بازگشت

تربت پاك او


بوييدن تربت پاك آن حضرت نيز، حزن انگيز است و نياي بزرگي را مي گرياند.اميرمؤمنان بر پيامبر وارد شد و چشمانش را اشكبار ديد، علت آن را پرسيد و گفت: «پدر و مادرم به قربانت! چرا چشمانت اشكبار است؟ آيا كسي شما را ناراحت ساخته است؟»

فرمود: «نه! بلكه جبرئيل نزدم آمد و خبر داد كه فرزندم حسين را در ساحل فرات كه نامش كربلاست، به شهادت خواهند رساند.

از من پرسيد: آيا مي خواهيد شما را با بوي عطرآگين تربت او آشنا سازم؟

گفتم: آري!

او از همين جا دست برد و مشتي از تربت او را برايم آورد كه ديگر اشك ديدگانم امانم نداد.» [1] .

حضرت رضا عليه السلام نيز اين گونه بود.

مردي به نام ابي بكار آورده است كه: «من كربلا را زيارت كردم و از بالاي سر، خاك سرخ رنگي برداشتم و هنگام شرفيابي به محضر هشتمين امام معصوم آن تربت مقدس را بدو هديه كردم.آن را گرفت و بوييد و گريست تا جايي كه قطرات اشك از ديدگانش فروريخت.آن گاه فرمود: اين تربت نياي شهيدم حسين عليه السلام است.» [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 247.

[2] بحارالانوار، ج 101، ص 131.