بازگشت

دومين ويژگي شگفت انگيز


دومين ويژگي شگفت آورش اين بود كه در روز جاودانه عاشورا، ميان دو مسئوليت ناسازگار و ناهماهنگ با هم، پيوند برقرار كرد و به هر دو وظيفه ي ظاهري و واقعي عمل كرد.

توضيح اين كه گذشت كه: براي پيامبر در احكام تكليفي و وضعي اش، خصوصياتي است كه با احكام ظاهري امت ناسازگار است؛ همين طور هر كدام از ائمه عليهم السلام در برنامه ي دعوت به سوي حق و نگهباني از دين وظايف خاصي دارند كه در صحيفه هاي گرانمايه و پاك و بلند مرتبه ي آسماني نوشته شده و به دست سفيران گرانمايه و نيكوكردار سپرده شده است [1] كه هر كدام بر اساس آن صحيفه هاي آسماني كه جبرئيل آورده است بايد عمل نمايند، با اينكه در اين صحيفه ها، گاه براي هر كدام برنامه و احكامي است كه به ظاهر با برنامه ي ديگري ناسازگار است.درست به همين دليل است كه بر پيامبران و ائمه عليهم السلام در مورد انجام برخي امور كه ضرر و خطر آن برايشان آشكار است جاي اعتراف و چون و چرا نمي ماند؛ چرا كه آنان به درجه ي والايي از رضا و تسليم نائل آمده اند كه همان را مي پسندند كه جانان مي پسندد.

امام حسين عليه السلام نيز در نهضت توحيديش موظف به انجام دو برنامه و دو تكليف بود: يكي برنامه ي ظاهري و هماهنگ با وظيفه و تكليف مردم و ديگر وظيفه ي حقيقي كه با وظيفه خاص خود هماهنگ و در صحيفه ي مخصوص به آن حضرت، نگاشته شده و از ويژگي هاي او بود.


1- رسالت واقعي ويژه ي آن حضرت، او را دعوت به قيام در برابر ستم و فريب حاكم مي كرد.گرچه در آن، شهادت خود و ياران و اسارت خاندانش قطعي مي نمود، اما اين كمترين بهايي بود كه براي نجات دين مي بايست پرداخت؛ چرا كه سركشان تجاوزكار اموي به ويژه سر كرده ي آنها معاويه با انواع فريب و تطميع و ديگر شگردهاي ابليسي به گونه اي شخصيت كاذب خويش را دل هاي ساده انديش، جا زده بودند كه بسياري، آنان را بر حق و اميرالمؤمنان و فرزندان گرانمايه و شيعيانش را بر اثر بمباران تبليغاتي رژيم اموي، به ناحق مي پنداشتند؛ تا آنجايي كه ناسزاگويي و اهانت به آن حضرت را جزء نماز جمعه ساختند.

كار دجّال گري اين بدعتگران رسوا، به جايي رسيد كه يكي از قربانيان فريب كه در نماز جمعه ناسزاگويي به پيشواي عدالت و انسانيت را فراموش ساخته و به مشعر رفته بود، هنگامي كه در بيابان خشك و سوزان به ياد آورد، در همان نقطه، توقف و بدعت فراموش شده را قضا كرد و براي جبران آن در همانجا مسجدي بنياد كرد و آن را «مسجد ذكر» نام نهاد. [2] .

و با اين طوفان فريب و بيداد، اگر امام حسين عليه السلام نيز با آنان دست بيعت مي فشرد و تسليم مي گشت، ديگر اثري از دين خدا بر جاي نمي ماند و توده هاي مردم مي پنداشتند كه آنان به راستي جانشين پيامبرند و در ميان امت، كسي مخالف شيوه ي ابليسي آنان نيست در حالي كه پس از قيام امام حسين عليه السلام بر ضد سياست تجاوزكارانه و شيطاني آنان و شقاوتي كه نسبت به او و خاندان وحي و رسالت روا داشتند، مردم يكه خوردند و از خواب غفلت بيدار و به پليدي و گمراهي زمامداران اموي پي بردند و به خوبي دريافتند كه آنان سياست بازاني جاه طلب و شاهاني قدرت پرست و تجاوزكارند، نه چنانكه مدعي بودند: حجت هاي خدا و جانشين پيامبر! و درست اينجا بود كه به بركت قيام و دعوت توحيدي و شهادت حسين عليه السلام دين حق، بار ديگر آشكار و بدعت هاي سياه اموي كه به عنوان دين، به خورد خلق الله مي دادند برملا شد.

آري! اين رسالت عظيم و مسئوليت بزرگ و وظيفه و برنامه ي حقيقي امام حسين عليه السلام بود.



پاورقي

[1] سوره ي عبس، آيه ي 12 - 16.

[2] فرحة الغري، سيد بن طاووس، ص 25؛ منتخب طريحي، ج 1، ص 5.