بازگشت

چهارمين ندا


روز عاشورا با بحراني تر شدن اوضاع، هر لحظه مصايب و گرفتاري ها، يكي پس از ديگري باريدن كرد.پيشواي شهيدان، چهره بر سجده گاه شهادت ساييد و با پيكر به خون خفته، از همان جا چهارمين نداي ياري طلبانه خويش را طنين انداز ساخت.اين ندا به گوش فرزند گرانقدرش سيدالساجدين عليه السلام رسيد و اثري عميق در او نهاد.او را از بستر بيماري به پا داشت و با اين كه به خاطر شدت بيماري كه هر بزرگ مردي ممكن است در زندگي با آن روبرو شود، قدرت شتافتن به ميدان را نداشت و با آن شرايط مسئوليت جهاد و پاسخگويي به نداي حق طلبانه ي پدر و پيشواي آسماني اش حسين عليه السلام بر عهده اش نبود؛ با اين وصف نداي ياري خواهانه ي حسين عليه السلام او را برانگيخت.در دستي شمشير براي جهاد داشت و در دست ديگر عصايي كه بر آن تكيه مي كرد و با آن شرايط سخت از بستر بيماري به سوي ميدان نابرابر پيكار حركت كرد.

دختر قهرمان علي عليه السلام به منظور بازداشتن او، سر راه او را گرفت و گفت: «يادگار برادرم بازگرد!»

او فرمود: «عمه جان! مرا واگذار تا به ياري پسر پيامبر بشتابم و با دشمنان خدا و دشمنان آزادي و برابري و حقوق مردم كه همه چيز را به انحصار خويش درآورده اند پيكار كنم....»

حسين عليه السلام اين منظره ي غمبار و شورانگيز را ديد و به خواهرش فرمود: «او را باز


گردان، مبادا با شهادت او، زمين از نسل پيامبر تهي گردد.»

و خواهر گرانقدرش او را بازگردانيد. [1] .

اينك، شما اي شيفتگان حسين! چهارمين نداي حق طلبانه ي پيشواي محبوب خويش را لبيك گوييد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 46.