بازگشت

بالاترين درجه ي لطف


در اين بخش سخني پيرامون جلوه هايي از الطاف خاص خدا به حسين عليه السلام است كه در روايات از آن به نهادن دست خدا بر سر آن حضرت تعبير شده است.

«فوضع الله يده علي رأس الحسين عليه السلام.» [1] .

از آنجايي كه اين تعبير، در فرهنگ اسلامي بيانگر بالاترين درجه ي لطف خدا به آن گرامي است، جلوه هايي از اين لطف ويژه در دو محور آشكار مي گردد: نخست در رابطه با خود حسين عليه السلام و ديگر در رابطه با مردم.

الف: آنچه خود آن حضرت در پرتو اين لطف خاص خدا بدان نايل گرديد، مقام والا و منزلت شكوهمندي است كه نه تنها توان ترسيم آن نيست، بلكه از تصور آن هم ناتوانيم و در عظمت و شكوه اين مقام والا همين بس كه، از شاخه هايش اين است كه امامت و پيشوايي انسانها را در نسل او قرار مي دهد.

ب: اما ره آورد آن براي مردم نيز بسيار است، از آن جمله خداوند در تربت پاك حسين عليه السلام براي مردم شفا قرار داد و اجابت دعاهايشان را در حرم مطهر او تضمين فرمود. [2] اما پرشكوه ترين ره آورد لطف خاص خدا به حسين عليه السلام اين است كه: آن حضرت را سبب رحمت گسترده و فراگير خويش قرار داد؛ همان چيزي كه مردم را به خاطر آن آفريد و حسين عليه السلام را وسيله ي آن ساخت و چون برترين و والاترين پيام آورش را به عنوان رحمتي براي جهانيان فرستاد، حسين عليه السلام را از نور وجود او و او را از نور وجود ريحانه ي زندگي اش حسين عليه السلام قرار داد كه خود پيامبر مي فرمود: «حسين مني و انا من حسين.»


بر اين باور است كه حسين عليه السلام جايگاه فرود رحمت خداست و نور وجودش از رحمت است و حمت از نور وجود گرامي او، دست رحمت، حسين عليه السلام را تغذيه كرد و در دامان قهرمان پرور و پاك رحمت، پرورش يافت و از زبان رحمت شير نوشيد و گوشت و پوست غيرتمندش از رحمت روييد و پديد آمد و از رحمت رشد كرد.

او نور ديده ي پيامبر رحمت بود و گل خوشبوي بوستان معطر رحمت.

مجلس او، در سينه رحمت بود و مركبش رويب شانه ي رحمت.

و تكيه گاهش بر پشت رحمت و مسير و هدفش، به سوي رحمت.

او معدن و مركز خاص رحمت است و مجمع اسباب آن.

او جامع وسايل رحمت است و منبع جوشان چشمه هاي رحمت.

او راه ورود به درياي رحمت است و نهر جاري رحمت و كشتگاه باغ ها و بوستان هاي رحمت.

او جلوه گاه ميوه هاي رحمت است و رشدگاه شاخه هاي آن و به حركت درآورنده ي ابرهاي باران زاي آن.

به بركت وجود آن گرامي، جهان هستي در قلمرو بخشايش رحمت قرار مي گيرد و در گستره ي دايره ي رحمت وارد مي شود و با رحمت بر او رحمت واسعه ي الهي تحقق مي يابد.

آري! او رحمت پياپي و بي وقفه و پايان ناپذير خداست.

اينك آيا محبت آن گرامي را در دل داري تا از سر مهر و معرفت از سوگواران او باشي؟ و بر مظلوميت قهرمانانه ي او سيلاب اشك جاري سازي؟ تا پروردگار رحمت به پاداش آن بر تو درود فرستد و به تو گفته شود: درود خدا بر تو اي دوستدار پيشواي عدالت!

درود خدا بر تو اي مهر ورزنده ي به درياي رحمت!


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 238، ح 29.

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 261 و 270 و ج 45، ص 315.