بازگشت

قرآن و سوگواري امام حسين


طبق رواياتي كه در دست است، خداوند در قرآن شريف از امامت و ولايت و شخصيت امامان نور و سيره و روش و مسئوليت آنان در صيانت از دين و ارزش هاي آسماني،... و از شهادت و سوگ حسين عليه السلام كه در راه دين و قرآن حماسي ترين و شكوهمندانه ترين فداكاري را آفريد، سخن گفته است كه برخي آيات در اين مورد ترسيم مي گردد.

1- در مورد دوران بارداري مادرش بر او، و ولادتش مي فرمايد:

«و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليك و اني من المسلمين.» [1] .

ما انسان را به نيكي كردن به پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش او را در دوران بارداري به دشواري حمل كرد و نيز به دشواري او را بر زمين نهاد و دوران بارداري و از شير گرفتنش سي ماه است تا هنگامي كه به مرحله ي كمال خود برسد و به چهل سالگي درآيد مي گويد:

«پروردگارا! به من الهام فرما تا سپاس نعمتي را كه تو بر من و پدر و مادرم ارزاني داشتي، به جا آورم و تا كارهاي شايسته اي كه تو آن را مي پسندي انجام دهم.

پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز، چرا كه من به بارگاه تو روي آوردم و قطعا از مسلمانان خواهم بود.»

طبق اسناد معتبر روايت شده است كه چون فاطمه عليها السلام به حسين باردار شد، فرشته ي وحي بر پيامبر نازل گرديد و گفت: «خداوند ضمن درود، شما را به ولادت فرزند گرانمايه اي از فاطمه، كه ستمكاران امتت، پس از شما او را به شهادت


مي رسانند، مژده مي دهد.»

پيامبر ضمن پاسخ سلام و درود الهي به وسيله ي فرشته ي وحي، گفت چنين فرزندي را با چنين رخدادي سهمگين و افتخارات بزرگ نمي طلبد.

فرشته ي وحي عروج كرد وبار ديگر فرود آمد كه پيام همان بود و پاسخ نيز همان.

بار سوم فرود آمد و گفت: «خداوند مژده ات مي دهد كه امامت و پيشوايي بشريت را در نسل اين فرزندت قرار مي دهم.» و پيامبر رضايت خويش را اعلام كرد.سپس موضوع را با دخت گرانمايه اش در ميان نهاد كه فاطمه عليها السلام نيز همانند پدرش پس از دريافت بشارت امامت و پيشوايي در نسل حسين عليه السلام بدان رضايت داد.

«حملته امه كرها» آن گاه اين مادر والا، دوران بارداري او را با آگاهي به اين واقعيت كه او در راه حق و عدالت به شهادت رسيد، به دشواري و اندوه گذرانيد.«و وضعته كرها» و او را با آگاهي به سرنوشت پرافتخارش به دشواري و با اندوه به دنيا آورد.«و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليك و اني من المسلمين.» و دوران بارداري و از شير گرفتنش سي ماه بود تا هنگامي كه به مرحله ي كمال خود رسيد و به چهل سالگي درآمد؛ گفت: «پروردگارا! به من الهام فرما تا سپاس نعمتي را كه تو بر من و پدر و مادرم ارزاني داشتي به جا آورم و كارهاي شايسته اي كه تو آن را مي پسندي انجام دهم.

پروردگارا! نسل مرا برايم شايسته ساز....»

و اگر آن حضرت مي گفت: «خدايا! همه ي نسل مرا شايسته ساز.» به لطف خدا، تمامي نسل او امام و پيشواي انسانيت مي شدند.حسين عليه السلام از فاطمه عليها السلام دخت گرامي پيامبر و هيچ بانوي ديگري شير ننوشيد، بلكه پيامبر به اراده الهي، انگشت خويش را بر دهان او مي نهاد و مي مكيد و اين براي دو يا سه روز او از نظر تغذيه كافي بود؛ بدين گونه گوشت و خون و پوست او از پيامبر بود و جز حسين عليه السلام و يحيي كودكي شش ماهه متولد نشد. [2] .

