بازگشت

حج حسين


از ويژگي هاي حسين عليه السلام اين است كه هشت نوع حج عارفانه و خالصانه براي خدا انجام داد.

الف: آن حضرت بيست و پنج مرتبه با پاي پياده به همراه برادرش حسن عليه السلام به طواف خانه خدا شتافت [1] و پس از شهادت آن حضرت نيز خود شرفياب شد كه در برخي از سفرها به سوي كوي دوست، سرپرست حجاج، سعد بن وقاص بود كه در ميانه ي راه، با ديدن دو فرزند گرانمايه ي پيامبر كه با پاي پياده و شور و نيايش، روانه ي كوي دوست بودند، خود و همه ي همراهان بي اختيار از مركب ها پياده شدند و با حسن وحسين عليهماالسلام اين زائران حقيقي خانه خدا، پياده به راه افتادند و پس از مدتي راهپيمايي به سوي ديار عشق، سرپرست حجاج، نزد آن دو گرامي شتافت و گفت:

«پياده روي و هواي گرم، مردم را خسته كرده است.» و از آنان تقاضا كرد كه بر مركب هاي تشريفاتي سوار شوند، كه آنان فرمودند: «ما تصميم گرفته و با خود عهد كرده ايم كه پياده برويم، شما حركت كنيد و منتظر ما نمانيد.» [2] .

ب: دومين نوع از انواع حج حسين عليه السلام حج باطني و معنوي و روحاني بود.آن حضرت به روح و جان و مفاهيم و هدف ها و پيام هاي حج، كه اين ظواهر، قالب و پوسته ي آن محتواي پرشكوه هستند، با همه ي وجود لبيك گفت، چرا كه احرام بستن، يك ظاهري دارد و يك محتوا و پيام و عمل قلبي.


آن كه لباس خويش از تن بيرون مي آورد و احرام مي پوشد و لبيك مي گويد و طواف و سعي مي كند و به وقوف در مكان هاي مقدس و قرباني و سنگ باران كردن شيطان و شب زنده داري و نيايش مي پردازد، در حقيقت به روح و محتواي حج كه اين ظواهر، تنها پوشش و قالب آن محتواي عظيم معنوي و روحاني هستند، لبيك گفته است و حسين عليه السلام همان طواف كننده و زائر بي نظير بيت الله بود كه همه ي ظاهر و باطن، حقيقت و روح، قالب و چهره، محتوا، اسرار و رموز شناخته و ناشناخته ي اين عبادت بزرگ را در عمل خويش، كه تنها در انجام فرمان خدا بود، گرد آورد و آن گونه كه مقرر شده است انجام داد.

و اين براي هر انسان انديشمندي روشن است، چرا كه روح حج و مناسك آن، پاك ساختن قلب و دل، از دنيا و ارزش هاي مادي - به ويژه - خداحافظي از دنياداران و دنياپرستان و وانهادن همه ي علايق مادي و جسمي و دنيوي و گشودن همه ي دلبستگي ها با بستن احرام و ايستادن در بارگاه دوست و اجازه ي ورود خواستن به حرم عشق و شتافتن و دويدن به خدمت صاحب بيت و نبرد با دشمنان او و پناه جستن به دوست است.

تمامي اينها را حسين عليه السلام در ابعاد و محتواي پرشكوه و والايي صورت عمل بخشيد.از اين رو، اوست كه واقعيت حج را كه اين قالب ها و ظواهر اشاره بدان روح و عشق و ايثار و بندگي وصف ناپذير خداست، آن گونه كه مي بايد تحقق بخشيد و در عملكرد خويش در چشم انداز همگان قرار داد.

ج: آخرين پرواز يا حج ويژه، سومين نوع از حج حسين عليه السلام همان حج آخرين بود كه به هنگام اقامت در مكه، به عنوان حج تمتع احرام بست.آن گاه با آگاهي از نقشه ي شرربار و با شيطاني رژيم براي ريختن خون پاكش در حرم امن الهي، آن را تبديل به عمره ي مفرده، نمود و با انجام مناسك آن از احرام خارج گرديد [3] و به حج پرشكوه و وصف ناپذير ديگري احرام بست.

