بازگشت

پاداش عمل و خواص آن


فضيلت خاص ديگري در زيارت آن حضرت است كه به دليل امتياز آن، به صورت جداگانه اي ترسيم مي گردد و پيش از ترسيم آن از مقدمه كوتاهي ناگزيريم.

حقيقت اين است كه اعمال شايسته و آثار انسان ساز و رهايي بخش آن در صورتي مي تواند كارساز باشد كه فرد پس از انجام عمل شايسته، با گفتار و رفتار ناشايسته و گناه آلود خود موانع جدي در اثرگذاري آنها پديد نياورد و اثر آنها را نابود نسازد، چرا كه در غير اين صورت اعمال شايسته اي از اثرگذاري مطلوب، بازمي مانند، درست همانند مواد غذايي و دارويي كه در شرايط خاص خود و با نبودن موانع تأثير، در بدن انسان اثر مي گذارد.

آري! آنچه در مورد پاداش و فضايل كارهاي شايسته و عبادت و نيايش و همانند آنها، آمده است، همه و همه مشروط به حفظ آنها پس از انجام و نبودن موانع در راه اثرگذاري آنهاست، در غير اين صورت ممكن است فرد با دست يازيدن به گناه، چنان موانع ويرانگري پديد آورد كه نه تنها آثار نجات بخش اعمال شايسته خويش را خنثي سازد؛ بلكه زمينه سقوط و بدبختي خودش را هم فراهم نمايد و انسان اهل نجات را اهل دوزخ سازد.

نكته ي ديگر اينكه: درجات و مراتب گوناگون و شرايط مختلف مردم در نجات از مشكلاتي كه برشمرديم، نيز از همين جا منشأ مي گيرد.

برخي از ايمان و عمل صالح، به مقداري بهره مند مي گردند و آن را به گونه اي پاس مي دارند كه مي تواند آنان را در همان لحظات احتضار، از همه ي گرفتاري ها


نجات بخشد، اما برخي به اندازه اي كه، پس از تحمل كيفر دردناك حالت استغفار، نجات مي يابند.

برخي پس از مدتي كيفر و تحمل عذاب عالم برزخ نجات پيدا مي كنند و برخي پس از عالم برزخ، گروهي در روز رستاخيز و در برخي مواقف آن، از مشكلات طاقت فرسا رها مي شوند و گروهي ديگر پس از تحمل عذاب روز رستاخيز دسته اي پس از تحمل عذاب دوزخ براي مدتي، نجات پيدا مي كنند و دسته اي به خاطر فقدان ايمان و عمل صالح يا از دست دادن آن دو و پديدار شدن موانع و حبط عمل در آتش ماندگار مي گردند.

اما زيارت عارفانه و خالصانه ي حسين عليه السلام داراي پاداش و فضايلي است كه سرآمد همه ي پاداش ها است، به گونه اي كه پس از انجام شايسته و بايسته ي آن، اگر موانعي هم پديد آيد، نمي تواند همه ي آثار و راه ها و خواص نجات بخش آن را از پرونده ي عمل شخص، پاك و او را اهل شقاوت سازد، چرا كه در زيارت عارفانه و هدفدار آن حضرت راه هاي نجات بسيار و پاداش ها متعدد و گوناگون است.برخي از پاداش هاي آن، آفت پذير نيست و اگر موانع هم در برخي اثر گذارد و از نقش رهايي بخش آن بكاهد، راه هاي ديگري براي نجات، وجود خواهد داشت.

به عبارت ديگر: خداوند براي هر كدام از كارهاي شايسته اي كه انسان مي تواند در دنيا انجام دهد، اثر خاصي قرار داده است.

اثر رهايي بخش برخي از اعمال انسان، در عالم برزخ است و برخي در روز رستاخيز.و هنگامي كه براي اثرگذاري كارهاي شايسته انسان موانعي پديد آمد نه تنها آن عمل شايسته در مكان و زمان و لحظات مناسب اثر مطلوبش را در رهايي انسان از مشكلات ظاهر نمي سازد، بلكه در مراحل ديگر نيز بي اثر و بي خاصيت مي گردد.

اما اثر و پاداش زيارت عاشقانه و عارفانه ي حسين عليه السلام هرگز از بين نمي رود و هرگاه گناه و نافرماني انسان، باعث شود كه در مرحله اي اثر مطلوب را در رهايي انسان نگذارد، آثار و خواص ديگر آن در مراحل و مشكلات ديگر اثر مي گذارد و اين شرايط از حالت احتضار، تا واپسين لحظات رستاخيز و حسابرسي و قرار گرفتن سعادتمند و شقاوت پيشه در جايگاه مناسب خود ادامه دارد.

