بازگشت

اصل عزت، مقياسي براي نقد گزارش هاي نهضت حسيني


اگر كسي حسين (ع) را از طريق منابع متقدم و معتبر نشناخته باشد و بخواهد شناخت خود را از راه مطالعه منابع و نوشته هاي متأخر به دست آورد، متأسفانه عنصري را كه در بخش عمده اين منابع در سيره آن بزرگوار مفقود مي بيند، عنصر عزت است، به گونه اي كه با مقايسه اين عنصر در منابع معتبر و غير معتبر اين نتيجه به دست مي آيد كه در ميان تحريفات نهضت حسيني، بيشترين سهم از آن اين عنصر گشته و تا 180درجه دچار دگرگوني شده است و در بعضي از موارد به ضد خود يعني ذلّت تبديل شده است. متأسفانه عمده منبع مطالعاتي مبلغان و مداحان حسيني را كه بيشتر آنها هدفي جز رضاي خداوند و تعظيم شعائر اسلامي و شيعي ندارند، همين منابع متأخر و غير معتبر تشكيل داده و از اين رو در مجالس با شكوه و پرشور حسيني كه بيشتر شركت كنندگان آن را جوانان شيعي غيرتمند و پرشور تشكيل مي دهند و طبيعتاً كمترين توقع آنها شنيدن مطالبي درباره مظهريت حسين (ع) براي غيرت و عزت الهي است كمترين موضوعي كه درباره آن سخن گفته مي شود، همين غيرت و عزت حسيني است. علّت اين امر آن است كه با بيرون كشيده شدن حسين (ع) از ميان كتب تاريخي و راه يافتن او به محافل مردمي از ديرباز و به ويژه در قرون متأخّر، به جاي آنكه مبلغان نهضت حسيني سعي در بالا بردن سطح آگاهي مردم براي شناخت ابعاد مختلف اين نهضت نمايند، همّ و تلاش خود را بر تحريك احساسات و عواطف آنها نهاده و گريه را اصل اصيل و هدف والا در مجالس حسيني به شمار آورده و براي رسيدن به آن، خود را مجاز به نقل از هر منبع ديدند و بدين ترتيب به جاي آنكه عزت حسيني محور مجالس قرار گيرد، اصل رقّت مياندار معركه شد كه براي رسيدن به آن در بسياري از موارد چاره اي جز عبور از ذلّت نديدند. بدين گونه كه براي رسيدن به رقيق كردن قلوب مردمان و گرياندن آنها مطالبي را نقل كنند كه مضموني جز ارائه چهره اي ذليلانه از امام حسين (ع)، عاشورا، اسراي كربلا و اهل بيت عصمت (ع) ندارد. به عنوان مثال، مطالعه منابع معتبر ما را به اين نتيجه مي رساند كه مسأله عطش و تشنگي كربلاييان كمترين نقش را در عاشورا در رفتار آن بزرگواران عزيز ايفا كرده است، در حالي كه اين مسأله در اينگونه مجالس تمامي ابعاد اين نهضت را تحت الشعاع قرار داده و حتي باعث لوث شدن اين نهضت شده است. زيرا در اينگونه مجالس حسين (ع)آن مظهر عزت را مشاهده مي كنيم كه تا آخرين لحظات حيات و حتي در زير شمشير شمر از عطش خود مي نالد و از قاتل خود مي خواهد كه لااقل او را سيراب نموده و سپس به شهادت برساند و قاتل با درخواست امام (ع) او را به مسخره مي گيرد و مي گويد: صبر كن تا پدرت از حوض كوثر تو را سيراب كند. [1] .

گاهي فرزند كوچك و شير خواره اش را در مقابل لشكر دشمن آورده، و از آن اراذل براي او درخواست آب مي نمايد [2] و گاهي از ميانه ميدان فرياد فرزند بزرگش را مي شنود كه در بحبوحه نبرد از تشنگي مي نالد و از همانجا از پدر درخواست آب مي كند و پدر را به گريه مي اندازد. [3] .

و گاهي از درون خيمه ها فرياد العطش پرده نشينان حسيني را به آسمان مي رسانند [4] و هنگامي كه قبري براي آن حضرت (ع) توسط فرزندش امام سجاد (ع) تعبيه مي كنند، از زبان فرزند اين پدر بزرگوار و عزيز را كه از همه چيز خود در راه خدايش گذشت، اين چنين معرفي مي كنند كه او بر روي قبر براي شناساندن پدرش چنين نوشت: «هذا قبر الحسين (ع) الذي قتلوه عطشانا» [5] .

سپس همگام با محوريت عطش و در راستاي آن به سراغ الفاظي رفتند كه هر چه بيشتر اشك مردمان را در آورد، الفاظ و واژه هايي كه در منابع معتبر كمتر مي توان از آنها ردپايي پيدا كرد كه از اين دست، مي توان واژه هايي چون غريب، محروم، مغموم را مثال زد و كار را به جايي مي رسانند كه در مكالمه رأس شريف امام حسين (ع) با راهب ديراني پس از شهادتش اين سخنان را براي زبان آن رأس جعل مي كنند كه در هنگام معرفي خود فرمود: «انا المظلوم»، انا المهموم، انا المغموم...انا الذي من الماء مُنِعْتُ، انا الذي من الاهل و الاوطان بعدت....انا عطشان كربلا، انا ظمآن كربلا، انا وحيد كربلا، انا سليب كربلا، انا الذي خذلوني الكفرة بارض كربلا» [6] .