به بياني ديگر: ابراهيم خليل پس از بنياد كعبه به فرمان خدا، همه ي بندگان خدا را به سوي آن فراخواند و آنانكه توان و امكانات شتافتن به سوي آن را داشتند، در عالم خاص خويش لبيك گفتند و هر كدام به گونه اي به سوي آن خانه شتافتند و


حسين عليه السلام نيز با اين دعوت به سوي آن شتافت و احرام بست و مناسك آن را بجا آورد و در لبيك به نداي خداي ابراهيم كه پيش از آفرينش آسمانها به آن حضرت فرموده بود: «جان خويش را در سوداي با خدا معامله كن.» [4] از احرام حج ابراهيمي خارج شد و به انجام حج وصف ناپذير خويش، احرام بست.

آن حضرت، از احرام حجي كه ميقات آن مسجد شجره بود خارج شد و به حجي كه ميقات آن همان درختي بود كه اين ندا از آن شنيده شد كه خدا فرمود: «انني انا الله لا اله الا انا....» [5] آري! از آنجا احرام بست.

آن حضرت، از احرام حجي كه ميقات آن درآوردن لباس هاي دوخته و پوشيدن دو لباس سفيد بود خارج شد و به حج پرشكوهي پرداخت كه احرام آن درآوردن همه ي لباس ها و پوشيدن دو پيراهن مخصوص، يكي از خون و ديگري از غبار صحرا و يك پيراهن قديمي بود.

به خواهرش فرمود: «پيراهن فرسوده اي را كه كسي بدان طمع نمي ورزد، بياور تا آن را زير لباس خويشتن بپوشم تا پس از شهادت، بدنم را با بردن لباس هايم برهنه نسازند.»

اما نفرين بر سپاه پليد اموي باد كه آن را نيز از پيكر مقدسش ربودند. [6] .

و نيز آن حضرت، لباسي به قسمت پائين تنه ي پيكرش پوشيد كه دشمن پليد كوشيد تا با گشودن كمربند از پيكرش، آن لباس را نيز غارت كند، اما هر بار كه تلاش كرد، دست مقدس حسين عليه السلام آمد و مانع شد.دو دست آن حضرت را يكي پس از ديگري با اين كه در شهادتگاه خفته بود، قطع كرد؛ اما موفق به غارت لباس آن حضرت نشد، چرا كه بناگاه ديد، پيامبر و علي و فاطمه عليهم السلام در شهادتگاه حسين عليه السلام فرود آمدند. [7] .

آري! آن حضرت از احرام حج مقدسي كه از شرايط آن، خضاب نكردن چهره و دست و پا بود، خارج شد و بر حج پرشكوهي احرام بست كه از شرايط آن، گلگون ساختن چهره و محاسن و سر، به خون مقدس خود بود.

و نيز از حج خالصانه اي دل كند كه احرام آن، ترك سايه بان و سايه گزيني به


هنگام حركت بود و بر حج وصف ناپذيري احرام بست كه از شرايط آن، ترك سايه و سايه گزيني در همه ي حالات، ايستاده و در حال حركت و هنگام خوابيدن بود.

آن حضرت، از حجي خارج شد كه از شرايط آن برهنه و ظاهر ساختن سر بود و آن گاه بر حجي احرام بست كه پايان آن و خارج شدن از احرامش در گرو نثار سر و جان در راه خدا بود.

آن ضحرت، از حجي خارج شد كه از جمله كارهاي آن، تغذيه و دانه دادن به پرندگان حرم و آن خانه مبارك بود و آن گاه بر حجي احرام بست كه از كارهاي آن تغذيه پرندگان حرم، از خون قلب پاكش بود.

آن حضرت، از حجي خارج شد كه در آن ميت بايد از كافور به دور داشته شود و آن گاه بر حجي احرام بست كه پيكر مطهرش از آب مخلوط به سدر و كافور و آب خالص نيز محروم شد.

آن حضرت، از حج تمتع خارج شد و آن گاه به حجي احرام بست كه آن حج هم عمره تمتع و افراد بود و هم حج تمتع و قران و....

