بازگشت

جلوه هايي از ويژگي هاي او


قسم دوم از الطاف خاص خدا بر حسين عليه السلام ارزاني داشتن نمونه ها و جلوه هايي از صفات خويش بدان حضرت است براي نمونه:

1- از جمله ي صفات خداوند، اين است كه: در كران تا كران هستي موجودي نيست جز اينكه او را به پاكي مي ستايد.

«و ان من شي ء الا يسبح بحمده.» [1] .

و پرتوي از اين ويژگي به امام حسين عليه السلام آن است كه همه ي موجودات بر مصيبت و شهادت او مي گريند؛ اما ما گريه آنها را درنمي يابيم همان گونه كه ستايش و تسبيح


موجودات را.

به علاوه گريه، تنها جريان يافتن اشك از ديدگان نيست، بلكه گريه ي هر موجودي متناسب با موجوديت و وضعيت آن است و همان گونه كه در روايات آمده است: «گريه ي آسمان ها به ظهور قطرات خون، گريه ي ماهيان دريا به خروج آنها از آب، گريه ي هوا به تيره و تار شدن آن، گريه ي خورشيد و ماه به گرفتگي آنها و گريه ي زمين آن بود كه هر سنگي جابه جا مي شد، زير آن قطرات خون نمودار بود.» [2] .

2- از صفات ديگر خداوند اين است كه: ايمان و اقرار به وجود او يك واقعيت فطري و برخاسته از اعماق وجود انسان است، همان واقعيتي كه انسان بر آن اساس آفريده شده است.«فطرة الله التي فطر الناس عليها.» [3] .

به همين جهت است كه پيروان همه ي مذاهب و مسلك ها حتي بت پرستان و انكارگران، به هنگام انكار آفريدگار فرزانه هستي به زبان، به گونه اي به وجود و قدرت او اعتراف و آن را اثبات مي كنند.

از الطاف خاص خدا بر امام حسين عليه السلام در اين مورد اين است كه همه ي دل ها و قلب هاي آشنا و بيگانه با او، به گونه اي بر شهادت و مصيبت او شعله ور مي گردد [4] و مجلس او را به پا مي دارد، همچون برخي هندوهاي مخالف با اسلام و يا كساني كه در اوج عداوت و دشمني با دين خدا، بر او مي گريستند.

عمر سعد، فرمانده ي كل سپاه يزيد، به هنگام صدور فرمان حمله به آن حضرت، خود مي گريست.همان گونه كه در واپسين لحظات شهادت او و شنيدن سخنان جانسوز و تكان دهنده ي خواهر قهرمانش زينب عليها السلام اشك مي ريخت. [5] .

شقاوت پيشه اي كه به هنگام غارت خيمه ها، گوشواره ي دختر خردسال حسين


عليه السلام را به سرقت مي برد، مي گريست. [6] .

يزيد به هنگام ورود خاندان پيامبر و سرهاي مقدس شهداي قهرمان عاشورا به مجلس شومش، بر آن صحنه هاي فاجعه بار اشك مي ريخت، [7] همان گونه كه از ساير شقاوت پيشگاني كه در ريختن خون پاك او شركت داشتند، نيز رقت قلب و گريه بر شهادت جانسوز آن حضرت و ستمي كه در راه حق و عدالت بر او رفت، گزارش شده است.و در ميان آنان تنها از فرزند پليد مرجانه به موردي دست نيافته ام، جز همان موردي كه در استانداري كوفه و مجلس شومش، فرمان قتل امام سجاد عليه السلام را صادر كرد، كه عمه ي قهرمانش او را در آغوش گرفت و فرمود: «اگر بخواهيد او را بكشيد بايد مرا نيز به همراه او بكشيد.» كه ابن زياد دگرگون شد و فرمان شقاوت بار خود را با توجيهي پس گرفت. [8] .