آري! معناي آيه ي شريفه كه مي فرمايد: «... حملته امه كرها و وضعته كرها....» بيانگر اين مطلب است كه مادر گرامي حسين عليه السلام دوران بارداري او را با آگاهي به شهادت پرافتخارش به دشواري و اندوه و تأسف بسيار گذراند، و به راستي هم دوران


بارداري و به دنيا آوردنش، نگهداري و دوران شيرخوارگي و تربيت و بازي و سرگرمي با او در كودكي اش، با غم و اندوه همراه بود.

و نيز دميدن موج سرور و شادماني بر قلب مصفاي او از جانب پيامبر يا پدرش علي و يا برادرش امام مجتبي عليهم السلام با اندوه قرين بود.

روزي كه نياي بزرگش با رحلت خويش او را ترك كرد و به دنبال آن مادر گرامي و پدر و برادر بزرگوارش عليهم السلام به شهادت رسيدند، همگي آنان در لحظات فراق بر او اندوهگين بودند و هر كدام به بياني خاص در اين مورد سخن گفتند، و همچنين خواهر قهرمانش در لحظات آخرين، آن گرامي را با غم و اندوه در شهادتگاهش ترك كرد و با ناله و فرياد دردمندانه بر شهادت حسين عليه السلام از قتلگاه به خيمه ها بازگشت. [3] .

2- دومين آيه از قرآن در اين مورد، اين آيه ي شريفه است كه مي فرمايد:

«اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير - الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله....» [4] .

به كساني كه به جنگ بر سرشان تاخته اند و مورد ستم قرار گرفته اند، رخصت داده شد كه قهرمانانه از خود دفاع كنند و خداوند بر پيروز گردانيدن آنان به تجاوزكاران تواناست.آنانكه به ناحق از شهر و ديارشان رانده شده اند؛ جز آن نبود كه مي گفتند: پروردگار ما، خداي يكتاست.

از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه: «اين آيه ي شريفه در مورد اميرمؤمنان، جعفر طيار و حمزه نازل شد و در مورد حسين عليه السلام و شهادت پرافتخار او نيز تقسيم و تطبيق گرديد.» [5] .

چرا كه آن سه قهرمان بزرگ توحيد از وطن خويش رانده و بدون هيچ گناه و ستم در حق فردي، تنها به جرم اينكه خداي خويش را يكتا و بي همتا مي شناختند و او را اين گونه سپاس و عبادت مي كردند و در راه او پايداري مي ورزيدند به شهادت رسيدند.

اما آيه ي شريفه در مورد حسين عليه السلام به گونه اي خاص تفسير و تطبيق شد، چرا كه او از وطن خويش و همه ي پناهگاه ها رانده شد و در سراسر قلمرو گسترده ي اسلامي براي


او نقطه ي امني نگذاشتند، كار خشونت و ترور و وحشت آفريني رژيم اموي - آن هم به نام اسلام - به جايي رسيد كه حسين عليه السلام فرمود: «به خداي سوگند! اگر من در لانه ي پرنده اي باشم مرا بيرون خواهند آورد تا با ريختن خون من به اهداف پليد و ظالمانه ي خويش برسند.» [6] .

و بدين گونه او را كشتند و بر او ستم كردند بر خاندان و كودكانش، ظلم كردند....

3- سومين آيه ي شريفه در سوگ حسين عليه السلام اين آيه ي شريفه است كه بدين واقعيت اشاره دارد كه آن حضرت در راه پرافتخار خويش تنها بود و ياران شهامتمندانه و پاكباخته ي همراه و همدل و همسنگر او، اندك.

«الم تر الي الذين قيل لهم كفوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتو الزكوة فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله او اشد خشية و قالوا ربنا لم كتبت علينا القتال لولا اخرتنا الي اجل قريب....» [7] .

آيا نديدي كساني را كه به آنها گفته شد كه اكنون از پيكار بازايستيد و نماز بخوانيد و زكات بدهيد، اما هنگامي كه جنگيدن بر آنان مقرر شد گروهي چنان از مردم ترسيدند كه بايد از خدا مي ترسيدند يا ترسي بيشتر از ترس از خدا، و گفتند: پروردگار ما! چرا پيكار را بر ما مقرر فرمودي و به ما مهلت نمي دهي تا به مرگ خويش كه نزديك است، بميريم؟

در تفسير آيه ي شريفه از حسن بن زياد عطار، روايت است كه مي گويد:

از امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه ي شريفه پرسيدم، كه فرمود:

«فراز نخست آيه، در مورد امام حسن عليه السلام است كه خداوند او را به دست نگاه داشتن از پيكار فراخواند، «الم تر الي الذين...»

