بازگشت

مراتب چهارده گانه ي او


1- آن گرامي پيش از آفرينش موجودات به صورت نوري خاص در مرحله نورانيت خويش بود. [1] .

2- مرحله ي دوم از نور وجودش مراحلي است كه در عرش و كرانه ها و اطراف آن به صورت ها و حالات گوناگوني جلوه داشته كه روايات بيانگر آن است. [2] .

3- سومين مرحله ي نور وجودش مراحل چندگانه اي است كه در بهشت به صورت درخت مخصوص، ميوه ي درخت مخصوص، گوشواره ي در گوش فاطمه عليها السلام زينب بهشت و زينت اركان و كرانه هاي بهشت بود. [3] .

4- چهارمين مرحله ي نور وجودش، بنا به روايات مرحله اي است كه به صورت نوري خاص در صلب بندگان گرانقدر خدا بود و آنان به اراده ي الهي وسيله ي انتقال آن حضرت به اين جهان بودند. [4] .

5- پنجمين مرحله، مراحلي بود كه به صورت نوري در جان هاي پاك و رحم هاي پاكيزه قرار گرفت، به ويژه هنگامي كه نور وجودش در وجود پاك و پاكيزه دخت گرانقدر پيامبر منزل داشت و آن بانوي نمونه جهان بشريت پيوسته مي فرمود: «هنگامي كه به حسين باردار بودم در شب هاي تاريك، به چراغ احساس نياز نمي كردم.» چرا كه نور وجود حسين نورانيت خاصي در او و فضاي خانه و زندگي او ايجاد كرده بود. [5] .

6- مرحله ي ششم، مرحله اي كه نور وجودش بر روي دست حوريه ي ويژه اي به نام «لعياء» بود كه همراه انبوه فرشتگان به هنگام تولد حسين عليه السلام، براي همراهي و كمك به فاطمه عليها السلام به عنوان قابله فرستاده شد. [6] .

7- مرحله ي هفتم، مراحلي است كه نور وجودش در آغوش پيامبر بود و كران تا كران وجود آن بزرگوار، از شانه پرفراز و كتف گرانقدر و دامان پرمهر گرفته تا سينه پرشكوه و پشت بلند مرتبه ي او، منزلگاه هاي او بود.

هر كدام از اين مراحل و منزلگاه هاي رفيع، ويژگي هايي داشت كه در بخش هاي


گذشته ترسيم شد.

و نيز پيامبر گرامي نيز به او عنايت و توجه خاصي داشت.با زبان مقدسش به اراده الهي او را شير مي داد و دهان حسين عليه السلام منزلگاه زبان پيامبر بود [7] و با انگشت مباركش او را تغذيه مي كرد [8] ... و با دو لب شريفش كران تا كران پيكر نوراني او به ويژه پيشاني بلند، زير گلو، [9] فراز ناف [10] و نزديك سينه ي او را بوسه باران مي كرد.

8- منزلگاه هشتم آن حضرت سينه پرمهر فاطمه عليها السلام بود.

9- منزلگاه نهم او را بر روي دست هاي پرتوان پدر والايش اميرمؤمنان بود كه او را روي دست مي گرفت تا پيامبر گرامي كران تا كران پيكر مقدس او را به دقت بوسه باران سازد.

آري! آن گرامي مي بوسيد و اشك مي ريخت، حسين عليه السلام مي پرسيد: «چرا گريه مي كنيد؟» مي فرمود: «جايگاه فرود شمشيرها را مي بوسيم و مي گريم.» [11] .

10- دهمين منزلگاه او، كتف و شانه فرشته گرانقدر وحي بود كه پيوسته با اصرار از پيامبر گرامي اجازه مي گرفت و نور وجود حسين عليه السلام را بر كتف و شانه ي خويش مي نهاد و بر آن افتخار مي كرد. [12] .

