بازگشت

نكته 2


تو اينك، آماج مصيبت هاي سهمگين هستي كه اگر بدان ها نيك بينديشي، بسيار بزرگ هستند؛ به گونه اي كه بزرگتر از آنها نشايد.و اين به دو دليل است:

1- نخست اينكه، تو آماج مصيبت ها، اسير مرگ، هدف بلاها و گرفتاري هاي گوناگوني هستي و هر لحظه در آسياي گردان به سوي مرگ.

تو بر كشتي طوفان زده اي نشسته اي كه غرق شدنش قطعي، به نظر مي رسد، تنها نمي داني چه زماني غرق خواهي شد، تو را از هر سو اشرار و اوباش احاطه كرده اند، كه ناگزير به دست يكي از آنان به هلاكت خواهي رسيد، تو در حلقه ي محاصره ي دشمنان و بدخواهاني درآمده اي كه هر كدام تو را به يك سو مي كشانند.

2- فاجعه ي ديگري بر سر راه توست كه هرگز در موردش نمي انديشي و آن را احساس نمي كني، در حالي كه اميرمؤمنان عليه السلام هرگاه آن را به ياد مي آورد، همانند انسان مار گزيده بر خود مي پيچيد و بسان مادر داغديده مي گريست و آن فاجعه، عبارتست از: سفر طولاني، منزلگاه هاي هراس انگيز، فرودگاه وحشتناك، زاد و توشه ي اندك، پاي برهنه و نداشتن مركب و دست هاي تهي از عمل صالح و راه پرخوف و خطرخيز است. [1] .


3- آري! واقعيت اين است كه اگر نيك بينديشي، مصيبت تو بزرگ و شرايطت بسيار نامطلوب و غمبار است.تو هستي كه در كام شعله هاي سركش و شراره هاي هستي سوز آتش هاي گوناگون گرفتار آمده اي.

آري! تو همان كسي هستي كه جسم و جان، زبان و شكم، دست و پا و ديگر اعضا و اندام هايت به شعله هاي جانسوز گناهت شعله ور شده است.تو هستي كه در ميدان گناه به زمين خورده اي.

تو هستي كه در دام هواهاي دل و در كمند شيطان به اسارت رفته اي.

تو هستي كه كران تا كران وجودت را شعله ها و شراره هاي آتش فراگرفته است و در درون و برون و جسم و جانت زبانه كشيده و شخصيت معنوي و انساني ات به يكصد هزار زخم كاري گناه و جنايت و تبهكاريهاي خودت مجروح و تكه تكه شده و سپاهيان ضلالت و گمراهي، تمامي اعضاي هدايت و دستگاه هاي هدايت پذيرت را پايمال ساخته اند.

4- بلاي سهمگين ديگري كه نه از آن گريزي خواهد بود و نه راه نجات، اين است كه اگر در اين جهان، عمري طولاني كني و بماني، از دو حال خارج نيست: يا دچار كابوس فقر و فلاكتي، يا ثروتمندي و احساس بي نيازي مي كني.

در صورت نخست با فرارسيدن پيري و اضافه شدن فقر نيرو و توان جسم و جانت به فقر مالي و اقتصادي ات، يكباره همه ي اقتدار و احترام و جاه و مقامت هيچ و پوچ مي گردد و كارت از نظر توده مردم تمام است.

اما اگر ثروتمند باشي و صاحب امكانات، در آن صورت هم با فرارسيدن پيري و فرسودگي و ازكارافتادگي ديگر نه قدرت بهره وري و لذت بردن از ثروت و امكانات را خواهي داشت و نه توان حفظ و حراست آنها را و درست همين جاست كه علاوه بر رنج و گرفتاري خودت، فقر و گرفتاري كساني كه به كمك آنان نيازمندي بر غم هايت افزون مي گردد و كارت به جايي مي رسد كه محبوب ترين عزيزانت از وجود تو رنج مي برند و هماناني كه شما به زندگي و سعادت و رفاه آنان علاقمندي، در آرزوي مرگ تو لحظه شماري مي كنند....