آن گاه از فراز دوم آيه ي شريفه پرسيدم: «فلما كتب عليهم القتال» كه فرمود: در مورد امام حسين عليه السلام است و به همه ي مردم روي زمين كه به همراه او در راه حق و عدالت، به جهاد برخيزند.» [8] .

و نيز علي بن اسباط گويد: يكي از شيعيان از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه


فرمود: «اگر تمام اهل زمين در ركاب امام حسين عليه السلام جنگ مي كردند، همه كشته مي شدند.» [9] .

در روايت ديگري از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ي شريفه آمده است كه: آيا ننگريستي به كساني كه به آنان گفته شد: اينك به دستور امام حسن عليه السلام از جهاد مسلحانه دست نگاهداريد و به جهاد فكري و عقيدتي پرداخته و نماز را به پا داريد.پس هنگامي كه پيكار در راه خدا بر آنان به همراه امام حسين عليه السلام مقرر شد گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر فرمودي؟ چرا تا زماني نزديك تا ظهور و قيام آخرين امام نور به ما مهلت ندادي؟ چرا كه قيام او همراه با پيروزي همه جانبه و غلبه ي كامل بر كفر و شرك و نفاق خواهد بود.»

خداوند فرمود: «اي پيامبر! به اينان بگو: بهره و برخورداري دنيا اندك است و سراي آخرت براي كسي كه پروا، پيشه نمايد بهتر و زيبنده تر است.» [10] .

4- چهارمين آيه در اشاره به شهادت و شهادتگاه و شرايط و حالات جانسوز و پرافتخار آن گرامي است و آن نخستين آيه از سوره ي مريم است: «كهيعص» كه در بخش گذشته در مورد زكرياي پيامبر و وحي الهي بر او در مورد كربلا و شهادت خاندان پيامبر به دستور ديكتاتور خودكامه ي اموي، يزيد و تشنگي و پايداري قهرمانانه ي آنان در راه حق، روايت آن ترسيم شد.

5- پنجمين آيه در اشاره به سوگ حسين عليه السلام آيه ي شريفه اي است كه به هنگام شهادتش بدان ندا داده شد كه:

«يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية.» [11] .

هان اي روح باآرامش و باايمان! پيش پروردگارت خشنود و پسنديده بازگرد و به جرگه ي پرستندگانم درآي و به بهشتم وارد شو.

امام صادق عليه السلام فرمود: «صاحب روح بزرگ و آرام و خشنود و پسنديده حسين است و اين آيه ي شريفه اشاره به روح بزرگ اوست.» [12] .

چرا كه هر كسي به راستي خداي را شناخت و بزرگش داشت، او را دوست داشته و به هر آنچه از جانب او باشد خشنود مي گردد، هيچ گرفتاري و تزلزلي در برابر آنچه از جانب خدا بر او وارد گردد دامنگير او نمي شود و در هنگامه هاي فرود


سخت ترين گرفتاري ها، بالاترين آرامش و اطمينان و عميق ترين خشنودي و رضايت خاطر براي او حاصل مي گردد و از بزرگترين مصاديق آن پيشواي شهيدان بود.

6- ششمين آيه در سوگ حسين عليه السلام آيه ي شريفه اي است كه اشاره به خونخواهي او به هنگام رجعت دارد و مي فرمايد:

«... و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف في القتل....» [13] .

هر كس كه به ستم كشته شود به خونخواه او، براي خونخواهي قدرتي داديم.

امام باقر عليه السلام در تفسير آغاز آيه ي شريفه فرمود: «اين اشاره به حسين عليه السلام است كه مظلومانه به شهادت رسيد.»

