بازگشت

در منزلگاه هاي گوناگون


1- مدينه، منزلگاه اصلي آن حضرت بود كه به خاطر مقاومت قهرمانانه در برابر بيداد و انجام مسئوليت هاي تاريخي، زندگي در آنجا برايش بسيار سخت شد و سرانجام از وطن خويش رانده شد.آن گرامي رو به بارگاه خدا كرد و فرمود: «بار خدايا! ما خاندان پيامبر برگزيده ي تو هستيم كه ما را از شهر و ديار خويش راندند.» [1] .

و نيز به حرم مطهر پيام آور خدا شتافت و بدو شكايت برد كه: «اي پيامبر خدا! من حسين هستم، فرزند دخت گرانمايه ات فاطمه عليها السلام كه اينان در راه حق و عدالت دست از ياريم برداشتند و مرا تنها نهادند.» [2] .

2- دومين منزلگاه آن حضرت، حرم امن الهي در مكه بود، همان مكان پراحترامي كه براي همه ي موجودات، از انسان تا پرنده، حيوان، درخت و گياه امن بود؛ اما بر اثر بيداد رژيم اموي بر خاندان وحي و رسالت ناامن گرديد؛ چرا كه آنان در آن حرم مقدس، نقشه ي ريختن خون حسين عليه السلام را كشيدند و او به فرمان خدا و پيامبر، ناگزير از آنجا، در موقعيت خاص و شرايط دردناكي كوچ كرد. [3] .

3- سومين منزلگاه او، ميان مكه و كوفه بود، در طي اين مسير در نقاط متعددي فرود آمد، اما همه جا براي او ناامن بود و همگان بر اثر سياست شيطاني تطميع و تزوير و فشار و ددمنشي حكومت وقت، او را تنها نهاده و از ياري حق و عدالت دست برداشته و گاه جرئت ديدار و و سخن گفتن با او را نداشتند.

4- منزلگاه چهارمين آن حضرت، كربلا بود.در آنجا به نيت وطن گزيدن و ماندن، فرود آمد و به كاروان داران همراه خود فرمود: «در همين دشت پر اسرار، بارها را بر زمين نهيد و بازگرديد؛ چرا كه من از اين سرزمين كوچ نخواهم كرد.» [4] .

5- پنجمين قرارگاه آن حضرت در ميدان جهاد بود كه هرگاه در عمليات دفاعي خويش خسته مي شد، براي استراحت در آنجا فرود مي آمد و ضمن ياد خدا و نيايش با او بارها و بارها مي فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله.» [5] .


هيچ حركت و نيرويي نيست، مگر به قدرت خداوند بلند پايه و پرشكوه.

6- منزلگاه ششم آن حضرت، شهادتگاه او بود كه خود در مورد آن فرمود: «براي من شهادتگاهي برگزيده شده است كه با آن ديدار خواهم داشت.» و در همانجا بود كه پس از شهادت سه يا چهار روز پيكر به خون خفته اش بر روي خاك آن قرار داشت و آنگاه به درون آن خاك مقدس يا قبر شريف خويش، كوچ كرد. [6] .

7- هفتمين منزلگاه آن حضرت كه ويژه سر مقدسش بود در خانه ي خولي قرار داشت و شب يازدهم محرم را در آنجا اقامت گزيد در روايتي آمده است كه: «سر نوراني آن گرامي در اين منزلگاه شبانگاه زير طشت نهاده شد.»، [7] اما مشهور اين است كه ميان تنور قرار داشت.

8- منزلگاه هشتم آن گرامي باز هم ويژه سر مباركش بود كه در مجلس شوم ابن زياد در برابر ديدگانش، در طبق نهاده شده بود و آن عنصر خون آشام از اين فاجعه بزرگ شادماني مي كرد.فاجعه بارتر اينكه به هنگامي كه طبق را در برابر او نهادند، لبخند مستانه زد كه اين عمل ننگين شايد از نواختن چوپ بر چهره و بيني و چشمان فرزند پيامبر سهمگين تر و فاجعه بارتر بود. [8] .

9- منزلگاه نهم آن حضرت در كوفه بر فراز درختي بود [9] كه دشمن پليد و زبون براي كاستن از عقده ي حقارت و شكست معنوي خويش در برابر قيام حسين عليه السلام و شكوه معنوي و الهي او، سر مقدسش را به آن درخت نصب كرد.

