بازگشت

اسيران عزيز، پيام آوران عزت حسيني


پس از شهادت امام حسين (ع) عهده داري رساندن پيام عزت طلبي نهضت حسيني به دوش اسيران كربلا افتاد كه آنان همچون شيران در زنجير علاوه بر آنكه خود لحظه اي در پيش دشمن تا دندان مسلّح و به ظاهر پيروز كوچكترين نشانه ذلتي را بروز ندادند، بلكه توانستند با سخن و رفتار خود به عزت حسيني در زمان و مكان امتداد بخشند و باعث شدند تا پيام عزت حسيني در كربلا دفن نشده و شهرهايي چون كوفه و شام را در نوردد و بدين ترتيب سرتاسر جهان اسلام آن زمان را تحت پوشش خود قرار دهد. آري اين زينب بود كه فرمان برادر مبني بر بي تابي نكردن در فراق عزيزان را [1] كاملاً مورد توجه قرار داد و توانست محور آرامش زنان و كودكان حرم اهل بيت (ع) باشد. و هم او بود كه در مجلس با فرّ و شكوه ظاهري عبيدالله بن زياد نهراسيد و حماسه اي ديگر آفريد و با گفتن «انما يفتضح الفاسق و يكذب الفاجر» [2] (تنها فاسق است كه مفتضح مي شود و بدكاره است كه دروغ مي گويد - كنايه از ابن زياد -). خشم او را به اوج رسانيد. و در همين مجلس بود كه زينب سخن تاريخي خود را به زبان آورد و آن اينكه: «ما رأيت الا جميلاً» [3] .

در سرتاسر صحنه كربلا جز زيبايي از معبود خود نديدم. و هموست كه در مجلس يزيد كه به اصطلاح خلافت مسلمانان را بر عهده داشت، و مجلس با شكوه به مناسبت پيروزي اش بر قوي ترين دشمن خود آراسته بود، عزت و حماسه را به اوج رسانيده و با خطاب «يا ابن الطلقاء» (اي پسر آزادشدگان) كه يادآور ننگ ابدي يزيد و پدرانش مي باشد، او را مخاطب قرار داده و با يادآوري عزت آل البيت (ع) و به ويژه امام حسين (ع) با اين سخنان توفنده ذلّت او را به رخش مي كشد: «فكد كيدك و اسع سعيك و ناصب جهدك فوالله لا تمحو ذكرنا و لا تميت وحينا و لا تدرك امدنا و لا ترحض عنك عارها و هل رأيك الا فند و ايامك الا عدد وجمعك الا بدد يوم ينادي المنادي الا لعنة الله علي الظالمين فالحمد لله رب العالمين الذي ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة و لآخرنا بالشهادة و الرحمة...» [4] ؛ يزيد! هر آنچه خواهي مكر و فريب و سعي خود را به كار گير ولي بدان كه هر چه تلاش و مكر به كارگيري، باز هرگز توان آن را نداري كه ياد نيكوي ما را از يادها بيرون ببري، تو هرگز قدرت آن را نداري كه وحي ما را نابود و ذكر ما را خاموش سازي و به عمق فضيلت ما دسترسي پيدا كني و هرگز نخواهي توانست ننگ اين عملي كه انجام دادي از بين ببري، رأي و نظرت رو به نابودي است و روزگارت جز چند روز نيست و جمعيت اطرافت متفرق خواهند شد. (يادآر) روزي را كه منادي ندا مي دهد، آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ظالمان است. پس سپاس خدايي را كه پرورگار عالميان است همو كه اولين ما را با سعادت و مغفرت و آخرين ما را با شهادت و رحمت سرافراز كرد.... و اين علي بن الحسين (ع) بود كه صحنه هاي ديگري از عزت حسيني را به نمايش گذاشت و با آنكه اسيري در بند بود، همچو شير خروشيد و نشان داد كه خون غيرتمند و عزيز پدر در رگ هاي او جريان دارد. همو بود كه در مجلس ابن زياد كه سعي داشت كشته شدن امام حسين (ع) را به خداوند نسبت دهد، با شجاعت ايستاد و ثابت كرد كه اين مردمان نابخرد بودند كه پدرش را به شهادت رسانيدند [5] و خشم ابن زياد را تا آنجا برانگيخت كه دستور قتل او را صادر كرد و اين زينب (س) بود كه با گفتن «ان كنت مؤمنا ان قتلتني معه»؛ [6] .

تو را اگر به خداوند ايمان داري، سوگند مي دهم كه اگر مي خواهي او را بكشي مرا هم با او بكش باعث نجات او شد. و همو بود كه در مجلس يزيد كه شاميان جرأت ابراز كوچكترين مخالفت را با او ندارند، شجاعانه بر روي چوب ها (اعواد كنايه از منبر) رفته و با افتخار، عزت خود و خاندانش را يادآور شده و مي گويد: «ايهاالناس! من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني انبأته بحسبي و نسبي، ايها الناس انا ابن مكة و مني و زمزم و الصفا، انا ابن خير من حج و طاف و سعي و لبَّي....» [7] .

اي مردمان!هر كس مرا مي شناسد كه مي شناسد وكسي كه مرا نمي شناسد بداند كه حسب و نسب من چنين است، من پسر مكه و مني و زمزم و صفا هستم، من پسر بهترين مردمان هستم كه حج به جا آورد.... و هموست كه با بلند شدن صداي مؤذن به «اشهد ان محمد رسول الله» يزيد را مورد خطاب قرار داده و شجاعانه مي پرسد: يزيد! محمد جد توست يا جد من، اگر بگويي كه جدّتوست كه دروغ گفته و كفر ورزيده اي و اگر گمان داري كه جد من است، پس چرا خاندان او را كشتي؟ [8] .


پاورقي

[1] وقعة الطف، ص‏201.

[2] همان، ص‏262.

[3] الفتوح، ج‏5، ص‏122.

[4] لهوف، ص‏218.

[5] وقعة الطف، ص‏262 و 263.

[6] همان، ص‏263.

[7] الفتوح، ج‏5، ص‏133.

[8] همان.