بازگشت

بوسه زدن بر حضرت


بوسه زدن بر حسين عليه السلام و دست رساندن بر بدن مقدس او نيز انگيزه اش گريه بود.اين مطلب در مورد نياي بزرگش در موارد خاصي تحقق يافت.

پيامبر گلوگاه حسين عليه السلام را مي بوسيد و مي گريست.بالاي قلبش را بوسه باران مي ساخت و اشك مي ريخت؛ همين گونه پيشاني بلند و دندان هاي زيبا و ديگر اعضاي بدنش را مي بوسيد و گريه مي كرد.خود حسين عليه السلام علت گريه را پرسيد كه فرمود:

«جاي شمشيرهايي را كه در راه حق و عدالت بر جان خواهي خريد مي بوسم و گريه مي كنم.» [1] .

آري! اگر حسين عليه السلام از پيامبر دليل گريه اش را به هنگام بوسه زدن بر لب و دندانش مي پرسيد، مي فرمود:

«جاي چوب خيزران و لباني را بوسه مي زنم كه ابن زياد به هنگام ديدن آنها شادماني مي كند.»

و اگر دليل بوسيدن بالاي قلبش را مي پرسيد، مي فرمود:

«جايگاه فرود تير سه شاخه را مي بوسم.»

آري! پيامبر مي بوسيد و مي گريست، اما خواهرش زينب عليها السلام نيز آمد و خواست تا همان نقاطي را كه پيامبر بوسه باران مي كرد ببوسد؛ اما نتوانست، چرا كه همه ي اعضاي بدن پاره پاره بود؛ به ويژه اگر آمدنش پس از پايمال شدن پيكر پاكش زير


سم اسب ها بود، بلكه اگر پيش از آن هم آمده باشد بر اثر ضربات كوبنده ي تيرها و شمشيرها و نيزه ها هم، بدن مقدسش قطعه قطعه شده بود و جاي سالمي براي بوسيدن خواهرش نبود.همان گونه كه خود پيش از شهادت پيش بيني كرده و فرموده بود كه: «كاني بأوصال تتقطعها عسلان الفلوات....» [2] .

گويا با چشم خود مي بينم كه درندگان بيابان ها در سرزميني ميان نواويس و كربلا، اعضاي پيكرم را قطعه قطعه مي كنند....

و گويا به همين جهت هم از زبان خواهرش گفته اند:



خاك عالم بسرم كز اثر تير و سنان

جاي يك بوسه ي من در همه اعضاي تو نيست



آري! خواهر قهرمانش نقطه اي از پيكر برادر را بوسيد كه پيامبر نبوسيده بود، او گلوي بريده و رگ هاي قطع شده اي را از درون بوسيد كه پيامبر تنها برون آن را بوسيده بود، به همين جهت هنگامي كه لب بر گلوي بريده ي برادر نهاد از پرده ي دل فرياد كشيد و خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفت: «اي نياي بزرگ! اين حسين عزيز توست كه با بدن قطعه قطعه بر ريگ هاي تفتيده ي نينوا افتاده است.اين حسين عزيز توست كه سر مقدسش را از قفا بريده اند.» [3] .

اما اين كه اين خواهر قهرمان از كجا دريافت كه سر برادر از قفا بريده شده است، جوابهايي داده شده است:

1- نخست اين كه به هنگام شهادت برادر حاضر بود و خود نظاره گر صحنه.اما از روايات، خلاف آن دريافت مي گردد؛ چرا كه برخي روايات، نشانگر آن هستند كه حسين عليه السلام به خواهرش دستور بازگشت به خيمه ها را داد.

2- ديگر اين كه از كساني كه حاضر بودند شنيده است، كه اين هم درست به نظر نمي رسد.

3- جواب درست اين است كه آن بانوي بزرگ، هنگامي كه با پيكر به خون آغشته برادر روبرو شد و او را مشاهده كرد كه بر چهره، به خاك افتاده است، دريافت كه سر مقدس او را از قفا بريده اند.و اين گونه كشتن ناجوانمردانه و قساوت بار و بردن لباس و برهنه ساختن پيكر مقدسش، غم جانكاه او را از اصل شهادت برادر، سهمگين تر ساخت؛ به همين جهت بود كه مصيبت شهادت او را به


نياي كبيرش گزارش كرد و ندا داد كه: «اين حسين عزيز توست كه سرش را از قفا بريده اند.»


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 261.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 366.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 59.