10- دهمين منزلگاه آن حضرت نقاط متعددي بود كه سر نوراني اش ميان كوفه و شام بر آنها فرود آمد، گاهي بر فراز نيزه هاي بيداد قرار داشت و گاهي در صندوق ويژه [10] كه از هر كدام از اين منزلگاه هاي متعدد ميان كوفه و شام، علائم و نشانه ها تاكنون مانده است.

11- يازدهمين فرودگاه او، عبادتگاه راهب مسيحي بود، كه سر مقدسش مورد احترام و گراميداشت قرار گرفت و با بوي خوش و گلاب عطرآگين تر شد.

عابد عارف، به پاس مقدم ميهمان گرانقدر فرش هاي گرانبها گسترد، و با مشك و كافور بدو درود و سلام عارفانه نثار كرد، و پاداش خويش را دريافت و پاسخ


گرفت.... [11] .

12- منزلگاه دوازدهم آن حضرت، در شام و بارگاه ستم و انحصار اموي و مجلس شوم يزيد بود كه سر مقدسش در ميان طشت طلا فرود آمد. [12] در اين منزلگاه شوم، صمائب بسياري كه برخي تكراري و برخي جديد بود بر او وارد آمد كه در بحث هاي آينده ترسيم خواهد شد.

13- سيزدهمين منزلگاه آن حضرت در كاخ بيداد ديكتاتور خودكامه اموي بود كه سر مقدس حسين عليه السلام را بر سر در آن نصب كردند، اما همسر يزيد، اين جنايت ددمنشانه را تحمل نكرد و با سر و پاي برهنه بر مجلس يزيد وارد شد و فرياد كشيد كه: «آيا سر مقدس حسين عليه السلام فرزند دخت گرامي پيامبر را بر آستانه ي خانه ام نصب مي كني؟»

يزيد، برخاست سر و چهره ي او را پوشانيد و به خانه اش بازگردانيد و دستور داد آن سر مقدس را پايين آوردند و خطاب به همسرش گفت: «هان اي هند! اينك برو و بر شهادت جانسوز پسر پيامبر، شيون كنان سوگواري كن....» [13] .

14- چهاردهمين منزلگاه سر مقدس سالار شهيدان، دروازه ي شهر دمشق بود كه به دستور رژيم اموي، بر آنجا نصب كردند و اين جنايت به قدري دردناك بود كه امام سجاد عليه السلام كه ديدن چوب خيزران بر چهره را براي خدا تحمل كرد و سخن نگفت و در برابر آن همه فشارها و صدمات و مصائب قهرمانانه شكيبايي ورزيد و همه را به حساب خدا نهاد، اما اين جنايت كاسه ي صبر او را لبريز ساخت و بر سر يزيد شهامتمندانه خروشيد كه: «آيا حيا نمي كني كه سر مقدس فرزند فاطمه دخت گرامي پيامبر و امانت بزرگ او بر دروازه شهر شما نصب گردد؟» [14] .

آري! براي آن حضرت بسان قرآن، منزلگاه هاي ديگري است؛ منزلگاه هايي ويژه در شهادتگاهش، هنگام برانگيخته شدن روز رستاخيز به سبك ويژه اي كه در روايات آمده است و در آخرين منزلگاه او، در باغ ها و بوستان هاي پرشكوه بهشت برين و درجاتي كه نياي گرانقدرش فرمود:

«حسين جان! براي تو درجات والايي است كه تنها در پرتو شهادت به آنها دست


خواهي يافت.» [15] .

برترين آن درجات، در روايتي است كه بيانگر اين واقعيت است كه خداوند آن گرامي را در درجات و مراتب والايي با پيامبر گرامي، همسان ساخته است. [16] .


پاورقي

[1] «اللهم انا عترة نبيک محمد و قد اخرجنا و طردنا....» بحارالانوار، ج 44، ص 383.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 327.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 363.

[4] بحارالانوار، ج 44، ص 383.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 50.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 62 و 107.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 125.

[8] بحارالانوار، ج 45، ص 116.

[9] مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 218.

[10] مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 60.

[11] بحارالانوار، ج 45، ص 185 و 186.

[12] بحارالانوار، ج 45، ص 157.

[13] بحارالانوار، ج 45، ص 142 و 143.

[14] بحارالانوار، ج 45، ص 136.

[15] بحارالانوار، ج 44، ص 313.

[16] بحارالانوار، ج 44، ص 221.