بازگشت

بزرگترين فاجعه


حسين عليه السلام در همه ي منزل گاه هاي ميان مكه و كوفه، از يحيي و مظلوميت شهامتمندانه او ياد مي كرد و او را الگوي شايسته ي پيكار بر ضد ستمكاران و سنت هاي ظالمانه وصف مي فرمود، از اين جهت در مقام مقايسه ي اين دو بنده ي خاص خدا با سلام بر آنان، مواردي از شباهت و تفاوت در مظلوميت قهرمانانه ي آنان را مي آوريم.


در زيارت حسين عليه السلام است كه:

«... السلام علي يحيي الذي ازلفه الله بشهادته....» [1] .

سلام بر يحيي كه خداوند با شهادتش او را مقرب درگاه خود ساخت.

با سلام بر يحيي مي تواني، پيامبري را نيت كني كه سرش را از بدن جدا ساختند يا يحياي كربلا را نيت كني كه زير ضربات ظالمانه به شهادت رسيد و آن گاه سر مقدسش را بريدند.

و نيز مي تواني يحياي پيامبر را قصد كني كه كينه توزي قاتل او نسبت به آن حضرت پس از بريدن سر مقدسش فرونشست يا يحياي كربلا را قصد نمايي كه پس از قرار گرفتن بر روي خاك، باز هم مورد هجوم و ضربات ناجوانمردانه قرار گرفت، آن گاه سرش از بدن جدا شد.

مي تواني يحياي پيامبر را قصد كني كه سر مقدسش يك بار از بارگاه بيداد به خانه ي هوي و هوس هديه شد يا يحياي كربلا را قصد كني كه در بيدادگري نسبت به آن حضرت به وارد آوردن صدها زخم نيزه و شمشير بر بدنش و قطعه قطعه كردن پيكر و بريدن گلگوگاه و مثله و پايمال ساختن پيكر مقدسش اكتفا نكردند، بلكه كينه توزي آنان وادارشان ساخت تا سر مطهرش را در شهرها بگردانند و بر دروازه ها نصب كنند و شراب بارتر از همه، در برابر خاندان و كودكانش بر لب و دندان او چوب بيداد زنند.

آري! يكي از رموز يادآوري حسين عليه السلام از يحيي مقايسه ي مصائبي بود كه هر دو در راه حق و نبرد با كفر و شرك و ارتجاع به جان خريدند.

و نيز مي تواني با نثار درود بر يحيي در زيارت حسين عليه السلام يحياي پيامبر را قصد كني كه قاتل ستمكارش پس از بريدن سر مطهرش دگرگون شد، يا يحياي كربلا را قصد نمايي كه پس از بريده شدن سر مقدس و قرار دادن در برابر عنصر خون آشام اموي، تبسم متكبرانه اي كرد كه اين شقاوتش دردناك تر از همه ي زخم هايي بود كه بر پيكر اسلام و مسلمانان فرود آورده بود.

به راستي كور باد چشمي كه با ديدن آن تبسم شقاوتمندانه و رسوا، بر اسلام و مسلمانان و همه بشريت كه اسير چنين فرمانروايان ديوانه ي قدرتي هستند، نگريد.

و نيز مي تواني يحياي پيامبر را قصد كني كه به هنگام هجوم به سوي او براي به


شهادت رساندنش، نه همسر و فرزندي داشت و نه عشق و علاقه ي پدري، يا يحياي كربلا را قصد كني كه براي حركت به سوي ميدان، از خيمه هايي خارج شد كه در آنجا بانوان گرانقدري تشنه و سرگردان و در بياباني در محاصره ي رژيم سفاكي بودند و هر كدام فرياد دردناك اندوه و مصيبت و فراق سر مي دادند و مي گفتند: «ما را در اين شرايط به چه كسي مي سپاري؟»

آنان را با تدبير و گفتار روح بخش آسماني اش آرامش بخشيد و حركت كرد، اما بناگاه دختر خردسالش را ديد كه سر راهش را گرفته و پاهايش را بوسه باران مي كند و نداي تنهايي و بي پناهي و خطر اسارت سر مي دهد، حسين عليه السلام بازمي گردد، مي نشيند و او را در دامان خود مي نهد و پدرانه و بي نظير بدو مهر مي ورزد و مي گويد:



لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة

مادام مني الروح في جثماني



فاذا قتلت فأنت اولي بالذي

تأتينه يا خيرة النسوان [2]



دخترم! عزيزم! تا پدرت زنده است با قطرات اشك ديدگانت - كه چون دانه هاي مرواريد بر چهره ات مي غلطد - قلب او را شعله ور مساز.

دخترم! هنگامي كه پدرت به شهادت رسيد، آن گاه سيلاب اشك جاري ساز، اي سالار دختران!

و نيز مي تواني به هنگام زيارت حسين عليه السلام با درود به يحيي همان پيامبري را نيت كني كه قرباني راه حق و حقيقت شد، و يا يحياي كربلا را كه با لب تشنه به شهادت رسيد.

مي تواني يحياي پيامبر را قصد كني كه در طشت بيداد سرش را بريدند و جز قطره اي از خون او به زمين نريخت و آن هم سال ها جوشيد تا ستمكاران اسرائيلي را نابود ساخت، آنگاه از جوشش آرام شد، يا يحياي كربلا را قصد كني كه بر روي خاك، سر مطهرش را بريدند و خون پاكش زمين را رنگين ساخت و همه ي خونش بر زمين ريخته شد، جز قطره هايي از آن كه با دست مقدسش، چهره و محاسن شريفش را با آن رنگين ساخت و قطراتي از آن را به آسمان پاشيد كه بازگشت، چرا كه اگر بر زمين بازمي گشت زمين و زمان را دگرگون مي ساخت.

به هنگام نثار درود بر يحيي در زيارت حسين عليه السلام مي تواني يحياي پيامبر را قصد


كني كه سرش را با يك ضربه از بدن جدا ساختند، يا يحياي كربلا را كه پس از صدها زخم كاري، سر مطهرش را با شقاوتي بي نظير از قفا جدا كردند. [3] .

مي تواني يحياي پيامبر را نيت كني كه سرش را در حالي بريدند كه پيكرش سالم بود يا يحياي كربلا را نيت نمايي كه با ضربات بسيار شمشير، سرش را بريدند و در حالي كه سر مقدسش را از بدن جدا ساختند، پيكرش درهم نورديده و بر اثر پايمال شدن زير سم اسب ها و شبكه شبكه از رگبار تيرها، و پاره پاره بر اثر شمشيرهاي بيداد بود.

آري! درود خداي بر يحياي كربلا، همو كه سرش بر طشت نهاده شد.

درود خداي بر يحياي كربلا، همو كه سرش بر فراز نيزه ها رفت.

درود بر يحياي كربلا، همو كه سرش بر سردر كاخ بيداد نصب گرديد.

درود بر يحياي كربلا، همو كه سرش بر شاخ درختان نصب شد.

درود بر يحياي كربلا، همو كه سرش در دروازه ي شهرها نصب شد.

درود بر يحياي كربلا، همو كه سرش در نقاط و مكان هاي متعددي نهاده شد.

درود بر يحياي كربلا همو كه سرش گويي در مكان هاي متعددي به خاك سپرده شد گرچه سرانجام به پيكر مطهرش پيوست.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 101، ص 318.

[2] مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 257.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 56.