بازگشت

بيان مسأله


معاويه در سال 41 هجري قمري با امام حسن (ع) پيمان صلح منعقد كرد و در سا ل 56 بر خلاف مفاد قرارداد، فرزند خود يزيد را به ولايت عهدي خويش برگزيد و از مردم با زور و فشار براي وي بيعت گرفت و در نيمه رجب سال 60 از دنيا رفت و يزيد به جاي وي بر حكومت و خلافت جامعه مسلمين نشست و به تمام استانداران و فرمانداران خود نوشت كه از مسلمين بلاد و شهرها به هر طريق ممكن براي وي بيعت بگيرند. همچنين، نامه اي به پسر عموي خود وليد بن عتبه استاندار مدينه نوشت كه از مردم مدينه و به ويژه از سه شخصيت سرشناس، حسين بن علي (ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير براي وي بيعت بگيرد، لكن در مورد شخص حسين بن علي (ع) سفارش بسيار نموده بود، كه براي ايشان كمترين مهلتي را روا مدار، اگر پذيرفت كه به مقصود رسيده ايم و گرنه سر او را از بدنش جدا كرده و براي من بفرست. [1] .

شرايط جامعه اسلامي ناشي از حكومت معاويه و يزيد به گونه اي تغيير يافته بود، كه قوانين مدني و جزائي اسلام نقض و اختناق و سانسور شديد بر جامعه حكمفرما بود. امام حسين (ع) خود اين وضع را چنين تشريح مي كند:

«الا ترون أنّ الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه؛ [2] .

آيا نمي بينيد كه در مصاف حق و باطل به حق عمل نمي شود و باطل مورد نكوهش قرارنمي گيرد؟

نمي بينيد كه جامعه اسلامي از محور حق و عدل خارج شده و بر مدار ظلم و باطل مي گردد؟ و مگر نمي بينيد كه حق در لباس باطل و باطل در لباس حق مشغول به خودنمايي و جلوه گري است؟

به عبارت روشن تر بنيان الگوي توسعه و تمدن نبوي كه قرار بود به دست 12 معمار علوي به كمال لايق خود برسد با الگوي مديريت اموي از مسير توسعه الهي، خارج و به سمت توسعه مادي گرائيده بود و همچنين در آستانه حكومت يزيد، انحراف از اصول اسلام و بازگشت به ارزشهاي جاهلي در چنان حدّي بود كه از اسلام جز نام و از قرآن جز نوشته اي باقي نمانده بود و از آن گذشته كه حاكم جديد يعني يزيد، متجاهر به فسق بود. لذا اين كجي ها با روشهاي مسالمت آميز و معمول قابل اصلاح نبود.

از اين رو حسين بن علي (ع) ديد كه قيام بر ضد يزيد تكليف واجبي است و به ويژه اين امر بر كساني كه قادر بر انجام دادن آن مي باشند لازم است. زيرا انسان به عنوان جانشين (خليفه) خدا در روي زمين در نظر گرفته شده [3] و همچنين بار سنگين امانت بر دوش او نهاده شده است؛ امانتي كه قبول مسئوليت حاكميت بر اساس قصد و اراده و رضايت خداوند است. [4] و همچنين تعهد به عدالت و انصاف اقتضاي اين امانت است. [5] از سوي ديگر رسول خدا (ص) در موارد متعدد از حماسه كربلا و حتّي محل شهادت او و يارانش خبر داده بود، به طوري كه امام حسين (ع) به محض رسيدن به سرزمين كربلا مي فرمايد:

«اين جا جايگاه فرود آمدن ماست و من اين وعده را از جدّم رسول الله شنيدم و در وعده او ترديد و خلافي نيست». [6] .

گو اينكه مكان و حتي روش مبارزه از ازل تعيين شده بود، از اين رو امام حسين (ع) پس از آنكه از مجلس وليد بيرون آمد تصميم گرفت كه مبارزه خود را با يزيد ادامه دهد ولي نه در مدينه بلكه به صورت يك حركت نظامي و فرهنگي از مدينه تا كربلا. با اين توصيف، براي جذب و هدايت نيرو جهت عمليات در مقصد مشخص يعني كربلا، به همراه 82 نفر زنان، كودكان كم سن و سال، افراد سالمند و خانواده اش مي بايست حدود دهها فرسنگ را طي طريق كند و عبور از كمين ترور مأمورين دشمن، همه و همه نيازمند تصميم گيري، برنامه ريزي، سازماندهي، هماهنگي، نظارت، هدايت و رهبري دقيق بود.

بر اين اساس كاروان حسيني پس از وداع با شهر پيامبر (ص) شب يكشنبه دو روز مانده به پايان ماه رجب (28 رجب) سال 60 هجري مثل رشته اي از نور در شب ظلماني از مدينه به سوي محل مبارزه حركت نمود. ظاهراً حركت امام از مدينه به سوي مكه با سرعت انجام گرفته و در تاريخ از حوادث بين راه در اين سفر مطلب زيادي ثبت نشده است. حركت اصلي امام از مكه تا كربلا بوده و به طور مفصل مورد نظر مورخان واقع شده است. حضرت از مكه تا كربلا توقف هايي داشتند كه نام محل هاي توقف را منازل مي گويند و جمعاً حدود بيست و چند منزل بوده است؛ در سفرهاي قديم، هر مرحله و بخشي را كه يك فرد ياكاروان در يك روز به صورت پياده مي پيمود؛ «منزل» مي گفتند. اين فاصله، گاهي سه و گاهي پنج فرسخ بود، تقريباً فاصله بين دو منزل را چهار فرسخ گفته اند. [7] حوادثي كه كاروان حسيني در اين منازل با آن روبه رو شده است و همچنين در مقابل، تدابيري كه امام براي عبور از آنها انديشيده است در دو نقشه آمده است.

قبل از اينكه به كاركردهاي مديريت در نهضت امام حسين (ع) بپردازيم شايسته است معرفي اجمالي از مدير و رهبري نهضت و اعضاي كاروان ارائه شود.


پاورقي

[1] شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعراني، انتشارات اسلاميه، 1374.

[2] محمد صادق نجمي، سخنان حسين بن علي (ع) از مدينه تا شهادت، انتشارات اسلامي، ص 63.

[3] قرآن مجيد، سوره آل عمران، آيه 30.

[4] قرآن مجيد، سوره احزاب، آيه 72.

[5] محمد افندي، نگرش توحيدي در مديريت و اداره امور عمومي، ترجمه مرکز بررسي و مطالعات استراتژيک اداري، 1376.

[6] ابن جمعه حويزي، نورالثقلين، جلد 4، ص‏221.

[7] جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، انتشارات معروف، سال 1374.