دومين نداي دادخواهي
هنگامي كه كارزار شدت يافت و شهادت ياران يكي پس از ديگري بر مشكلات افزود و اضطراب در بانوان حرم و كودكان پديدار شد و سختي كار به اوج خود رسيد، دومين فرياد ياري طلبانه ي آن حضرت در فضاي نينوا طنين افكند و فرمود:
آيا كسي هست كه از حقوق پايمال شده ي ما دفاع كند؟
آيا كسي هست كه از حقوق انساني ما حراست نمايد؟
آيا كسي هست كه حق را در اوج غربت و تنهايي ياري كند؟ [1] .
نداي آن حضرت بانواني را كه در اردوگاه نور بودند، دگرگون ساخت و تصميم
آنان را در نثار جان و فرزند و مردان قهرمان خويش، آهنين ساخت، تا آنجايي كه برخي خود نيز به فوز شهادت نايل آمدند.
اين نداي دادخواهانه، بانوان سالخورده را نيز، براي دفاع از حق و رويارويي با بيداد اموي به جنبش و حركت آورد و آنان با نثار جان و عزيزتر از جان خود، يعني فرزندان و جگرگوشگان خويش، نداي پيشواي محبوب خويش را پاسخ مثبت دادند.
اينك، آيا آن منظره ي شورانگيز را مي تواني در انديشه خود مجسم سازي و تصميم بگيري كه اگر او را زيارت كردي، نخستين نداي دادخواهانه ي او را با همه ي وجود لبيك گويي و صادقانه و عارفانه بگويي:
«اي حسين! اي پيشواي يكتاپرستان عالم! اي دعوت كننده به سوي خدا! اگر با پيكرم نتوانستم نداي ياري طلبانه ات را پاسخ گويم، اينك با همه ي وجود و قلبم، پاسخگوي نداي دادخواهانه ات هستم.»
پاورقي
[1] بحارالانوار، ج 45، ص 46.