11- منزلگاه يازدهم فراز منبر پيامبر بود، هيچكس با پيامبر بالاي منبر قرار نگرفت مگر علي عليه السلام آن هنگامي كه در غدير، پيامبر به فرمان خدا او را بلند كرد و فرمود:

«هان اي مردم! هر كسي كه من سرپرست، فرمانروا و پيامبر او هستم علي عليه السلام رهبر و پيشوا و امام اوست.»

اما همين پيامبر گرامي كه كسي همراه او بر فراز منبر نرفت، حسين عليه السلام را بارها و بارها با خويشتن بر فراز منبر مي برد، او را در كنار خويش يا بر دامان خود مي نشانيد و مي فرمود: «هان اي مردم! اين حسين است فرزند گرامي علي عليه السلام، او را نيك بشناسيد و گراميش بداريد؛ همان گونه كه خدا او را گرامي داشته است.»

آن گاه شهادت جانسوز او را براي مردم بازگفت و قاتل پليدش را نفرين كرد [13] و


از خود راند و وجود گرامي او را بر همه ي ايمان آورندگان قرون و اعصار به عنوان امانتي گرانقدر به يادگار نهاد و فرمود: «بار خدايا! او را به تو مي سپارم و به ايمان آورندگان شايسته كردار.» [14] .

مردم سخت گريه كردند، فرمود: «آيا اينك گريه مي كنيد؟ اما در اوج تنهايي او و قيام الهي اش او را تنها مي گذاريد و شما هستيد كه ياريش نمي كنيد؟» [15] .

و شما اي مردم، آيا با شنيدن اين حديث ساكت هستيد و گريه نمي كنيد؟

12- منزلگاه دوازدهم حسين عليه السلام قلب مصفاي پيامبر بود.در قلب پيامبر، آن حضرت موقعيت و منزلت ويژه اي داشت كه هيچ كسي چنان منزلتي نداشت.

13- منزلگاه سيزدهمين او، سينه ي پرمهر پيامبر در واپسين لحظات زندگي در اين جهان بود. [16] .

14- چهاردهمين منزلگاه او، قلب پيامبر در آخرين لحظات بود كه سخت براي حسين عليه السلام اندوهگين بود.

در آن شرايط، مصائب حسين را به ياد مي آورد و مي فرمود: «مرا با يزيد چكار؟ خداوند بركت خود را از او بردارد.» [17] و با اين شرايط، روح مقدسش به ملكوت پركشيد.

15- پانزدهمين منزلگاه او قلب ها و جان ها و دل هاي مردم باايمان است، چرا كه در دل هاي آنان نسبت به حسين عليه السلام مهر خاصي است كه پيامبر گرامي از آن به مهر نهفته و سرشته شده در دل هاي باايمان تعبير فرمود. [18] .

پس، اينك به قلب خويش بنگر و بگو: «صدق رسول الله.»


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 15، ص 25 - 23 و ج 43، ص 17 و ج 53، ص142.

[2] بحارالانوار، ج 5، ص 261.

[3] بحارالانوار، ج 43، ص 275 و 293.

[4] بحارالانوار، ج 101، ص 200.

[5] بحارالانوار، ج 43، ص 273.

[6] منتخب طريحي، ص 153 - 151.

[7] بحارالانوار، ج 43، ص 243.

[8] بحارالانوار، ج 43، ص 254.

[9] بحارالانوار، ج 44، ص 188.

[10] بحارالانوار، ج 43، ص 295.

[11] بحارالانوار، ج 44، ص 261.

[12] بحارالانوار، ج 43، ص 316.

[13] بحارالانوار، ج 44، ص 248.

[14] بحارالانوار، ج 45، ص 118.

[15] بحارالانوار، ج 44، ص 248.

[16] بحارالانوار، ج 44، ص 266.

[17] «مالي و ليزيد، لا بارک الله فيه، اللهم العن يزيد.» بحارالانوار، ج 44، ص 266.

[18] بحارالانوار، ج 43، ص 272؛ مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318.