بازگشت

انديشه اجتماعي


انديشه بنيادي ديگر امام حسين (ع) در زمينه ناهنجاري هاي اجتماعي بود كه در زمان حاكميت حزب عثمانيه پديدار شده بودند. در زمان بني اميه، نهادهاي اجتماعي و مدني و ديني، در جهت اهداف بني اميه سو گرفته بودند، آنان كه تيره و تبار خود را برتر از همه مي پنداشتند، نهادهاي اجتماعي را تخريب كرده و ساختار آن ها را به سود خويش جهت مي دادند، به گونه اي كه مسؤوليت هاي مهم اجتماعي و منصب هاي كليدي ديني را تصاحب كرده بودند. انتخاب استانداران، فرمانداران، فرماندهان نيروهاي نظامي، قضاوت و دادرسان، مسؤولان نهادهاي ديني، مانند امامان جماعات و جمعه و نمازهاي بزرگ اعياد ديني، مانند عيد فطر و عيد اضحي و گزينش امير الحاج ها، همه از ميان بني اميه و در جهت تحكيم حاكميت آنان بود. با اين گونه تقسيم نيروي انساني و شكل گيري نهادها روشن است كه تبعيض و نابرابري به بار خواهد آمد و باعث ناهنجاري هاي فراوان اجتماعي مي گردد. مسلماً تحقير انديشه ها و تخريب هويت ها و قوميت هاي ديگر، در نهايت باعث ركود و ايستايي جامعه مي شود و آن را از رشد و بالندگي باز مي دارد و در نهايت، باعث سلب آزادي اجتماعي شده و فشارها را از همه سو بر مردم، متراكم مي سازد. انديشه بالنده و بنيادين عترت رسول خدا و از جمله، امام حسين (ع) مقابله با اين نابساماني هاي اجتماعي بود. آنان در انديشه و رفتار خود، در پي احيا و آباد سازي نهادهاي مدني و سامان دهي اجتماعي و اصلاحات عميق اجتماعي بودند كه اين انديشه بالنده، در دوران كوتاه حكومت علوي (ع) در كشور اسلامي تحقق يافت و جامعه از انديشه هاي عرشي امام علي (ع) بارور گرديد و نهادهاي اجتماعي، در جامعه، شكوفا و بالنده شدند كه براي مطالعه در اين باره، مي توان به تحقيق هايي كه به طور مشروح، به اين محور پرداخته اند، مراجعه كرد. [1] .

امام حسين (ع) نيز در تداوم انديشه و رفتار علوي، از ناهنجاري هاي اجتماعي اي كه بني اميه به وجود آورده بود، سخن فراوان به ميان آورد. امام (ع) اين ناهنجاري ها را اين گونه معرفي كرد: «أوَ لَسْتَ قاتل حجر بن عدي و اصحابه... و لست قاتل عمرو بن حمق أو لست مدعي زياد بن سمية». [2] .

و درباره نهادهاي سياسي و حاكميت نظاميان فرمود: «ثم سلّطْتَه علي العراقين فقطع ايدي المسملين و بسمل اعينهم و صلبهم علي جذوع النخل. فكتبت اليه اقتل من كان علي دين علي و رأيه فقتلهم و مثل بهم بامرك؛ [3] .

نظاميان خشن (مانند زياد) را بر كوفه و بصره مسلط ساختي كه دست و پاي مسلمانان را مي بريد و بر چشمان آنان ميل گداخته مي كشيد و آنان را به دار مي آويخت. به او خويش دستور دادي كه هر كس هوادار علي است، بايد كشته شود. هواداران علي را كشتند و مثله كردند!» امام (ع) درباره ساختار حكومت داري بني اميه، كه بر اساس ستم پايه گذاري شده بود،فرمود: «يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان؛ [4] .

رفتار بني اميه در ميان مردم، بر اساس تجاوز و گناه است». امام هم چنين مديريت حزب عثمانيه را خطرآفرين ترين مديريت براي جامعه و رشد و بالندگي آن معرفي مي كند: «فلا اعلم فتنةً علي الامة اعظم من ولايتك عليها». [5] .

و هدف از اقدام و نهضت خويش را به طور صريح بيان فرمود: «اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح في امة دّي محمد؛ [6] .

من براي برتري جويي و خواهش هاي نفساني و به تباهي و ستم اقدام نكرده ام. همانا براي اصلاح در امت جدم، محمد قيام كرده ام». و درباره شكوفا ساختن جامعه و بالندگي آن فرمود: «و ان تسمعوا قولي و تطيعوا امري اهدكم سبيل الرشاد؛ [7] .

اگر از ديدگاه هاي من پيروي كنيد و راهنمايي عملي مرا بپذيريد، شما را به سوي رستگاري رهنمون خواهم شد».


پاورقي

[1] ر.ک: مجله حوزه، ش 101؛ امام علي و جمهوريت، ص‏64.

[2] الامامة و السياسة، ج‏1، ص‏146؛ انساب اشراف، ج‏5، ص‏128.

[3] رجال کشي، ص‏50؛ الامامة و السياسة، ج‏1، ص‏146؛ انساب اشراف، ج‏5، ص‏139.

[4] تاريخ طبري، ج‏4، ص‏605.

[5] انساب اشراف، ج‏5، ص‏129.

[6] مقتل خوارزمي، ج‏1، ص‏273؛ فتوح البلدان، ج‏5، ص‏23.

[7] تاريخ طبري، ج‏4، ص‏565.