاد ارزش هاي اخلاقي جديد براي هر فرد عرب و مسلمان ، به طوري كه متوجه عوالم نوراني و خيره كننده معنوي گردند.

4 - برانگيختن روح مبارزه و پيكار با فساد در هر فرد مسلمان به منظور استقرار جامعه بر پايه هاي جديد و به خاطر اعاده ارزش هاي انساني .

انقلاب امام حسين (ع)، سرآغاز بيداري مردم و مبدأ پيدايش انقلاب هاي آزادي بخش بود. انقلاب امام حسين (ع) موجب شد كه روح مبارزه در مردم زنده شود.موانع اصلاح فردي و اجتماعي در پرتو انقلاب امام حسين (ع) توسط مسلمانان و انقلابيون برداشته شود. دعوت كنندگان ديروز كه امروز بعد از مدت ها آرامش خفت بار، به خود آمدند احساس موجوديت و انسانيت كردند. اين امر مهم محقق نمي شد، مگر به قيام و انقلاب خونين امام حسين (ع) و ياران وفادارش كه هدفي جز اصلاح حال امت اسلامي نداشتند.

انقلاب امام حسين (ع) به لحاظ ماهيت اصلاح طلبي ، اسلام خواهي و ظلم ستيزي خود همواره مورد توجه انقلابيون و جنبش هاي اصلاحي بوده است . انقلاب اسلامي ايران نيز از اين سرچشمه فياض سيراب شده و از محتواي عالي آن الهام گرفته است . شرايط اجتماعي و فرهنگي و سياسي قبل از انقلاب اسلامي ، شبيه دوران بني اميه بود. ظلم و فساد و ستم سايه سياه خود را بر همه جا گستردانده بود، اسلام مورد تهاجم قرارگرفته بود و ارزش ها به ضد ارزش و منكر به معروف و معروف به منكر تبديل شده بود.عياشي و خوش گذراني طاغوت ، حيف و ميل بيت المال ، شرايطي را به وجود آورده بود كه تنها با حركت هاي اصلاحي ، اميد اصلاح و دگرگوني وجود داشت . امام امت با الهام ازانقلاب امام حسين (ع) مفاسد رژيم طاغوت را برشمرد و با تبيين مفاسد معاويه و يزيد وعمال آنها ذهن ها را به مفاسد و ظلم و ستم طاغوتيان زمان منتقل مي كرد.

به تعبير امام امت :«اگر قيام حضرت سيدالشهداء (ع) نبود، امروز ما هم نمي توانستيم پيروز شويم .»«واقعه عظيم عاشورا از شصت و يك هجري تا خرداد چهل و دو و از آن تا قيام عالمي بقية الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ در هر مقطع ، انقلاب ساز است .»

بهره هايي كه انقلاب امام حسين (ع) به پيروزي انقلاب اسلامي رساند فراوان بودكه در اين جا مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. به قول نويسنده كتاب فرهنگ عاشورا: «آنچه عاشورا داشت ، يك بار ايدئولوژيكي و انگيزه مكتبي براي مبارزه بود. اين محتوا در ذهن رهبر انقلاب و در دل پيروان او شكل گرفت و نهضت را پديد آورد و پس از پيروزي هم هشت سال دفاع خونين از انقلاب را اداره و تغذيه كرد.»