آن حضرت، از حجي خارج شد كه بيشتر خداپرستان از سي هزار سال پيش از آدم، آن را انجام داده بودند و آن گاه بر حج خاصي احرام بست كه هيچ يكتاپرستي جز او انجام نداده بود.

آن حضرت، از حجي خارج شد كه حج كوچك بود و به حجي احرام بست كه حج بزرگ نام داشت.

آن حضرت، از حج ظاهري خارج شد، آن گاه بر حج ظاهري و باطني و معنوي احرام بست.

آن حضرت، از حجي كه بسياري از مردم توان انجام آن را دارند خارج شد و آن گاه بر حج شكوهمندانه اي كه هيچ كس جز او، توان و امكان انجام آن را نداشت، احرام بست.

آن حضرت، از حجي كه خداوند در قرآن و به زبان پيام آوران، همه جن و انس را به انجام آن فرمان داده بود، خارج شد و بر حجي احرام بست كه او در يكي از صحيفه هاي دوازده گانه اش به سوي امامان نور كه يكي از آنها ويژه حسين عليه السلام بود و به وسيله جبرئيل و پيامبر دريافت داشت به آن حضرت پيام داده بود كه: «جان گرامي خويش را در سوداي با خدا معامله كن و با كساني براي خدا قيام كن كه تنها به


همراه تو به فيض پرشكوه شهادت نايل خواهند شد وخود نيز تا شهادت در راه حق با ستم و ارتجاع اموي پيكار كن.» [8] .

آن گرامي از حجي كه فراخوان آن طبق اين آيه ي شريفه كه: «و اذن في الناس بالحج يأتوك رجالا و علي كل ضامر يأتين من كل فج عميق.» [9] ابراهيم خليل بود، خارج شد و بر حجي احرام بست كه پيامبر محبوب خدا فراخوان آن بود و آن گاه كه حسين عليه السلام براي وداع از آن حضرت، شبانگاه كنار قبر مطهرش شتافت و ضمن بيان شرايط سخت خويش و نهادن سر بر تربت مقدسش خفت، در عالم رؤيا او را به انجام آن فراخواند.

آن حضرت پيامبر را ديد كه او را دربر گرفت و بوسه باران ساخت و فرمان حركت به سوي شهادت و شهادتگاه، براي انجام اسلام و برانداختن فتنه ها و بدعت هاي جاهليت اموي را، به او داد. [10] .

و نيز بر انجام حجي احرام بست كه بار ديگر در حالت بيداري در مدينه او را به انجام آن دستور داد و اين هنگامي بود كه جابر به حسين عليه السلام گفت: «من در اين انديشه ام كه شما با رژيم اموي به گونه اي صلح و سازش كنيد.»

حسين عليه السلام فرمود: «جابر! نگاه كن!»

پس، هنگامي كه نگريست پيامبر و علي و حسن عليهم السلام را ديد كه طي جملاتي بر اين مطلب تصريح مي كنند كه حسين عليه السلام بدانچه فرمان يافته است عمل مي كند، در كار او ترديد روا نداريد. [11] .

آن حضرت، از حجي خارج شد كه يك بخش و يك محتوا و يك بعد داشت كه با انجام مناسك آن تمام مي شد و آن گاه بر حجي احرام بست كه مركب از پنج حج بود كه به مجرد انجام مناسك و آداب يكي از آنها، مي بايست براي ديگري احرام بست.



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 193.

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 276.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 363 و 364.

[4] بحارالانوار، ج 36، ص 192.

[5] سوره ي طه، آيه ي 14.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 57، 54 و 59.

[7] منتخب طريحي، ص 92.

[8] بحارالانوار، ج 48، ص 28.

[9] و مردم را به حج فراخوان تا پياده يا سوار بر شتران تکيده از راه هاي دور، نزد تو بيايند.سوره ي حج، آيه ي 27.

[10] بحارالانوار، ج 44، ص 313 و 364 و ج 61، ص 182.

[11] تاريخ اسلام، ذهبي، ج 1، ص 342.