آن گاه در مورد اين جمله از آيه: «فقد جعلنا لوليه سلطانا» فرمود: «اين اشاره به دوازدهمين امام نور حضرت مهدي عليه السلام است كه خونخواهي خون پاك او را خواهد كرد.»

و در مورد اين جمله از آيه كه مي فرمايد: «فلا يسرف في القتل» [14] فرمود: «قاتل او در كشتن، زياده روي نكند كه حسين عليه السلام پيروزمند است.» [15] .

در برخي روايات آمده كه: «ضمير يسرف به ولي برمي گردد، همين طور ضمير انّه، و اين بيانگر اين مطلب است كه: جز قاتل او را نكشد.»

روشن است كه معناي ظاهري آيه ي مباركه، يك قانون جهان شمول، براي همه ي مردم قرون و اعصار است و بيانگر اين پيام كه هر كسي به ناروا كشته شد و حق حيات انساني او پايمال گرديد، حق خونخواهي از ظالم براي خاندان و كسان مظلوم محفوظ است، اما آنان نيز نبايد در انتقام، راه ستم در پيش گيرند.

بنابراين، خونخواه حسين عليه السلام حق قصاص از قاتل او را دارد و هنگامي كه بخواهيم قاتل آن پيشواي بزرگ انسانيت را مشخص سازيم بايد پرسيد: «قاتل او كيست؟»

يزيد يا ابن زياد؟ ابن سعد يا شمر؟

سنان با عناصر پليدي چون صالح بن وهب كه آخرين ضربات ناجوانمردانه را بر او وارد ساختند، يا آن كوردلي كه با تير سه شاخه، قلب مصفاي حسين عليه السلام را - كه


كانون عشق به خدا و خلق خدا بود - نشانه رفت، كه ديگر از مركب، بر خاك گرم شهادتگاه افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله».يا قاتل آن حضرت جز اين سياه رويان سياهكارند؟

حقيقت اين است كه قاتل اين شهيد به خون خفته، ده ها هزار نفر است، آن هم نه مشترك، بلكه هر كدام به طور مستقل و جداگانه.

آري! او به دست يزيد به شهادت رسيد به همين جهت در زبان پيامبران قاتل آن حضرت يزيد است. [16] .

او را فرزند مرجانه به خاك و خون كشيد به همين جهت يزيد پسر مرجانه را قاتل او معرفي كرد. [17] .

او را ابن سعد به شهادت رساند، به همين جهت ياران پيامبر هنگامي كه او را در كودكي نظاره مي كردند مي گفتند: «او قاتل حسين عليه السلام است.» [18] .

آن پيشواي عدالت را، شمر و خولي و سنان و عنصر پليدي كه با تير سه شاخه قلب پاكش را نشانه رفت، به خاك و خون كشيدند و بالاخره تشنگي و غيرتمندي در دين و ارزش هاي انساني.

و همان گونه كه در روايت آمده است: «كشته اشك هاست.» [19] همه اينها صحيح است و هر كدام براي خود دليلي دارد، اما شايد بهتر همان باشد كه خودش بدان اشاره كرد و فرمود: «قتلت مكروبا.» [20] غم و اندوه و رنج و گرفتاري سختي كه براي دين و جامعه از فتنه ها و بدعت هاي اموي پديد آمد، بر قلب پاكش فشار آورد و او را از پا درآورد؛ به همين دليل او را «سالار كربلا» ناميده اند كه خود واژه ي كربلا اشاره بدين مطلب است.

علاوه بر آنچه در تفسير آيه ي شريفه آمد، نكات ديگري است كه همه ي آنها بر آن حضرت تطبيق مي كند و او حقيقت آيه ي شريفه است كه آن معاني و نكات عبارتند از:

1- نخستين تفسير و معناي «قتل مظلوما»، عبارت است از كسي كه مظلومانه


كشته شد.بر او ظلم و بيداد رفت و همه چيز او از ثروتش گرفته تا يارانش، برادرانش فرزندانش ظالمانه از او گرفته شد، و اعضا و پيوندهاي وجودش با ضربات ظالمانه سلاح دگرگون شد و بر هستي او ظالمانه تاختند و مسلط شدند، و او، از خانه و سرزمين خود رانده شد و غريب و تنها ماند و با اين شرايط، خون پاكس را ريختند و چنين مظلومي در همه ي ابعاد تنها حسين عليه السلام است، به همين جهت در روايات و دعاها مظلوم ناميده شد.و مظلوم با اينكه صفت است از نام هاي گرامي او شد، همان گونه كه در دعا آمده است كه: «أنشدك بدم المظلوم.» [21] .