بگذريم... اينك، اگر از اين جهان رخت بربندي و كوچ كني چه خواهي كرد و به كجا خواهي رفت؟ جز به سوي منزلگاه قبر؟ به سوي آرامگاهي كه نه براي آرامش و آسايش خويش آماده اش ساختي و نه با اعمال شايسته، فرش و چراغي از پيش بدانجا فرستاده اي.


با ورود به منزلگاه قبر، اگر در آنجا درنگ كني چهره ي ناز پرورده ات گرفته و پژمرده، لبانت آماس كرده و پر چين و چروك، كالبدت ازهم پاشيده و به هم ريخته و اعضا و اندام هايت كبود و ازكارافتاده مي شود و همدم خانه ي قبرت، مورچگان و كرم ها و عقرب ها و سوسك ها خواهند بود، و اگر از آنجا نجات پيدا كني، به كجا خواهي شتافت؟ جز به صحراي سوزان محشر خواهي رفت كه زير پا و فراز سر و چهار سويت را شراره ها و شعله هاي هستي سوز آتش گناهانت فراگرفته است و تو با اين شرايط سهمگين، اگر بخواهي بماني چگونه خواهي ماند؟ و اگر نخواهي به كجا خواهي رفت؟

به راستي كه اگر بداني با چه فاجعه و رنج عظيم و جانكاهي دست به گريبان خواهي بود، بي ترديد هم اكنون لباس ماتم بر تن نموده، زن، زندگي، فرزند، خاندان، ثروت، امكانات، علايق و بستگان خويش را رها كرده، خاكستر نشيني را بر خواهي گزيد.

آري! در اين مورد است كه پيشواي پرواپيشگان علي عليه السلام هشدار مي دهد كه:

«و لو تعلمون ما أعلم مما طوي عنكم غيبه، اذا لخرجتم الي الصعدات، تبكون علي أعمالكم، و تلتدمون علي أنفسكم، و لتركتم أموالكم لا حارس لها و لا خالف عليها....» [2] .

هان اي مردم! اگر آنچه من از آينده و سرنوشت شما مي دانم و بر خودتان پنهان است مي دانستيد در آن صورت سر به بيابانها نهاده و خويشتن را آماج نكوهش و سرزنش مي كرديد.بر عملكرد خويش مي گريستيد و ثروت و امكانات خود را بدون نگهبان و بي صاحب رها مي نموديد و مي رفتيد و هر كس تنها در انديشه ي نجات خود بود و مصيبت ها و گرفتاري هاي سهمگين خودش او را از انديشه ي ديگران، حتي فرزند دلبند و برادر از جان عزيزترش بازمي داشت.

با نگرش دقيق بر نكاتي كه در دو مقدمه ي اين بخش از نظر گراميتان گذشت، اينك بايد بدين نكته ي سرنوشت ساز انديشيد كه:

سالار شهيدان حسين عليه السلام با انجام شايسته و بايسته ي فرمان خاص خدا كه آن را در صحيفه ي ويژه اي بدان حضرت مرقوم و توسط امين وحي به پيامبر، آن گاه اميرمؤمنان و امام حسن عليهم السلام به امانت سپرده شده و بدو تسليم گرديد؛ [3] به گونه اي مورد الطاف خاص آفريدگارش قرار گرفت كه هر كس از سر عرفان و ايمان و اخلاص، به


راه هاي نجات و وسايل هدايت و رهايي او چنگ زند، هم مي تواند وظايف و مسئوليت هاي خويش را كه از جانب خدا بدو متوجه شده است، دريابد و انجام دهد؛ و هم در برابر آن پاداشي دريافت دارد كه نه تنها از خطراتي كه برشمرديم نجات يابد، بلكه از همه ي گردنه هاي سخت و مشكلات طاقت فرسايي كه سر راه انسانها است نجات يابد.

