بازگشت

قهرماني كه به مرگ نمي انديشد!


آري! در زيارت آن حضرت آمده است كه:

«و لقد عجبت من صبرك ملائكة السماوات.» [1] .

از شكيبايي تو در برابر رخدادهاي عظيم و مصائب بزرگ، فرشتگان آسمانها شگفت زده شدند.

و از امام سجاد عليه السلام است كه: هر چه كار بر او پيچيده تر و سخت تر مي شد، رنگ چهره اش درخشنده تر و كران تا كران وجودش پراطمينان تر مي گشت، تا جايي كه دشمن كينه توز با شگفتي بسيار او را قهرماني خواند كه در راه حق و عدالت هرگز به مرگ نمي انديشد. [2] .

اما در كربلا در چند مورد سيل اشك امانش نداد و دلايل آن هم روشن است:

1- به آن دليل كه گريه بر مصائب خاندان وحي و رسالت، عبادت و اطاعت است.

2- بدان جهت كه انهدام اركان دين و معنويت و اخلاق و ارزش هاي والاي آسماني را مي نگريست و بر آن مي گريست.

3- بدان جهت كه طبيعت انساني و فطرت بشري كه به موجب آن گرسنگي و تشنگي و سوز دل بر انسان عارض مي گردد، در وجود پيامبر و پيشوايان معصوم نيز موجود است، پيامبر در مورد پسرش فرمود:

«پسرم! در مرگ تو قلب ها شعله ور و اشك ها جاري است، اما چيزي كه خداي را ناخشنود سازد، نخواهيم گفت....» [3] .

آري! امام حسين عليه السلام نيز در چند مورد به اين مرحله رسيد و به موجب همين طبيعت بشري بود كه طوفان اندوه و سيلاب اشك امانش نداد.

خدايا! كاش مي توانستم بدانم كه در آن شرايط سخت و شكننده، باز هم ممكن بود از سوز دل و سيلاب اشك مانع شود؟

در شرايطي كه پس از شهادت انبوه ياران و برادران و فرزندان، به خاطر دفاع از ارزش هاي آسماني سخت مظلوم واقع شده و تنها مانده بود و زمين با آن گستردگي اش بر او تنگ شده و از هر جهت در محاصره قرار گفته و در ميان


خيمه هايش جز زنان و كودكان و بزرگ مردي بيمار و بي دفاع، كسي نمانده بود، خويشتن را اين گونه تنها مي نگريست و مردان خاندانش را به خون طپيده و زنان و كودكان را در امواج گرفتاري و مصائب كه برخي را تشنگي از پا درآورده و برخي در آستانه ي مرگ بودند.در همان شرايط امام حسين عليه السلام آهنگ ترك ديار و شتافتن به سوي يار را داشت و به آنان مي فرمود:

«براي اسارت آماده شويد و به شكيبايي قهرمانانه كمر بنديد.»

و مي كوشيد تا آنان را از گريه و ضجه و شيوه دلخراش آرام سازد.به راستي آيا در اين شرايط طوفان زا مي توانست از شعله ور شدن دل و جريان اشك جلوگيري كند؟

آن گاه كه مي خواست از آنان جدا شود، دخت خردسال و گرانمايه اش كه سخت به او مهر مي ورزيد با فريادي دردآلود و سر برهنه خود را به پدر رسانيد و دامانش را گرفت و گفت: «آهسته تر! آهسته تر... پدر جان! اينك شكيبا باش! تا از تماشاي چهره ي ملكوتي ات آخرين زاد و توشه را برگيريم، چرا كه احساس مي كنم اينك آخرين وداع و آخرين ديدار است و ديگر ملاقاتي در دنيا نخواهد بود.» آن گاه بر دست و پاي پدر افتاد و بوسه باران كرد.

امام حسين عليه السلام بي اختيار به روي خاك نشست و دختر دردانه اش را بر دامان خود نشاند و اينجا بود كه گريه اي سخت و بسيار شديد به او دست داد و سيلاب اشك فروباريد، به گونه اي كه با آستين پاك مي نمود و زمزمه مي كرد كه:

«دختر دردانه ام! سكينه ام! بدان كه پس از مرگ پدر، گريه ات بس طولاني خواهد بود.»



سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي

منك البكاء اذ الحمام دهاني [4] .



آري! آيا مي توان قلبي را يافت كه در اين شرايط غمبار و شكننده شعله ور نگردد و چشمي را تصور كرد كه اين صحنه هاي حزن انگيز و دلخراش را بنگرد و نگريد؟

آري! اين اولين مورد از موارد ششگانه بود كه حسين عليه السلام گريه كرد.

دومين مورد گريه ي آن حضرت، هنگامي بود كه در كنار جسد برادر قهرمانش ايستاد و با منظره ي غم انگيز، دست هاي جدا شده و ظرف آب پاره شده و پيكر به خون آغشته ي پرچمدارش روبه رو شد، اينجا بود كه گريه امانش نداد و به شدت گريه


كرد. [5] .

سومين مورد، هنگام به ميدان رفتن يادگار گرامي حضرت مجتبي عليه السلام، قاسم بود كه آن حضرت او را در آغوش كشيد و تا سر حد بيهوشي گريه كرد. [6] .

چهارمين مورد، هنگامي بود كه با نداي قاسم خود را به ميدان و كنار جسد غرق به خون او رساند و پيكر او را پايمال شده ي سم اسبان نگريست. [7] .

پنجمين مورد، كه آن حضرت گريست هنگامي بود كه فرزند گرانمايه اش در برابر ديدگانش به سوي ميدان حركت كرد.او در آن لحظات غمبار محاسن خويش را به دست گرفت و رو به آسمان كرد و پروردگارش را فراخواند. [8] .

ششمين مورد، هنگام دلداري و آرامش بخشيدن به خواهر گرانقدرش زينب عليها السلام بود كه طوفان سوز و سيلاب اشك امانش نداد... و پس از باران اشك، به زحمت خود را كنترل كرد. [9] .

آري! هنگامي كه انسان بر اين موارد ششگانه مي انديشد، به اين نتجه مي رسد كه: هيچ دارنده ي قلب سليم و پرمهري، نمي تواند اين مصائب عظيم و مناظر دلخراش و رقت انگيز را نظاره كند و از سوز دل و سيلاب اشك، خودداري ورزد.و نيز درمي يابد كه گفتار و واكنش آن حضرت در همه ي آن موارد، از آن جمله به هنگام آخرين وداع با دختر خردسالش و در كنار دست پيكر به خون نشسته ي برادر ايثارگرش و بر بالين يادگار گرامي برادرش و ساير موارد، همه جا واكنشي سنجيده و حكيمانه و بر اساس درايت خاصي صورت گرفته است.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 101، ص 240.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 297.

[3] بحارالانوار، ج 22، ص 157.

[4] مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 109.

[5] بحارالانوار، ج 45، ص 42؛ مناقب، ج 4، ص 108.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 34.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 42؛ مناقب، ج 4، ص 107؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 108.

[8] بحارالانوار، ج 45، ص 42 و 43.

[9] بحارالانوار، ج 45، ص 2.