و در روايات است كه فرمود: «زيارت مظلوم را رها مكن.»

پرسيدند: «مظلوم كيست؟»

فرمود: «آيا نمي دانيد كه مظلوم حقيقي حسين است.» [22] .

2- دومين معناي «من قتل مظلوما...» اين است كه كسي بدون هيچ جرم و گناهي كه مجوز ريخته شدن خون او باشد، كشته شود، انساني كه نه درخور قصاص باشد و نه درخور حد و نه فسادي كه مجوز قتل او باشد و حسين عليه السلام آشكارترين چهره از اين معني است همان گونه كه خود بارها ميدان كربلا را به دادگاه تبديل ساخت و فرمود:

«واي بر شما! آيا كسي از شما را كشته ام كه خونخواهي اش مي كنيد؟

با ثروتي از شما برده ام كه آن را مي طلبيد؟ يا زخمي بر كسي بي دليل وارد ساخته ام كه مي خواهيد قصاص كنيد؟

يا در مقررات آسماني تبديل و تغييري پديد آورده ام؟» [23] .

در برابر پرسش او پاسخ آنها منفي بود.

3- سومين معناي آيه ي شريفه در چگونگي كشته شدن انسان مظلوم است.خداوند در همه ابعاد به احسان و نيكي دستور فرمود، حتي در ذبح حيوانات و اجراي حدود بر افراد درخور كيفر؛ براي نمونه:

در قرباني حيوان توصيه شده است كه كارد، تيز و تند باشد، كشته ي حيوان ديگري از نوع خودش به قرباني نشان داده نشود،


حيوان به شدت به بند كشيده نشود،

پس از بريدن رگ هاي مخصوص گلو، حيوان را رها سازند تا به راحتي جان دهد، كارد را به حيوان نشان ندهند،

حيوان را مثله ننمايند،

به هنگام قرباني سيرابش سازند و... اين ها كدام احسان و نيكي به هنگام ذبح قرباني است.

در مورد انسان نيز توصيه شده است كه در صورت درخور كيفر بودن، باز هم با احسان و برخورد نيكو و انساني با او رفتار گردد.

نخست آن كه به حق حيات او سخت ارج گذارند و بدون هيچ جرم و گناهي خونش مظلومانه ريخته نشود.

افزون بر اين بدون رعايت شئون و حقوق و برخورد انسان با او عمل نشود.

اما حسين عليه السلام هم مظلومانه كشته شد و هم با شيوه و سبكي ضد انساني از سوي رژيم اموي با او رفتار شد.

4- چهارمين معناي آيه ي شريفه اين است كه: «آن كه مظلومانه كشته شد، و به علاوه بر تجاوز به حق حياتش، كليه ي حقوق انساني و اسلامي او نيز مورد تجاوز قرار گرفت، تنها حسين است.»

5- آن كه مظلومانه كشته شد و بدن مطهرش قطعه قطعه و پايمال گرديد، آن حضرت بود.او بود كه پيكرش چندين شبانه روز بر بستر خاك و خون ماند و پس از شهادت، همه ي لباسش، حتي پيراهن پاره و قديمي و فرسوده اي را كه براي پوشيده ماندن بدنش بر تن كرده بود، ربودند. [24] .

7- هفتمين آيه در اشاره به سوگ حسين عليه السلام آيه اي است كه بيانگر انتقام از خون به ناحق ريخته شده ي او در روز رستاخيز است كه مي فرمايد:

«و اذا الموؤدة سئلت - باي ذنب قتلت.» [25] .

آن گاه كه از دختر زنده به گور شده سؤال مي شود كه به كدامين گناه كشته شد؟ از امام صادق عليه السلام است كه فرمود: «اين آيه در مورد حسين عليه السلام نازل شده


است.» [26] .

