بازگشت

ياران بي وفا


چنانچه اشاره شد هنگام شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل كه امام (ع) از همراهان خود خواست تا هر كس آمادگي شهادت ندارد، جدا شود، تعدادي از همراهان امام (ع) جدا شدندو آنانكه ماندند تا پايان پايداري كردند. زيرا هدفي والاتر از اهداف مادي داشتندوعزت حسيني آنها را نيز تحت تأثير قرار داده و عزيزانه آن وجود عزيز را همچون پروانه در برگرفتند. طبق رواياتيكه در بخش هاي پيشين نقل كرديم، امام (ع) در شب عاشورا اصحاب خود را بهترين و باوفاترين اصحاب معرفي مي كند و اصحاب همچون مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر و زهير بن قين با سخنان خود در شب عاشورا و با فداكاري در روز عاشورا به خوبي اين سخن امام (ع) را به اثبات مي رسانند، [1] اما دراين ميان گزارش هايي جفاآميز در حق اصحاب نقل شده كه به يكي از آنها مي پردازيم: «جناب سكينه نقل مي كند كه بعد از آنكه پدرم در شب عاشورا از اصحاب خواست تا او را ترك كنند، وقتي عمه ام ام كلثوم اين خبر را شنيد، فرياد كشيد: واجداه! واعلياة! وا حسناه! وا حسيناه! واقلة ناصراه! (خدايا) نمي دانم چگونه از دست دشمنان خلاص شويم، و وقتي پدرم حسين (ع) را ديد از او خواست كه آنها را به حرم جدشان بازگرداند.» [2] .

اين روايت را بدين گونه فاضل دربندي از كتابي مجعول و ناشناخته و غير معتمد به نام نورالعيون نقل مي كند، بدون آنكه سلسله سندي براي آن بياورد. هم چنين روايت تا حدي شبيه به اين روايت از تفسير منسوب به امام حسن عسكري (ع) نقل مي كند. [3] كه در صحت انتساب آن تفسير به امام (ع) و اعتبار آن سخن فراوان است. و اينها همه در حالي است كه خود قبل از اين روايت، روايات ديگري را از كتب دانشمندان شناخته شده همچون ارشاد شيخ مفيد، لهوف (ملهوف) و امالي صدوق نقل كرده كه حاكي از كمال عزت و وفاداري اصحاب مي باشد. [4] و سپس بدون آنكه هيچ گونه تذكري مبني بر تناقض اين روايت با آن گزارش ها بدهد، به نقل اين روايت مي پردازد.


پاورقي

[1] وقعة الطف، ص‏197.

[2] اکسير العبادات في اسرار الشهادات، ج‏2، ص‏182.

[3] همان، ص 182، به نقل از تفسير الامام العسکري، ص 218. هم‏چنين مراجعه شود به بحارالانوار، ج 11، ص 149.

[4] اکسير العبادات، ج‏2، ص‏178 - 180.