بازگشت

هفتمين ندا


كار نبرد با بيداد اموي پيچيده تر شد و سختي جهاد بي نظير حسين عليه السلام به اوج خود رسيد.اينجا بود كه هفتمين نداي ياري خواهانه حسين عليه السلام به سبك ويژه اي، طنين انداز شد.آن حضرت صداي ملكوتي اش را به شيوه ي خاصي و با واژه ها و جملات ويژه و در حال و هوا و شرايط مخصوصي، به گوش ها رساند.اين ندا، بسان نداهاي گذشته تنها در افراد خاصي اثر نگذاشت، بلكه در همه ي پديده ها، تمامي جهان هاي شناخته و ناشناخته و از ناچيزترين ذرات تا عظيم ترين كهكشان ها، اثر گذاشت.همه ي آفرينش به خروش آمد، آسمان ها و زمين ها و آنچه درون و برون آنهاست به لرزه درآمد، پديده هايي كه در قرارگاه خويش بودند، سراسيمه خارج شدند و موجوداتي كه در جايگاه خود ساكن بودند و كران تا كران عرش پرشكوه و...

بهشت و بهشتيان، دوزخ و اهل دوزخ و تمامي پديده هاي ديدني و ناديدني به حركت آمدند [1] كه در بحث مستقلي بدانها اشاره خواهد رفت و از بيان بيشتر آن ناتوانيم؛ چرا كه بر نگارنده بسيار گران است كه مصائب و رخدادهاي غمبار و


افتخارآفرين آن روز جاودانه را به زبان يا قلم بياورد و يا در انديشه خويش مجسم سازد.

اينك كه هفتمين نداي ياري طلبانه او را به طور فشرده نگريستي، پس بپا خيز و به همه ي پديده هاي هستي اقتدا كن و آخرين نداي او را با همه ي وجود لبيك بگو و به پيشگاهش عرضه بدار كه:

«لبيك! اي دعوت كننده به سوي خدا! اگر به هنگام نداي ياري خواهانه ات امكان نيافتم تا با پيكرم جواب مثبت بدهم، اينك با جان، قلب، گوش، چشم، دست، پا و همه ي اعضا و پيوندهاي وجود و گريه و شيون و ناله و دگرگوني دروني و همه ي هستي و امكانات خويش، به فرياد دادرس طلبانه ات لبيك مي گويم.» [2] .

و آن گاه با همه ي وجود در قلمرو انديشه، عقيده، قلب، گفتار و كردار و پيوستن به آزادي خواهان و اصلاح طلبان و اعلان بيزاري از خودكامگان و خشونت طلبان و مخالفان آزادي و اصلاحات، پاسخ گوي دعوت آن گرامي باش.

اگر به راستي در برابر نداهاي حق طلبانه ي او، پاسخي شايسته از تو تحقق يافت و به راستي با همه ي وجود، نداهاي او را دريافت داشته و بدان ها لبيك گفتي، اينك آگاه باش كه آن گرامي به پاداش پاسخ شايسته و لبيك هاي خالصانه ات، هم، به فريادرسي ات خواهد برخاست و هم دعوتت را اجابت خواهد كرد و هم ندايت را لبيك خواهد گفت؛ چرا كه تو مراحل هفتگانه اي در پيش خواهي داشت كه در آنها، در حالي فرياد دادخواهي و دادرسي سر خواهي داد كه نه دادرسي داري و نه فريادرسي.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 303 - 308.

[2] بحارالانوار، ج 101، ص 169.