به نظر مي رسد از آنجايي كه اين آيه ي شريفه در كنار آياتي است كه ترسيم كننده ي رخدادهاي سهمگين رستاخيز، همچون: تيره و تار شدن خورشيد، فروپاشي ستارگان و به حركت آمدن كوه هاست؛ ناگزير بايد سؤال پس از آنها نيز متناسب با آنها و دگرگوني حال مردم در صحراي محشر باشد تا مردم همانطوري كه از تاريك شدن خورشيد و فروريختن ستارگان و انهدام كرات سخت وحشت مي كنند، از اين سؤال نيز دلهايشان بلرزد كه: «به كدامين گناه كشته شد و چرا بدون هيچ جرم و گناهي زنده به گور گشت؟» چرا كه سؤال، از همه ي زنده به گور شدگان، به دست ظالمان و استبدادگران و پايمال كنندگان حقوق بشر، سخت و سهمگين است، اما به نظر مي رسد سؤال از بزرگمردي كه در محاصره قرار گرفت و بر او، بي هيچ مجوزي بسيار سخت گرفتند و در حقيقت در حالي كه زنده بود، خود و فرزندان و خاندانش را به مرگ تدريجي محكوم ساختند، آري! سؤال از اين قربانيان عدالتخواه، بسيار بزرگتر از زنده به گور شدگان است و با آيات صدر سوره متناسب تر است كه: حسين عليه السلام و ياران آزاديخواه و خداجويش به كدامين گناه كشته شدند؟ و شايد تناسب نزول آيه در مورد حسين عليه السلام كه در روايت آمده است، از اين ديدگاه باشد.

آري! حقيقت اين است كه حسين عليه السلام و خاندان و كودكانش روز عاشورا پيش از اينكه به شهادت برسند، حتي راه تنفس را بر آنها بستند، درست همانند كسي كه زنده به گور گردد، آن هم همين حالت از صبح عاشورا تا عصر آن روز و لحظات شهادت همچنان ادامه داشت و فرصت شهادت و مرگ با آرامش را نيز از آنها گرفتند و اين زنده به گوري است كه در روز رستاخيز سؤال مي شود كه: «به كدامين گناه كشته شد؟»

8- هشتمين آيه در مورد آن حضرت اين است كه مي فرمايد:

«و فديناه بذبح عظيم.» [27] .

و در روايت آمده است كه: «ذبح عظيم حسين عليه السلام است.» [28] .



پاورقي

[1] سوره ي احقاف، آيه ي 15.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 232 و 233.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 58 و 59.

[4] سوره ي حج، آيه ي 39 و 40.

[5] بحارالانوار، ج 44، ص 219.

[6] «والله يا اخي! لو کنت في جحر هامة من هوام الارض لاستخرجوني منه حتي يقتلوني.» بحارالانوار، ج 45، ص 99.

[7] سوره ي نساء، آيه ي 77.

[8] بحارالانوار، ج 44، ص 217.

[9] بحارالانوار، ج 44، ص 218.

[10] بحارالانوار، ج 44، ص 217 و 218.

[11] سوره ي فجر، آيه ي 27 و 28.

[12] بحارالانوار، ج 44، ص 218.

[13] سوره ي اسراء، آيه ي 33.

[14] سوره ي اسراء، آيه ي 33.

[15] بحارالانوار، ج 44، ص 218.

[16] بحارالانوار، ج 44، ص 242 - 244.

[17] بحارالانوار، ج 45، ص 131 و 162.

[18] بحارالانوار، ج 44، ص 263.

[19] قال الحسين عليه السلام: «انا قتيل العبرة.» بحارالانوار، ج 44، ص 279 و 284.

[20] بحارالانوار، ج 44، ص 279.

[21] بحارالانوار، ج 86، ص 235 و ج 101، ص 216.

[22] بحارالانوار، ج 101، ص 66 و 76.

[23] بحارالانوار، ج 45، ص 7.

[24] بحارالانوار، ج 45، ص 57 - 59.

[25] سوره ي تکوير، آيه ي 8 و 9.

[26] بحارالانوار، ج 44، ص 220.

[27] سوره ي صافات، آيه ي 107.

[28] بحارالانوار، ج 44، ص 225 و 226.