بازگشت

كعبه ي حقيقي


1- حسين عليه السلام كعبه ي حقيقي است و داراي ويژگي هاي آن.به عبارت ديگر، همه مي دانيم كه خداوند فراتر از زمان و مكان و برتر از ظرفيت و سكونت گزيدن است و نسبت دادن برخي از زمان ها و مكان ها به ذات اقدس او به خاطر شرافت بخشيدن بدان هاست؛ اين بدان جهت است كه آنها به كانون عبادت تبديل گردد يا در آنجا عبادت بيشتري انجام گيرد و يا به هنگام عبادت، دل ها، قلب ها و چهره ها متوجه آنها گردد و يا به دليل ويژگي هاي خاص جفرافيايي و مكاني، به گونه اي است كه در آنجا انديشه ها بيشتر به بارگاه آفريدگار پديده ها، پرمي كشد و نيت ها براي خدا پاكتر و پراخلاص تر مي گردد، همان گونه كه همه ي اين ويژگي در خانه ي كعبه و مكه موجود است و برخي در ديگر مساجد و كانون هاي عبادت و بندگي به چشم مي خورد، در خانه هايي كه خداوند رخصت داده است كه گرامي و ارجمندش دارند و نامش در آنجا ياد شود. [1] .

آري! همه ي اين مكان ها و عبادتگاه ها به ظاهر خانه ي خداست نه به واقع؛ چرا كه


خانه ي حقيقي او، قلب بندگان باايمان اوست.

در حديث قدسي آمده است كه: «نه زمين گسترده مي تواند مرا دربر گيرد و نه آسمان كه پديده اي از پديده هاي بزرگ آفرينش است، ظرفيت مرا دارد؛ اما قلب بندگان باايمان مرا دربر مي گيرد.» [2] چرا كه قلب يكتاپرستان، فرودگاه عشق خدا و كانون ايمان و عرفان و اخلاص به اوست.

در روايت است كه به داوود پيامبر وحي فرمود كه: «هان اي داوود! خانه اي براي من خلوت و آماده ساز تا در آن مسكن گزينم.»

او گفت: «پروردگار من! تو برتر از زمان و مكاني.»

بدو وحي فرمود كه: «قلب خود را آماده و براي من خلوت ساز.» [3] .

چرا كه هرقلبي كه جز مهر خدا در آن نگنجد، آنجا كانون عشق خدا و خانه ي اوست.

از اين رو، قلب انساني كه داراي ايمان و عرفان و اخلاص حقيقي باشد؛ به راستي خانه ي خداست، چرا كه از همه ي وابستگي ها و رنگ ها و جلوه هاي غير خدايي پاك و پاكيزه است.در آن انديشه و ياد و قصدي جز خدا نيست؛ كار به جايي مي رسد كه چنين انسان باايماني جز خدا را نمي نگرد و جز پيام او را نمي شنود و اين يكي از معاني و مفاهيم حديث قدسي است كه مي فرمايد: «حتي اكون سمعه و بصره.» [4] .

تا من قدرت شنوايي او گردم كه بدان مي شنود و ديدگان او كه بدان ها مي بيند.

آري! هنگامي كه اين مرحله تحقق يافت و در اين مورد به خوبي انديشيديم؛ آن گاه روشن مي شود كه خانه ي حقيقي خدا، قلب پرشكوه حسين عليه السلام است، چرا كه آن حضرت قلب خويش را براي خدا، به گونه اي وصف ناپذير آماده ساخت تا جايي كه هيچ علاقه و پيوندي در آن، براي غير خدا نماند؛ فراتر از آن، همه ي رنگ ها و رابطه ها و علاقه هايي را كه هيچ ناهماهنگي با عشق به خدا نداشت آنها را نيز، از دل زدود و همه را خدايي و الهي ساخت و خود بريدن از همه ي وابستگي ها به خاطر خدا و پيوستگي بدو، نشانگر شدت عشق به خداست و بريدن از همه، نشانگر پيوستن بدو است و بس.


