بازگشت

اهميت و نقش ياران امام حسين در نهضت عاشورا


سازمان به عنوان يك نهاد اجتماعي و به دليل «اهداف بنياني» فراتر از ارتباطات روز مرّه، نوعي ارتباطات سازماني بين افراد برقرار مي سازد و بديهي است كه در اين راستا، ارتباطات و چگونگي جهت گيري آنها به سمت «اهداف سازماني» از مسائل ضروري و مورد توجه مديران است، و اين توجه ناشي از آن است كه مديران در دستيابي به اهداف طرّاحي شده به روابط انساني مؤثر در سازمان نيازمندند از اين رو آنان كه در ركاب امام حسين (ع) جانبازي كردند و مردانه شهيد شدند، برگزيده ترين ياران و مردان الهي بودند، كساني كه همسر و فرزند خويش را رها كردند و به ولي و امام زمانشان پيوستند و در راه اهداف مقدس قهرمانانه جنگيدند و براي رفتن به ميدان از يكديگر سبقت گرفتند. سخن اين انسانهاي فداكار با مولا و رهبر خود اين بود كه ما خويشتن را فداي تو مي كنيم و تو را از دست دشمن مصون خواهيم داشت. در شب عاشورا، تبسّم بر لب داشتند و كمترين هراسي از مرگ به دل راه ندادند و از اينكه به زودي به درجه رفيع شهادت نائل آمده پروردگار خود را ملاقات مي كنند، در پوست خود نمي گنجيدند.

هنگامي كه امام حسين (ع) به آنان فرمود كه دشمن تنها مرا هدف خود قرار داده است لذا شما آزاديد و مي توانيد از منطقه جنگي دور شويد، آزرده خاطر شدند و عرضه داشتند. «ما هرگز شما را تنها نخواهيم گذاشت و از اين سرزمين باز نخواهيم گشت. آيا ما شما را رها كنيم، در حالي كه دشمنان قصد جانتان را نموده اند؟ در اين صورت در پيشگاه خدا چه عذري خواهيم آورد؟» همه ياران آن حضرت با شنيدن اين بيان يك صدا چنين گفتند:

«ما نيز خداي بزرگ را سپاسگزاريم كه به وسيله ياري تو بر ما كرامت و با كشته شدن در ركاب تو بر ما عزّت و شرافت بخشيد. اي فرزند پيامبر آيا ما نبايد خشنود باشيم از اينكه در بهشت با تو هستيم». [1] .

برخي نظريه پردازان مادي در باب مديريت خواسته اند مبناي ارتباطات آدمي را در حد ارضاي نيازهاي اوليه و مادي تقليل دهند و گرايش انسانها را به همديگر، در حد رفع نيازهاي طبيعي تحليل كنند، و غايت هدفمندي و انسجام جامعه را اين امر بدانند. در صورتي كه نظريه هاي غالب در جامعه شناسي بيشتر بر اين نكته تأكيد مي ورزند كه اگر چه نيازهاي اوليه ركن اساسي را در تمايل انسانها به ايجاد ارتباط، ايفا مي كنند ولي آنچه حائزاهميت بوده اين است كه ماهيّت ارتباطات آدميان در سطح رفع نيازهاي جسماني باقي نمي ماند، بلكه از آن فراتر رفته و به مرتبه بي پايان و گسترده «محبّت» مي رسد و اين تكامل در ماهيت ارتباطات، تا بدان جاست كه اراده آدمي در نتيجه حركت او به سوي هدف و انجام كار، برخاسته از نوع علاقه و محبّتي است كه به هدف يا موضوع كاردارد، و اين دعا، در گستره نهضت حسيني و همچنين مقاومت ياران امام خميني (ره) در طول دفاع مقدّس، امري قابل اثبات است، بدين گونه كه آدمي تا به چيزي دلبستگي نداشته باشد، هرگز در جهت رسيدن به آن تلاشي نخواهد كرد. از اين رو است كه اصحاب امام حسين (ع) تا به هدف عالي يعني قرب الي الله دلبستگي نمي داشتند، هرگز در جهت رسيدن به آن مجاهدت نمي كردند. [2] .

رابطه ياران امام با رهبرشان نه بر محور رفع نيازهاي طبيعي، بلكه بر محور ارادت و محبت بود و رهبر و پيرو به هم عشق مي ورزيدند و همين رابطه دقيق بود كه ياران امام را همچون پروانگان واله و شيدا به دور شمع وجود حضرت نگه مي داشت و در نهايت همگي آنان در دفاع از حضرت ذوب شدند و سوختند.


پاورقي

[1] علامه سيد محسن الامين العاملي، امام حسن و امام‏حسين (ع)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، سال 1369.

[2] علي رضائيان، رفتار سازماني، انتشارات دانشگاه تهران، سال‏1374.