اين نكته از انبوه رواياتي كه در پاداش زيارت آن حضرت آمده است، به خوبي دريافت مي گردد.و در روايتي كه از خود امام حسين عليه السلام رسيده است به اين موضوع


تصريح شده است كه خواهد آمد.

و نيز همين نكته را جابر بن عبدالله انصاري هنگامي كه روز اربعين به زيارت پيشواي شهيدان تشرف يافت و به سبك ويژه اي امام محبوب خويش را زيارت كرد، بيان داشت.

از جمله فضايلي كه جابر براي زيارت حسين عليه السلام برشمرد اين بود كه گفت: «اگر گام زائر عارف و شيفته ي او در مقامي از مقامات عالم برزخ و رستاخيز بلغزد، گام ديگرش در مرحله ي بعد، آن را تثبيت خواهد كرد.» [1] .

به بيان ديگر: هنگامي كه آثار و خواص و پاداش ثابت و تزلزل ناپذير زيارت آن حضرت براي زائر عارف او ارزاني شد، چنين انساني به تناسب درجات و مراتب مختلف علم و ايمان زائران آن حضرت، يا بسان تولد يافته از مادر، پاك و پاكيزه از گناه از دنيا مي رود و يا فراتر از آن به درجات والايي نيز نايل مي گردد و به برترين مقامات، همچون مقامات پيامبران و فرشتگان نيز مفتخر مي گردد.

اينك، اگر ارتكاب گناه مانع رسيدن او به اين درجات گردد و گناهكار از دنيا برود بايد اميدوار باشد كه آثار و خواص زيارت آن حضرت به هنگام مرگ و لحظات احتضار، يا مراحل نخستين عالم برزخ او را نجات بخشد و اگر نجات او به دلايلي از جمله گناه و نافرماني خدا، به تأخير افتاد، اميد است كه در عالم برزخ مورد بخشايش قرار گيرد و اگر قابليت بخشايش در عالم برزخ را هم نداشت و موانع نزول بخشايش، كه ارتكاب گناه و معصيت خداست بسيار بود و در تمامي مراحل عالم برزخ گرفتارش ساخت، اميد است كه در روز رستاخيز كه پيامبر به همراه جبرئيل در جستجوي زائران حسين عليه السلام وارد صحراي محشر مي گردد و با نگرش بر چهره ي مردم و ديدن نشان از نور كه بر پيشاني زائران حسين عليه السلام است آنها را شناخته، [2] دست آنان را گرفته، از مراحل سهمگين روز رستاخيز نجات مي دهد، اميد كه در آن مراحل نجات يابد.

اگر فردي قابليت اين را هم از دست داده و ظلمت گناهانش، اثر نورانيت زيارت آن حضرت را نيز از چهره اش زدوده و همچنان در ميان مبتلايان به گرفتاري هاي روز رستاخيز است، باز هم راه نجات ديگري خواهد داشت و آن هنگامي است كه در


صحرا محشر ندا مي رسد كه:

«شيعيان خاندان پيامبر كجايند؟»

در آن هنگام گردن هاي بي شماري برافراشته مي شود، آن گاه ندا مي رسد كه: «زائران حسين عليه السلام كجايند؟»

گروهي بپا مي خيزند و بدانان گفته مي شود: «دست هر كسي را دوست داريد، بگيريد و به بهشت وارد گرديد.»

و اينجاست كه هر كسي دست فردي را كه دوست دارد مي گيرد و او را به بهشت مي برد. [3] .

اگر زائري در اين مرحله، هم قابليت نجات نداشت و موانع بخشايش موجود بود، باز هم نبايد مأيوس گردد، چرا كه راه ديگري هست و آن هنگامي است كه طبق روايت امام صادق عليه السلام در روز قيامت نداي خاصي مي رسد كه: «زائران حسين كجايند؟»

گروهي گردن مي كشند، بدانان خطاب مي گردد كه: «از زيارت حسين عليه السلام چه مي خواستيد؟»

پاسخ مي دهند: «پروردگارا! انگيزه و خواست ما، تنها دوستي و ارادت به پيامبر و علي و فاطمه عليهم السلام بود و نثار مهر و محبت به حسين عليه السلام به خاطر ستمي كه در راه احيا دين و ارزش هاي الهي بدو روا داشتند.»

