بازگشت

زائران قبل از شهادت


1- نخستين زائران پيش از شهادت فرشتگانند.

از امام صادق عليه السلام است كه مي فرمايد: «فرشتگان، هزار سال قبل از آن كه نياي گرانقدرم حسين عليه السلام كربلا را شهادتگاه خويش قرار دهد، آن سرزمين را زيارت كردند.» [1] .

2- پيامبران خدا نيز، كربلا و شهادتگاه او را پيش از شهادتش زيارت كردند، در روايت است كه: «همه ي پيامبران، پيش از آنكه آن ماه شب افروز، در كربلا دفن گردد، آنجا را زيارت كردند.» [2] .

3- سفينه ي نوح، تاج و تخت سيار سليمان، گوسفند اسماعيل و آهوي گفتگو كننده با مسيح نيز هر كدام به سبكي خاص، شهادتگاه حسين عليه السلام را پيش از شهادت زيارت كردند.

4- چهارمين گروه زيارت كنندگان پيش از شهادت، قهرمانان پاكباخته اي بودند كه به كوي او شتافته و به امامت و پيشوايي او به كوي دوست شتافتند.

آنان هر كدام به هنگام آماده شدن براي جهاد و پيكار با دشمن تجاوزكار و ددمنش پياده يا سواره، نخست عارفانه و خالصانه و به شيوه اي خاص به پيشگاه آن حضرت شرفياب مي شدند و در برابر او قرار مي گرفتند با همه ي وجود مي گفتند:

سلام بر تو اي حسين عزيز!

سلام بر تو اي فرزند گرامي پيامبر خدا!

سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان و فاطمه ي مطهره!

و آن گرامي پاسخ آنان را مي داد و ضمن وداع با آنان به تلاوت آيه اي از قرآن مي پرداخت كه:

«... فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا.» [3] .

«از ايمان آوردگان، مرداني هستند كه پيماني كه با خدا بسته بودند وفا كردند.برخي بر سر پيمان خويش جان باختند و برخي چشم به راه جانبازي و شهادت هستند و هيچ پيمان خود را دگرگون نساخته اند.» [4] .

دليل دقت و اهتمام آنان به اين زيارت آخرين از پيشواي محبوب خويش، اين


بود كه آنان در پرتو بينش بلند و ايمان عميق خويش، بر آن بودند كه بهره و پاداش پرشكوه زيارت او را پيش از شهادت نصيبت خود سازند تا پاداش زيارت پيشواي شهيدان بر پاداش شهادتشان در راه حق افزون گردد.

برخي از آنان در اين زيارت، ويژگي هايي داشتند و زيارتشان به سبك ويژه اي انجام پذيرفت، از آن جمله دو يادگار گرامي برادرش عبدالله و عبدالرحمن بودند كه براي زيارت او به حضورش شرفياب شدند و در برابرش با فاصله اي بسيار ايستادند و با كمال ادب و وقار گفتند:

«السلام عليك يا اباعبدالله....»

آمده ايم تا پيشاپيش شما پيكار كنيم و به فوز شهادت نائل شويم.

حسين عليه السلام پاسخ آنان را با نهايت مهر و محبت داد و از آنان خواست تا نزديك تر بروند.پيش رفتند و در فاصله ي كمتري با آن حضرت ايستادند و بار ديگر ضمن نثار سلام بر پيشواي محبوب خويش، تقاضاي خود را بازگفتند؛ كه حضرت فرمود: «درود خدا بر شما باد!» و آنان به شدت گريستند.

حسين عليه السلام فرمود: «چرا گريه مي كنيد؟ ديدگان شما پس از اندك زماني به نور وجود پيامبر و اميرمؤمنان و پدرتان حضرت مجتبي عليهم السلام روشن تر خواهد شد.»

گفتند: «سر و جان ما فدايت باد! به خدا سوگند بر خود گريه نمي كنيم، بلكه گريه ي ما بر شماست كه در محاصره ي دشمن ددمنش قرار گرفته ايد و ما توان ياري شما را نداريم.»

فرمود: «نور ديدگانم! خداوند بر همدردي شما با ما و نثار جان پاكتان در راه آرمان هاي توحيدي ما، بهترين پاداش تقواپيشگان را بر شما ارزاني دارد.» [5] .

و نيز از جمله زائران مخصوص، فرزند برومندش علي بود.

آن جوان فداكار و هوشمند، پس از پيكاري دليرانه هنگامي كه بر خاك شهادتگاه خويش افتاد، سلام و درود خاص خويش را نثار پدر و پيشواي محبوبش كرد و با آهنگ زيارت او عرضه داشت: «پدر جان! درود خالصانه فرزندت را از ميدان جهاد، در واپسين لحظات بپذير.» [6] .

آري! اون از نظر زمان و چگونگي زيارت و دريافت پاسخ، خصوصياتي داشت.


همه ي شهيدان پاكباخته، قبل از رفتن به سوي ميدان نبرد، پيشواي آسماني خويش را زيارت مي كردند؛ اما علي زيارت را به پس از جهاد انداخت، دليل اين تأخير اين بود كه حسين عليه السلام به هنگام به ميدان رفتن ياران جلو خيمه ها بود و آنان در لحظات فراق و جدايي به قصد زيارت به آن حضرت درود و سلام نثار مي كردند و مي رفتند، اما هنگام حركت علي، حسين عليه السلام به سوي او رفت و او را بدرقه كرد و پس از رفتن او هم هرگز قرار و آرام نداشت تا آن گاه كه نداي فراق و سلام ويژه ي فرزندش طنين افكند.

امام دليل سلام خاص او كه با «عليك» شروع شد، بدان جهت بود كه سلام و درود او، سلام جدايي و خداحافظي بود نه سلام تحيت و ديدار و وصال... و دليل اين كه آن حضرت جواب خاصي به سلام او داد، بدان جهت بود كه جواب سلام تحيت، واجب است؛ اما سلام فراق و جدايي غير از سلام تحيت است و جواب آن هم متفاوت است به همين جهت حسين عليه السلام با شنيدن سلام خاص فرزندش دگرگون شد، توان خود را از دست داد و فرمود: «يا بني قتلوك....» [7] .

نور ديده ام تو را به شهادت رساندند....


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 101، ص 109.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 301.

[3] سوره ي احزاب، آيه ي 23.

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 15.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 29.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 45؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 31؛ مثيرالأحزان، ص 35.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 44.