بازگشت

دگر دوستي


از صفات برجسته او تصميم تزلزل ناپذيرش براي نجات و رهايي دادن مردم از عذاب الهي بود، به همين جهت سخت ترين مسئوليت ها را پذيرفت، تا به پاداش و مرتبه ي رفيع و ويژه اي نائل آمد كه در پرتو آن شفاعتش براي گناهكاران و كساني كه درخور عذاب هستند، آنگونه كه مي بايد مفيد افتد.

او نه تنها در انديشه ي دوست و آشنا بود بلكه براي دشمن هم دل مي سوزانيد و در انديشه ي هدايت و نجات آنان بود؛ بدين دليل بود كه بر چهره ي شقاوت پيشه اي كه براي بريدن سر مقدس و كشتنش آمده بود، تبسم مي فرمود و آنگاه او را پند و اندرزي رسا و حكيمانه مي داد. [1] و هنگامي كه از هدايت و حق پذيري آنان نااميد شد باز هم طبيبانه براي تخفيف دردها و رنج ها و گناه و كيفر آنان مي كوشيد.

از اين ديدگاه بود كه به افراد سست عنصري چون «هرثمه» و عبيدالله بن حرّ جعفي، هنگامي كه از گزينش راه هدايت و دفاع از حق و عدالت سرباز زدند، توصيه فرمود كه راه خويش برگيرند و از صدا رس نبرد حق و باطل، دور شوند تا مبادا شهادتگاه و شهيدان راه آزادي و يكتاپرستي را، در پيكار با شرك و جاهليت اموي بنگرند و يا نداي حق طلبانه و عدالت خواهانه و مظلومانه ي حسين عليه السلام را بشنوند و آن گاه به خاطر ترك وظيفه و نشنيده گرفتن صداي دادخواهي پيشواي شهيدان به


كيفر شديدتري گرفتار گردند. [2] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 45، ص 56.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 256 و 315.