بازگشت

افتخاري جاودانه


پرتو ديگر از الطاف خاص الهي بر امام حسين عليه السلام، افتخاراتي است كه خدا در قرآن كريم و يا در گفتارش با پيامبران، به او ارزاني داشته است.

اما در مورد امام حسين و قرآن در عنوان مستقلي بحث خواهيم داشت.اينك پرتوي از سخنان خداوند متعال در مورد حسين عليه السلام:

1- خداوند، مصيبت امام حسين عليه السلام را در گفتگوي خود با آدم و پس از آن با موسي، به طور مكرر و ديگر پيام آورانش تا آخرين و برترين آنان، ياد كرده است، [1] كه به طور مشروح در بخشي تحت عنوان «مجالس سوگواري» خواهيم آورد.

2- اما سخن مخصوص خدا با بنده ي محبوب خود، نمونه هاي بسيار دارد كه از آن جمله روايتي است از انس بن مالك كه مي گويد: من همراه آن حضرت بودم كه به قبر بانوي بزرگ اسلام، حضرت خديجه عليها السلام رسيد و به ياد فداكاريهاي او گريست و به من فرمود او را تنها بگذارم.من در گوشه اي خود را نهان ساختم و توقف او در كنار قبر خديجه عليها السلام و نماز و نيايش او به طول انجاميد، گوش سپردم، ديدم اين گونه عاشقانه و عارفانه به نيايش با خدا برخاسته است:



يارب يارب أنت مولاه

فارحم عبيدا اليك ملجاه



يا ذاالمعالي عليك معتمدي

طوبي لمن كنت انت مولاه



طوبي لمن كان نادما ارقا

يشكو الي ذي الجلال بلواه



و مابه علة و لا سقم

اكثر من حبه لمولاه



اذا اشتكي بثه و غصته

أجابه الله ثم لباه



اذا ابتلي بالظلام مبتهلا

أكرمه الله ثم أدناه



پروردگارم! پروردگارم! تويي كه محبوب و سرپرست مني! پس، بنده اي را كه


به سويت پناه جسته است، مورد لطف و رحمت خويش قرار ده.

اي بلند مرتبه! و اي باعظمتي كه اعتماد من به توست! خوشا به حال آنكه تويي محبوب دل و تكيه گاه او!

خوشا به حال آنكه در ندامت از اشتباهات و غفلت خود، شب زنده داري مي كند و شكايت غم و رنج و مشكلاتش را به بارگاه پروردگار باعظمت خويش مي برد در حالي كه درد و رنجي بيشتر از عشق به محبوب و مولاي خويش ندارد.

آن گاه كه شدت اندوه و غم جانكاه خويش را بدو شكوه مي برد، خداي پرمهرش جوابش مي دهد و به ندايش لبيك مي گويد.

هنگامي كه در تاريكي و تيرگي زندگي، به سوي خدا تضرع مي كند، خدا گراميش مي دارد، سپس او را به بارگاه خويش نزديك مي كند.

انس بن مالك مي گويد: مناجات دل انگيز و پرشور حسين عليه السلام كه به اينجا رسيد، ديگر صداي دل نوازش نيامد.درست اينجا بود كه به ناگاه ندايي شنيدني در فضا پيچيد؛ ندا اين بود:



لبيك عبدي و أنت في كنفي

و كلما قلت قد علمناه



صوتك تشتاقه ملائكتي

فحسبك الصوت قد سمعناه



دعاك عندي يجول في حجب

فحسبك الستر قد سفرناه



لو هبت الريح من جوانبه

خر صريعا لما تغشاه



سلني بلا رغبة و لا رهب

و لا حساب انني انا الله [2] .



لبيك! بنده محبوبم، لبيك! به راستي كه تو در كنف حمايت من هستي و هر آنچه را گفتي، همه را شنيديم و دانستيم.

فرشتگانم براي شنيدن صداي دل انگيزت شور و اشتياق مي ورزند، پس تو را همين افتخار بس كه ما راز و نيازت را شنيديم.

دعايت در بارگاه ملكوت و در حجاب ها، در جولان است و همين تو را بسنده است كه ما پرده ها را كنار زديم، به گونه اي كه اگر نسيم رحمت از اطراف آن بوزد، انوار جلال حق او را مي پوشاند.

هر چه مي خواهي بدون بيم و هراس و بدون حساب و اندازه بخواه، چرا كه خداوندگار توانا و بي همتاي توأم.


آري! اين نيايش و اين پاسخ مربوط به پيش از شهادت، گواهي و نمونه اي از الطاف خاص خدا، به آن حضرت است.نداهاي ويژه به سوي آن حضرت، در روز جاودانه ي عاشورا، متعدد است؛ از آن جمله، در واپسين لحظات شهادت كه بدين گونه مورد لطف قرار گرفت:

«يا ايتها النفس المطمئنة، ارجعي الي ربك، راضية مرضية.» [3] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، از صفحه ي 242 به بعد.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 193 «و لا تخف انني انا الله» ذکر شده است.

[3] سوره ي فجر، آيه ي 27 و 28.مراجعه شود به بحارالانوار، ج 24، ص 350 و ج 44، ص 219.