اينجاست كه ندا مي رسد: «هان اي زائران حسين! اين محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام، بپا خيزيد و به آنان بپيونديد، شما با آنان هستند، به زير پرچم آنان كه در دست علي عليه السلام است برويد.» و آنان از هر سو به سوي پرچم خواهند رفت. [4] .

اينك، شما اي گناهكاران! اگر از زائران آن حضرت هستيد و به خاطر ارتكاب گناه، اين قابليت را از دست داده ايد كه پيامبر و جبرئيل بيايند و دست شما را بگيرند و از مراحل سهمگين رستاخيز نجاتتان بخشند، و اگر از اين مقام محروم شده ايد كه دست كسي را بگيريد و به بهشت برويد، پس، اين ندا را پاسخ دهيد و بپا خيزيد و هنگامي كه اجازه داده شد، بي درنگ به اين پرچم نجات بخش بپيونديد.

و اگر اين موفقيت هم نصيبت شما زائر آن حضرت نشد، كه يكي بيايد و در


صحراي محشر دست شما را بگيرد و نجات دهد و خود هم به اين ندا توان قيام و پيوستن به پرچم رهايي آل محمد عليهم السلام را نداشتي و بار گناه، كمرت را خم نموده و تو را به خاك سياه نشانده و غل ها و زنجيرها زمين گيرت ساخته است، باز هم از آثار رهايي بخش زيارت حسين عليه السلام محروم نخواهي شد.منتظر مرحله ي ديگري براي نجات باش، مرحله اي كه مرحله ي اميد بزرگ است كه در روز محشر رخ خواهد داد.

در روايت است كه: دخت گرامي پيامبر در روز رستاخيز در حالي كه لباس كرامت در بر و تاجي از نور بر سر و در هودج و مركب مخصوصي نشسته و جبرئيل هدايت كننده ي مركب اوست و گروهي از بانوان برگزيده، همچون: مريم، خديجه و آسيه با انبوهي از فرشتگان با تشريفات خاصي او را استقبال مي كنند، [5] به سبك ويژه اي وارد محشر مي گردد.به بيان روايات بسياري پيراهن آغشته به خون حسين عليه السلام را با خود دارد و به سبك ويژه اي در پيشگاه خدا به دادخواهي برمي خيزد و عرضه مي دارد: «پروردگارا! دو فرزند گرانمايه ام، حسن و حسين عليهماالسلام را بر من بنمايان.»

آن گاه خداوند آنان را به فاطمه عليها السلام مي نماياند، در حالي كه فرزندش حسين بر پاي ايستاده و سر در بدن ندارد؛ رگ هاي گردنش بريده شده و خون از آنها فوران مي كند؛ [6] فاطمه عليها السلام با ديدن آن منظره ي جانسوز، ضجه مي زند و خود را از مركب به زير مي افكند، آن گاه در حالي كه پيراهن خونين فرزندش را به دست دارد به دادخواهي برمي خيزد و عرضه مي دارد:


«بار خدايا! اين پيراهن گلگون فرزندم حسين است.» [7] .

آنگاه، دخت گرامي پيامبر به شفاعت برمي خيزد، چرا كه به او ندا مي رسد كه آنچه مي خواهد، بخواهد.

عرضه مي دارد: «پروردگارا! بخشايش و رحمت براي شيعيان.»

پيام مي رسد مورد بخشايش قرار گرفتند.

عرضه مي دارد: «براي شيعيان فرزندم حسين عليه السلام.»

باز هم پيامبر بخشايش مي رسد.

عرضه مي دارد: «بخشايش رهروان راه شيعيانم را مي خواهم.»

پيام مي رسد كه: «آسوده خاطر باش كه هر كسي راه و رسم شما را پيروي كند و به ريسمان محكم شما چنگ زند، با شما خواهد بود و اهل نجات است.»

اين جاست كه بانوي نمونه ي اسلام، آسوده خاطر و شادمان مي شود و همه مورد شفاعتش قرار مي گيرند و با او به سوي نعمت هاي خدا حركت مي كنند. [8] .

