بازگشت

عزت خاندان امام حسين


1. هنگامي كه امام (ع) خبر شهادت مسلم بن عقيل را در كوفه دريافت كرد براي آنكه نظر اصحاب خود و به ويژه فرزندان عقيل را بداند. روبه آنها كرده و فرمود: نظر شما چيست؟ مسلم كشته شده است. بني عقيل با قاطعيت تمام خطاب به امام (ع) گفتند: «به خداوند سوگند! ما بر نمي گرديم تا انتقام خون مسلم را بگيريم و يا آنكه به آن چه او به آن نايل شد، نايل شويم.» امام (ع) كه خود قصد قطعي براي ادامه مسير داشت، فرمود: «و لا خير في العيش بعد هؤلاء». [1] .

بعد از اينان خيري در زندگاني نيست. و دستور ادامه مسير را داد. 2. در منزل ثعلبيه امام حسين (ع) خوابي ديد كه تعبير آن خبر شهادت كاروانيان بود. امام (ع) (از شوق) به گريه افتاد، فرزندش علي (ع) كه اين صحنه را مي ديد وقتي از علت گريه آگاه شد، از پدر پرسيد: «اَوَلَسْنا علي الحق؟» آيا ما بر حق نيستيم؟ و وقتي پدر جواب مثبت داد، علي گفت: «اذاً لا نبالي بالموت». دراين صورت از مرگ باكي نخواهيم داشت. و امام (ع) او را دعاي خير كرد. [2] .

3. شمر كه با ام البنين، مادر حضرت عباس (ع) هم قبيله بود، براي فرزندان او از ابن زياد امان نامه گرفته بود. عصر روز تاسوعا اين امان نامه را بر آنهاعرضه كرد، اما آن جوانمردان بر آشفته و خطاب به او گفتند: «خدا تو و امان نامه ات را لعنت كند، آيا به ما امان مي دهي در حالي كه فرزند رسول خدا (ص) در امان نباشد؟» [3] .

و بدين ترتيب با قاطعيت و عزت تمام اين امان نامه را رد كردند.


پاورقي

[1] وقعه الطف، ص‏165؛ الارشاد، ص‏423.

[2] الفتوح، ج‏5، ص‏71.

[3] وقعة الطف، ص‏190.