3- صفات ويژگي هاي ذات اقدس الهي، حقايق و واقعيت هايي است پرشكوه و باعظمت كه فراتر از آنها قابل تصور نيست مگر به ظاهر و در قلمرو گفتار و لفظ؛ همانند فرازهايي از دعاي سحر كه به صورت «افعل التفضيل» آمده است:

«اللهم اني اسألك من بهائك بابهاه و كل بهائك بهي.» [9] .

همين گونه نام هاي بلندپايه و شكوهمند او كه از آنها به اسماء اعظم الهي تعبير مي گردد، چرا كه همه ي صفات و نام هاي مقدس او پرشكوه و بلندپايه است.به حسين عليه السلام نيز پرتوي از اين ويژگي ارزاني شده است، كه تمامي مصائب او بزرگ است و نمي توان برخي را از ديگري بزرگتر يا كوچك تر پنداشت.هنگامي كه به كوچك ترين مصيبت هاي او بينديشيم، بزرگترين مصيبت است، همان گونه كه آسان ترين آنها، سخت ترين و طاقت فرساترين است.

4- خداوند براي تقرب و نزديكي به خود و براي خشنودي از بندگان و آمرزش گناهان آنان، وسايل و راه هايي بسياري در قلمرو انديشه و نيت و عمل، قرار داده است و راه هاي رسيدن الطاف خود و بندگان را همگاني و عمومي ساخته و در


انحصار كسي نيست و براي درك و دريافت الطاف خداوند اسباب و وسايل و راه هايي بي شمار است.در اين مورد به امام حسين عليه السلام پرتوي از اين ويژگي ارزاني شده است.

در وجود آن حضرت كه بنده ي خاص خدا است، اولا: اسباب و وسايل بسياري براي نجات و فلاح و هدايت مردم، همچون عبادت خود كه قضا يا كفاره يا عوض، مقرر داشته، جايگزين هايي مقرر فرموده است.

و همان گونه كه در قلمرو عبادت خدا، گاهي نيت كار نيك را جايگزين خود كار شايسته ساخته و بدان پاداش وعده فرموده است، همين گونه نيز در مورد امام حسين عليه السلام، تا هيچ انسان جستجوگر و حقيقت خواهي محروم نگردد.

براي نمونه: زيارت امام حسين عليه السلام از نزديك، پاداش عظيمي دارد و جايگزين آن، زيارت از راه دور، با آمادگي و صفاي دل است.

همين گونه براي سوگواري بر آن حضرت، پاداش بسياري مقرر داشته و براي اينكه كسي از اين وسيله ي تقرب به حق، محروم نگردد، مصيبت هاي او را گوناگون و اسباب گريه و رقت قلب و جريان اشك را بسان اختلاف قلب ها، مختلف و متعدد ساخته است، چرا كه هر قلبي بر هر مصيبتي نمي سوزد، اما همان قلب در مصيبت ديگري، دگرگون و شعله ور مي گردد.

به عنوان مثال: ممكن است قلبي بر غربت و تنهايي انساني نسوزد، اما هنگامي كه تشنگي هم بدان اضافه شود، بسوزد.

ممكن است بر زخم هاي بي شمار پيكرش، رقت نبرد، اما بر زخم هاي بي شماري كه بر جراحات قلب به خاطر شهادت ياران، افزون مي گردد شعله ور شود.ممكن است بر زخم هاي بي شمار و داغ هاي جانسوز، دگرگون نشود، اما بر پايمال شدن پيكر به خون آغشته ي بزرگ مردي پس از زخم هاي بي شماري كه بر قلب و جسم او وارد مي گردد، مشتعل شود.و همين طور اين غم جانسوزي است كه پايان پذير نيست.

شما بالاترين مصيبت ها را در نظر بگيريد و از آنها سخت ترين آن را و از سخت ترين آنها طاقت فرساترينش را.آن گاه خواهيد ديد كه همه ي آنها، در عاشوراي سيد و سالار مظلومان عالم موجود است و اين نشانگر تعدد وسايل و راه هاي تقرب به خدا در وجود آن گرامي است و پرتوي از الطاف خاص خدا به او.