آري! دين باوري و دينداري و درجه پايبندي به مقررات آسماني نيز در گرو درجات و چگونگي عشق به خدا و فرمانبرداري از دستورات اوست.

اينك كه اين ظريف روشن شد، بايد دانست كه پيشواي شهيدان، حسين عليه السلام در كران تا كران زندگي پرافتخارش و مراحل پيش از آن نيز، قلبش در گرو عشق خدا بود و بس.

هنگامي كه نور وجودش همان گونه كه در صحيفه ي الهي كه براي هر كدام از امامان نور فرستاده شد، مورد خطاب قرار گرفت كه: «جان پاكت را در سوداي با خدا معامله كن،» آري! در پي اين فرمان، از مدينه به سوي مكه و آن گاه از آنجا به سوي كربلا و شهادتگاه خويش، به هجرتي شكوهمندانه دست زد.در همه ي مراحل، هدف او تنها انجام فرمان خدا بود و نيت اين بود كه آنچه بر او فرود آيد همه را به قصد تقرب به خدا به جان بخرد؛ از اين رو در مكه و مدينه فكر همه ي اينها را كرده بود و خود را براي همه ي اين فداكاري ها براي خدا، حتي بريده شدن پيوندهاي وجودش و تحمل شهادت ياران و فرزندانش مهيا ساخته بود. [5] .

بلكه فراتر از آگاهي از رخدادهاي آينده و آمادگي براي فداكاري در راه خدا، شهادتگاه خويش را آن گونه كه بعدها اتفاق افتاد، به يكي از همسران پيامبر نشان داد. [6] .

آن حضرت در راه خدا، به راستي از دلبستگي به وطن و سرزمين، ثروت و لباس، رياست و اقتدار، آسايش و آرامش، خانه و خانواده، فزندان و برادران، بستگان و ياران و به يك كلام، از همه ي علايق و وابستگي ها، قلب خويش را تهي ساخت و از همه چيز و همه كس جز خدا، چشم پوشيد و آنان را براي شهادت و اسارت در راه خدا به بارگاه دوست تقديم داشت.

او از همه ي ارزش ها و جلوه هاي دنيوي، حتي از قطرات آب، براي واپسين لحظات نيز گذشت و از دلسبتگي به سر، پيكر، خون، گوشت، پوست، استخوان، پيوندهاي وجود و كران تا كران هستي خويش، حتي قلب طپنده و خون آن كه مايه ي حيات و زندگي است گذشت؛ به همين جهت بود كه قلب مصفايش هدف تير سه شاخه سپاه تاريك انديش اموي گرديد و خونش بسان فواره اي جريان يافت.با دست مبارك، خون آن را گرفت و سر و چهره ي ملكوتي و محاسن سپيدش را گلگون


ساخت؛ [7] همان گونه كه در زيارت آن حضرت آمده است: «و بذل مهجته فيك...» [8] .

آري! هنگامي كه او خون قلب ظاهري و همه ي علايق و دلبستگي هاي آن را در راه دوست فدا كرد، قلب معنوي او براي خدا خالص شد و از غير خدا، صاف و پاك و تهي گشت.اينجا بود كه بيت الله حقيقي شد كه:

«... والله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا...» [9] .

حج آن خانه، براي كساني كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند، واجب است.

و سخن پيامبر گرامي روشن مي شود كه فرمود: «هر كس حسين را عارفانه و خالصانه زيارت كند، چنان است كه گويي خداي را در عرشش زيارت كرده است.» [10] .


پاورقي

[1] سوره ي نور، آيه ي 36.«في بيوت اذن الله ان ترفع و يذکر فيها اسمه....».

[2] بحارالانوار، ج 58، ص 39.

[3] بحارالانوار، ج 77، ص 167.

[4] بحارالانوار، ج 70، ص 22 و ج 75، ص 155 و ج 87، ص 31.

[5] بحارالانوار، ج 44، ص 364 و 367.

[6] بحارالانوار، ج 44، ص 331.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 53.

[8] بحارالانوار، ج 101، ص 331.

[9] سوره ي آل عمران، آيه ي 97.

[10] بحارالانوار، ج 101، ص 69، ح 3.