بازگشت

آزادگي


ديگر عرصه انديشه بنيادين عترت و امام حسين (ع) در بعد اجتماعي، آزادگي است. خداي سبحان، كه گوهر نفس انسان را پاك و منزه از همه آلايندگي ها آفريده، در نهاد وي خوي آزادگي و كرامت و عزت نفس را نهاده است. او در هيچ شرايطي انسان را مجاز نمي داند كه اين گوهر نفيس خويش را فراموش كند، كه در اثر سهل انگاري و فريب خواهش هاي نفساني، به اين گوهر گران سنگ، دست برد زده شود. هيچ چيز ارزشي برابر با آن را ندارد تا جايگزين آن شود. عترت نيز در انديشه و رفتار، بر اين امر اهتمام ورزيد و در شرايط طوفان زا و بحران آفرين، هرگز كرامت خويش را از كف ننهاد. اين حقيقت عرشي، در انديشه علوي (ع) اين گونه بيان شده است: «اَكْرِمْ نفسك من كل دنيّةٍ و ان ساقتك الي الرغائب فانّك لَنْ تعتاض بما تبذل من نفسك عوضاً؛ [1] .

گوهر نفس خويشتن را از هر فرومايگي دور دار، گرچه خواهش هاي نفساني، تو را به آن سو فرا خواند؛ زيرا تو چيزي هم تراز به كف نخواهي آورد، اگر كرامت خويشتن را از كف بدهي». اين انديشه، در گفتار و رفتار امام حسين (ع)، به مثابه الگوي آزادگي مي درخشد كه فرياد امام حسين در اين زمينه، رساتر از هر فرياد است و همواره در گوش زمان مي پيچد و بر انسان هاي الهي و آزادانديش، كه حتي خداباور نيستند، پيام رساني مي كند كه انسان در هيچ شرايطي نبايد تن به فرومايگي دهد و به كرامت خويش با پذيرش ستم، آسيب رساند: «ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احراراً في دنياكم؛ [2] .

اگر خدا باور نيستيد و از قيامت نمي هراسيد، در زندگي دنيايي، با كرامت و آزاد مرد باشيد». و نيز مي فرمايد: «و الله لا اعطيكم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ [3] .

من هيچ گاه دست ذلت به بيعت دراز نخواهم كرد و مانند برده، فرار نخواهم كرد». «الا ان الدعي بن الدعي قد ركز بين اثنتين بين القتلة (السلة) و الذلة و هيهات منا الذّلة، ابي الله ذلك لنا و رسوله و جدود طابت و حجور طهرت و انوف حمية و نفوس آبية لا تؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام». [4] .

ناپاك پسر ناپاك (عبيدالله) مرا بين دو چيز، شمشير و ذلت مخير ساخته است. ما و ذلت، هرگز! خدا و رسول خدا و پدران و مادران پاك، ننگ ذلت را بر ما روا نمي بينند، غيرت مندان بلند همت و جان هاي سترگ، در ميدان مبارزه، از پستي ها پيروي نمي كنند». و خلاصه اين كه امام حسين (ع) مرگ سرخ را سعادت و ذلت را تباهي و ننگ مي داند: «اني لا اري الموت الا السعادة و لا الحياة مع الظالمين الا برما. [5] .

من در چنين شرايطي مرگ را جز خوشبختي و زندگي با ستمگران را جز اندوه جان كاه نمي دانم».


پاورقي

[1] همان، نامه 31، ص‏304.

[2] تاريخ طبري، ج‏4، ص‏605؛ مقاتل الطالبيين، ص‏118؛ کامل، ج‏2، ص‏571.

[3] ارشاد، ج‏2، ص‏98؛ کامل، ج‏2، ص‏562.

[4] تحف العقول، ص‏241؛ مقتل خوارزمي، ج‏2، ص‏10.

[5] تاريخ طبري، ج‏4، ص‏605؛ مقتل خوارزمي، ج‏2، ص‏7.