5- صفات خداوند ويژه ذات اقدس اوست و كسي در آنها شركتي ندارد.آنچه به


حق و بر اساس منطق به او نسبت داده شود و از ديدگاه هاي گوناگون به او تعلق گيرد، ويژه اوست.بدانها ممتاز شده و در آنها شريكي ندارد.

امام حسين عليه السلام نيز در ميان بندگان برگزيده ي او از همين ويژگي برخوردار است؛ چرا كه صفات و امتيازاتي كه از جانب خدا به او ارزاني شده و بدان ها ممتاز شده، خاص خود اوست و همانندي ندارد.

6- از صفات منسوب به خداوند آن است كه عشق و محبت به او فطري و خاص به اوست و شباهت به محبت رايج در ميان انسان ها، نسبت به يكديگر را ندارد.محبت به آن حضرت نيز همين گونه است، تا جايي كه محبت به او با محبت به فردي كه از نظر مقام و موقعيت به او برابر يا فراتر از اوست، متفاوت است.پيامبر در اين مورد فرمود: «محبت امام حسين عليه السلام حقيقتي است كه در اعماق جان انسانها، نهفته است.» [10] .

و نيز اين واقعيت را بدين صورت از پيامبر آورده اند كه: روزي آن حضرت در جستجوي حسن و حسين عليهماالسلام از منزل خارج شد و آن دو فرزند گرانقدرش را در باغي، در نزديكي خانه يافت، كه در خواب بودند.نخست سر حسين عليه السلام را از زمين برگرفت و او را مورد محبت خاص خود قرار داد و آن قدر لب و دهان او را بوسه باران ساخت كه بيدار شد و آن گاه حسن عليه السلام را.مقداد از محبت خاص او به حسين عليه السلام پرسيد و گفت: «محبت به آن حضرت چنان بود كه گويا او بزرگ تر است.»

پيامبر در پاسخ فرمود: «محبت حسين در دل هاي باايمان، نهفته است.» [11] .

و با اينكه برادرش در مقام و عظمت اگر برتر از او نباشد برابر و مساوي است.اين گونه افكنده شدن بذر محبت حسين عليه السلام در دل پيامبر آشكار شد، به گونه اي كه نخست سر او را بلند كرد و لب و دهان او را بوسه باران ساخت و آن گاه جمله ي ياد شده در پاسخ مقداد را در مورد او بيان فرمود.

با اين بيان، نهفته بودن مهر امام حسين عليه السلام در دل هاي باايمان، نشانه ي ايمان به خداست.گرچه ضروري است كه محبت نياي بزرگ و پدر گرانقدرش، بيشتر از مهر


او در دل هاي باايمان موج زند، چرا كه مقام آنان والاتر است، امام محبت امام حسين عليه السلام داراي ويژگي و اثرات خاصي است كه به بيش و كم بودن آن، ربطي ندارد.براي نمونه:

1- از آثار مهر به اوست كه قلب هاي باايمان، پيوسته در هواي زيارت اوست.به هنگام شنيدن زيارت نامه ي او، يا شنيدن خبر رفت و آمد كاروان زائرانش، دگرگون مي گردد و بيشتر از آنچه در آرزوي زيارت خانه ي خدا يا ديگر مشاهده مشرفه و مراقد مطهره باشد، در آرزوي زيارت اوست.

2- و نيز از آثار محبت بدان حضرت است كه هر كسي به زيارت ديگر امامان نور عليهم السلام مشرف گردد، در زيارت آنان نيز نام و ياد مقدس او، در كنار نام آنان صفابخش دل اوست.