آري! با توسل و اقتداي به آن حضرت، نه تنها دستورات خدا در مورد نماز، روزه، حج و عمره، جهاد و مرزداري و ساير تكاليف، جامه ي عمل مي پوشد و پاداش انجام آنها در حساب انسان نوشته مي شود، بلكه به بركت وجود او، بهترين و بالاترين پاداش ها، حاصل مي شود.گاه از اين مرحله هم فراتر مي رود و انسان به عمل و پاداشي، غير قابل تصور همانند نماز و حج به همراه پيامبر دست خواهد يافت وگاه به عمل و پاداشي مي رسد كه از نظر شمار و محتوا، اصولا انجامش براي او امكان پذير نيست، همانند انجام يكصد بار حج بيت الله. [4] .

در توسل و تمسك به وسايل هدايت و نجات حسين عليه السلام گاهي پاداش هزار حج خواهد بود، آن هم نه حج عادي، بلكه حجي با آن حجم عظيم و شكوهمند از پاداش، كه هر گام نهادن در انجام آن، پاداشي معادل يكصد هزار حج بلكه بيشتر از آن خواهد داشت. [5] و بالاخره فراتر از همه ي اينها، گاه در پيروي و توسل عارفانه به آن حضرت، انسان به پاداش كار پرشكوهي مي رسد كه اساسا انجام آن بيش از يك بار برايش ممكن نيست، همانند شهادت در راه خدا كه براي يك انسان تنها يك بار ممكن است و بس؛ اما به بركت حسين عليه السلام و توسل و اقتداي به راه و رسم او، گاه انسان مي تواند به پاداش هزار بار شهادت هدفدار و خالصانه و آگاهانه نايل آيد. [6] .

آري! با توسل به حسين عليه السلام هم مصايب و رنج هاي كنوني برداشته مي شود و هم بلاها و گرفتاري هايي كه در معرض ورود آنها هستي، هم عبور آسان از گردنه هاي سهمگين مرگ و جهان ديگر كه اينك بر آنها مشرف هستي، ممكن مي شود و هم امن و امان از هول و هراس از مسير وحشتناكي كه اينك در آن گام مي سپاري، هم


دستورات خدا به خوبي انجام مي پذيرد و هم ارزش ها و صفات پسنديده در كران تا كران وجودت پديدار مي گردد و هم ريشه و ميكروب گناه و ضد ارزش ها و آثار ويرانگر آنها نابود مي شود، هم گناهاني كه با شكستن قوانين خدا انجام شده، مورد بخشايش و توبه قرار مي گيرد و هم درهاي بهشت پرطراوت و زيبا كه با كارهاي ناپسند مسدود ساخته اي به رويت گشوده مي شود.هم درهاي آتش دوزخي را كه بر روي خود گشوده اي بسته مي شود و هم آتش هاي شعله وري كه تو را احاطه ساخته است به خاموشي مي گرايد.

با توسل عارفانه به حسين عليه السلام و با اقتداي به راه و رسم او، هم درجات والا كسب مي گردد و هم درجات والا، والاتر و بلند مرتبه تر مي شود و انسان به پرفرازترين قله ي شكوه و عظمت و به جايي كه فكرش را هم نمي كرد پر مي كشد.


پاورقي

[1] «اه! من قلة الزاد و طول الطريق بعد السفر و عظيم المورد.» نهج البلاغه فيض، ص 1118، حکمت 74.

[2] نهج البلاغه فيض، ص 364، خطبه 115.

[3] بحارالانوار، ج 36، ص 192.

[4] بحارالانوار، ج 101، ص 43.

[5] بحارالانوار، ج 101، ص 88 و وسائل الشيعه (آل البيت) ج 14، ص 460 و مستدرک الوسائل ج 10، ص 285.در منابع مذکور هزار هزار (يک ميليون) ذکر شده است.

[6] بحارالانوار، ج 101، ص 18.