پس، هان! اي كسي كه سعادت زيارت عارفانه و عاشقانه ي فرزندش حسين عليه السلام به تو ارزاني شده! و اي كسي كه اين مادر گرانقدر را در سوگ فرزندش ياري كرده اي، اگر از راه هاي نجاتي كه برشمرديم، نجات پيدا نكردي، اگر سعادت اين كه پيامبر دست تو را در محشر بگيرد، نداشتي؛ اگر توان قيام و پيوستن به پرچم علي عليه السلام را نداشتي، اميد كه مورد شفاعت فاطمه عليها السلام قرار گيري و به هنگامي كه گفت: «پروردگارا! بخشايشت را براي شيعيان خود و فرزندم حسين و پيروان آنان مي خواهم.» نجات يابي.

اگر در اين مرحله هم نجات نيافتي، اميد است كه در پرتو الطاف الهي كه به فاطمه عليها السلام مي فرمايد: «هر كس به ولايت و محبت شما چنگ زند و با شما باشد، مورد بخشايش است.» شامل حال تو شود، چرا كه زيارت فرزندش حسين عليه السلام محكم ترين پيوند با آن گرامي است، همين گونه سوگواري و گريه بر او، چرا كه آن حضرت به آنچه مربوط به حسين عليه السلام است، توجه خاصي دارد.


بنابراين، در حالي كه زائر حسين عليه السلام هستي، فكر نمي كنم باز هم گرفتار بماني و به همراه او به بهشت راه نيابي.

اما اگر باز هم از شدت تأثير گناهانت در سرنوشت خود هراساني و از نجات خود نوميد و سرافكنده و همچنان خود را گرفتار عذاب و بي پناه در صحراي سوزان محشر مي نگري و از آن پس گرفتار در آتش دوزخ، حتي در اين مرحله دردناك نيز نبايد نوميد شد، چرا كه تو حسين عليه السلام را با معرفت زيارت كرده اي و آن حضرت از تو بازديد خواهد كرد و همان آخرين مرحله ي بازديد حسين عليه السلام از زائرانش، آخريت فرصت و روزنه ي اميد براي نجات توست، چرا كه آن حضرت فرموده است كه:

«من زارني في حياته زرته بعد وفاته.» [9] .

هر كسي مرا زيارت كند، پس از مرگش از او بازديد خواهم كرد.

و اگر آن گرامي شما را در آتش بنگرد، نجات خواهد داد و اين آخرين مرحله ي نجات براي كوچكترين و ناچيزترين زائر حسين عليه السلام و گناهكارترين آنهاست.


پاورقي

[1] «ان تزل لهم قدم بکثرة ذنوبهم ثبتت لهم اخري بمحبتهم.» بحارالانوار، ج 68، ص 130.

[2] بحارالانوار، ج 28، ص 60 و ج 45، ص 182.

[3] بحارالانوار، ج 101، ص 27.

[4] بحارالانوار، ج 101، ص 21.

[5] بحارالانوار، ج 8، ص 54 و ج 43، ص 226.

[6] مي دانيم که روز رستاخيز، روز جزاي کارهايي است که در دنيا انجام شده است، اما اين از ويژگي هاي حسين عليه السلام است که بدين صورت با بدن بدون سر و رگ‏هاي بريده و خون فشان، همانگونه که در دنيا در مورد او روا داشتند وارد محشر مي گردد.و آنچه قلب مصفاي فاطمه عليها السلام را شعله ور مي سازد که آنگونه و با آن پيراهن گلگون دادخواهي کند، يا زخم هاي بي شمار و پيکر پاره پاره فرزندش حسين عليه السلام است، يا هتک حرمت به بدن مقدس او، يا ربودن پيراهن که فاجعه اي جانگدازتر است.در اينجاست که خداوند از دشمنان پليد و قاتلان آن حضرت، و از همه ي رضايت دهندگان به اين شقاوت انتقام مي کشد.آنگاه از اعماق دوزخ کارگزار سياهي سر برآورده، همه ي آنان را بسان پرنده اي که دانه ها را بچينند، برمي چيند و به سوي آتش‏هاي شعله ور و عذاب دردناکي که براي خود فراهم ساخته اند، مي برد.

[7] در برخي روايات آمده است که: حسين عليه السلام در حالي وارد محشر مي گردد که سر بريده اش را بر دست خويش دارد و مادرش فاطمه عليها السلام با ديدن اين منظره چنان ناله جانسوزي از پرده ي دل مي کشد که تمامي پيامبران و فرشتگان و مردم باايمان گريه مي کنند.(مترجم).

[8] بحارالانوار، ج 43، ص 219 - 227.

[9] بحارالانوار، ج 101، ص 16.