3- و نيز پرتوي از همان مهر است كه نام روح بخش او در دل هاي باايمان، اثري عميق بر جاي مي نهد، همان گونه كه پدر گرانمايه اش ياد و نام و شهادت پرافتخار او را، مايه ي اندوه عميق دل ها و جريان يافتن اشك ها خواند، [12] و خود آن حضرت فرمود:

«من شهيد اشك هايم! هيچ انسان باايماني مرا ياد نمي كند، جز اينكه طوفاني از اندوه در دلش ايجاد و اشك ديدگانش جاري مي گردد.» [13] .

4- از پرتو همان مهر خاص است كه ورود ماه غمبار محرم كه ماه اوست، قلب ها را لبريز از اندوه مي سازد.

5- و سرانجام بر اثر محبت خاص به آن حضرت است كه با تكرار فاجعه ي غمبار عاشورا و مصائب او، ذره اي از عشق و سوز و گداز بر او كاسته نمي شود و براي دل هاي باايمان ملال نمي آورد؛ به طوري كه اگر روزي هزار بار سوگ او تكرار گردد، باز هم مردم باايمان به مجرد شنيدن اين فاجعه ي بزرگ كه آن حضرت را در حالي كه از شدت عطش مي سوخت و زخم هاي بي شماري پيكرش را پوشانده بود، سر مقدسش را از قفا بريدند، صداي شيون مردم فضا را پر مي كند.


همين گونه، اگر تصور كنند كه آن حضرت در پهن دشت نينوا، در اوج غربت و تنهايي، براي اتمام حجت، طلب ياري مي كرد، يا جريان دادخواهي او را بشنوند، باز هم صداي گريه ي مردم، به آسمان مي رسد.

به هر حال، تكرار مصيبت او نه تنها از سوز و گداز دل ها نمي كاهد و خسته كننده نيست؛ بلكه دل ها را مشتعل مي سازد و جلا مي بخشد و صيقل مي دهد.


پاورقي

[1] سوره ي اسراء، آيه ي 44.

[2] عن الرضا عليه السلام: «انه بکت السماوات السبع و الارضون لقتله.» بحارالانوار، ج 45، ص 201.

عن رجل من اهل بيت المقدس: «ما رفعنا حجرا و لا مدرا و صخرا الا و رأينا تحتها دما يغلي و احمرت الحيطان کالعلق و مطرنا ثلاثة ايام دما عبيطا».بحارالانوار، ج 45، ص 204.مراجعه شود به سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 312،؛ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 355.

[3] سوره ي روم، آيه ي 30.

[4] «ان لقتل الحسين عليه السلام حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد ابدا.» مستدرک، ج 10، ص 318، ح 12084.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 55.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 82؛ سير اعلام النبلاء، ج 3، ص 303.

[7] ... فلما سمع يزيد ذلک، لطم علي وجهه و بکي و قال: «مالي و لقتل الحسين.» بحارالانوار، ج 45، ص 195.

[8] ارشاد مفيد، ج 2، ص 117؛ بحارالانوار، ج 45، ص 117؛ کامل ابن اثير، ج 2، ص 575.

[9] بحارالانوار، ج 98، ص 94.

[10] «ان حب الحسن و الحسين قذف في قلوب المؤمنين....» بحارالانوار، ج 43، ص 281.

و در حديث ديگر از رسول اکرم آمده: «ان للحسين في بواطن المؤمنين معرفة مکتومة.» بحارالانوار، ج 43، ص 272.

[11] بحارالانوار، ج 43، ص 272 و 281.

[12] ... نظر اميرالمؤمنين الي الحسين عليه السلام فقال: «يا عبرة کل مؤمن.» فقال: «انا يا ابتاه؟» فقال: «نعم، يا ولدي!» بحارالانوار، ج 44، ص 280.

[13] قال الحسين بن علي عليهماالسلام: «انا قتيل العبرة، لا يذکرني مؤمن الا بکي.» بحارالانوار، ج 44، ص 279.