دراين ميدان كمتر دانشمندي همانند ميرزا حسين نوري در لؤلؤ و مرجان و شهيد مطهري در تحريفات عاشورا را مي يابيم كه از انگ و تهمت نهراسيده و صريحاً به بيان مجالس مطلوب حسيني (ع) و فاصله آن با مجالس موجود بپردازند كه البته همين ها نيز هزينه سنگيني را براي گفته هاي خود متحمل شدند تا جايي كه در بعضي از نقاط تا مرز تكفير اين بزرگان پيش رفتند و حتي بعضي از دانشمندان شيعه را وادار مي سازد تا در نقد سخنان روشنگرانه آنان و به قصد دفاع از حسين (ع) اقدام به نوشتن نمايند. [7] .

و همين مسايل است كه تلاش آن بزرگواران روشنگر را ابتر گذاشته و كمتر كسي جرأت گام زدن در آن راه را مي نمايد. نكته اي كه در اينجا معمولاً مورد غفلت قرار مي گيرد آن است كه حديث سازي براي تحريك عواطف و احساسات گرچه ممكن است در كوتاه مدت مجالس را پرشور نمايد، اما در دراز مدّت و با مطرح شدن سؤال و پرسش براي قشر آگاه جامعه و نيافتن انتظارات اين قشر از اينگونه مجالس و بيشتر شدن پرسش ها و شبهاتش پيرامون نهضت حسيني (ع) در اينگونه محافل، موجبات دلسردي آنها را فراهم آورده و گرچه ممكن است به جهت عظمت امام (ع) باز هم در اين مجالس شركت نمايند، اما شركت آنان تنها صوري بوده و نه به قصد شناخت صورت مي گيرد. علاوه بر آنكه راه يافتن اينگونه احاديث از زبان ذاكرين و واعظين در مكتوبات و عرضه آنها بر جهانيان، موجبات وهن شيعه، تشيع و امام حسين (ع) را در اذهان آنان فراهم مي آورد و در دراز مدت موجبات بدبيني به كلّ منابع مكتوب شيعه را باعث مي شود. زيرا حديث سازان به خيال خود و به قصد خدمت نا آگاهانه و به علت عدم احاطه بر جوانب مختلف سيره امام (ع) بسياري از اصول و مباني را ناديده گرفته و چهره اي مخدوش از امام (ع) ارائه مي كنند و خود را مصداق كامل ضرب المثل فارسي «كور كردن چشم براي سرمه كشيدن آن» مي سازند. و كار را تا آنجا مي رسانند كه موجبات معرفي شدن شيعه به عنوان «بيت كذب» را فراهم مي سازند. [8] .

تلاش ما در بخش هاي پيشين مقاله بر آن بود كه با اثبات اصل عزت در نهضت حسيني از آغاز تا پس از شهادت و ارائه نمونه هاي فراواني از آن، آن را به عنوان يك اصل قطعي و انكارناپذير در سيره آن بزرگوار به حساب آورده و از آن به عنوان مقياس و ملاكي براي شناخت روايات و گزارش هاي دروغين از راستين بهره گيريم و به اصطلاح به نقد محتوايي اينگونه روايات بپردازيم. به اعتقاد ما اين اصل در نهضت حسيني مي تواند در رديف اصول كلامي شيعه همانند عصمت پيامبر (ص) و امام (ع) قرار گيرد كه دانشمندان با مسلّم گرفتن آن به نقد محتوايي روايات مخالف با آن همچون روايات سهو نبي (ص) و امام (ع) پرداخته و انتساب آنها را به امام (ع) ردّ مي نمايند، هر چند از نظر سندي در درجه بالايي از صحّت و اتقان باشد كه خوشبختانه با بررسي سندي همه روايات اين چنيني در مي يابيم كه همه آنها رواياتي بدون سند معتبر و مستند مي باشند و بسياري از آنان از هفت قرن پس از واقعه تا زمان معاصر ساخته شده اند. حال در اينجا به عنوان مثال به برخي از گزارش هاي مخالف با عزت پرداخته و آنها را نقدمي نماييم:


پاورقي

[1] اکسير العبادات في اسرار الشهادات، شيخ آغابن عابد شيرواني حائري معروف به فاضل دربندي، تحقيق شيخ محمد جمعه بادي و عباس ملاعطية الجمري، چاپ اوّل، قم، دار ذوي القربي للطباعة و النشر، 1420ق، ج‏3، ص‏63.

[2] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص‏478، به نقل از نفس المهموم و نيز مراجعه شود به: اکسير العبادات في اسرار الشهادات، ج‏2، ص‏609.

[3] بحارالانوار، ج‏43، ص‏43.

[4] همان، ص‏41.

[5] اين سخن در مجالس مشهور است، عجالتاً منبع مکتوب آن را پيدا نکردم.

[6] موسوعة کلمات الامام الحسين (ع)، ص‏519 و 520 به نقل از معالي السبطين،ج 2 ص 137 و مدينةالمعاخر، ج 4، ص 126، حديث 186.

[7] کربلا فوق الشبهادت، نوشته علامه سيد جعفر مرتضي عاملي.

[8] ميرزا حسين نوري در لؤلؤ و مرجان پس از اشاره به گزارش‏هاي ساختگي مقاتل در اين باره چنين مي‏گويد:... نتيجه واضحه و ثمره ظاهره آن وهني باشد عظيم بر مذهب و ملت جعفريه و سپردن اسباب سخريه و استهزاء و خنده به دست مخالفين و قياس کردن ايشان ساير احاديث و منقولات اماميه را به اين اخبار موهونه و قصص کاذبه تا کار بآنجا رسيد که در کتب خود نوشته‏اند که شيعه بيت کذب است و اگر کسي منکر شود کافي است ايشان را براي اثبات اين دعوي آوردن کتاب مقتل معروف را به ميدان...».