بازگشت

عزت در روايات شيعه


در روايات شيعه به اين اصل مهم قرآني يعني انحصار عزّت در خداوند و كسب عزّت از راه انتساب به او توجه شده و در موارد مختلف بر روي آن تأكيد شده است. چنانچه حضرت علي (ع) مي فرمايد: «كل عزيز غيره ذليل» [1] ؛ يعني هر عزيزي (به پندار خود) غير از خداوند ذليل است. و يا مي فرمايد: «العزيز بغير اللّه ذليل» [2] ؛ كسي كه بخواهد از ناحيه غير خداوند عزيز شود، او به ذلّت دچار شده است. و نيز آن حضرت (ع) در مناجات خود با خداوند چنين مي گويد: «الهي كفي لي عزّاً ان اكون لك عبداً» [3] ؛ خدايا! در عزّت من همين بس كه بنده توام. و يا امام صادق (ع) مي فرمايد: «من اراد عزّاً بلا عشيرة و غني بلامال و هيبة بلا سلطان فلينقلْ من ذل معصية اللّه الي عز طاعته» [4] ؛ كسي كه مي خواهد بدون داشتن خويشان عزيز شود و بدون داشتن مال بي نياز گردد و بدون داشتن قدرت داراي ابهت باشد، بايد از ذلت نافرماني خدا به سوي عزّتي كه تنها در اطاعت از اوست منتقل گردد. هم چنين روايتي را كه عزيزترين مصداق عزّت را تقوا دانسته مي توان از اين باب دانست، چنانچه حضرت علي (ع) مي فرمايد: «لا عزّ اعزّ من التقوي » [5] .

هم چنين در اين روايات به صفاتي كه متصف شدن به آنها موجبات عزّت را فراهم مي آورد، اشاره شده و به علّت نقش برجسته آنها در كسب عزّت، ارجمندي و رفعت براي انسان، آنها را نفس عزت به حساب آورده است. چنانچه درباره حلم از قول امام علي (ع) چنين آمده است: «لا عزّ كالحلم» [6] ؛ هيچ عزتي مانند بردباري و حلم نيست. و يا امام باقر (ع) درباره طمع بريدن از اموال مردم چنين مي فرمايد: «اليأس مما في ايدي الناس عزّ للمؤمن في دينه» [7] ؛ نااميدي از آنچه در دست مردمان است، عزت مؤمن در دينش را فراهم مي آورد. و نيز در همين مورد امام علي (ع) در كلامي كوتاه مي فرمايد: «اقنع تعزّ» [8] ؛ قناعت كن تا عزيز شوي. همچنانكه امام حسين (ع) نيز به پيروي از پدرش هنگامي كه از او تعريف عزت را مي خواهند، او آن را به بي نيازي از مردم كه همان قناعت است، تعريف مي كند. [9] و نكته پاياني و لطيف آنكه طبق ديدگاه روايات شيعه سرمنشأ عزت انسان مؤمن خداوند است و اين گوهري است كه اختيار واگذاري آن به مؤمن داده نشده است. بنابراين مؤمن هميشه بايد همانند خداوند عزيز باشد. امام صادق (ع) در روايتي اين نكته لطيف را چنين بيان مي كند. «ان الله عز و جل فوّض الي المؤمن اموره كلّها و لم يفوض اليه ان يكون ذليلاً؛ اما تسمع قول الله عزوجل يقول «ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين» فالمؤمن يكون عزيزاً و لا يكون ذليلاً. ثم قال: ان المؤمن اعزّ من الجبل، ان الجبل يستقل منه بالمعاول و المؤمن لا يستقل من دينه شي ء» [10] ؛ خداوند همه امور مؤمن را به خودش واگذار كرده است اما به او اجازه نداده است كه ذليل باشد. آيا سخن خداي متعال را نمي شنوي كه مي فرمايد: «عزت، تنها از آن خداوند و پيامبرش و مؤمنان است» پس مؤمن هميشه عزيز است و هرگز ذليل نيست. سپس فرمود: مؤمن از كوه هم عزيزتر (سخت تر) است زيرا از كوه با كلنگ ها تكه سنگ هايش كنده مي شود، اما از دين مؤمن هرگز چيزي كم نمي شود.»


پاورقي

[1] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 65، بند 2.

[2] منتخب ميزان الحکمة، محمد ري شهري، تلخيص سيد حميد حسيني، چاپ اوّل، قم، دارالحديث، 1422ق، ص‏346 به نقل از بحارالانوار، ج‏78، ص‏10، حديث 67.

[3] همان، به نقل از الخصال، ص‏420.

[4] همان، به نقل از الخصال، ص‏222.

[5] نهج البلاغه، حکمت شماره 371.

[6] نهج‏البلاغه، حکمت 113.

[7] منتخب ميزان الحکمة، ص‏346. به نقل از الکافي، ج‏2، ص‏149، ح‏6.

[8] همان، به نقل از بحارالانوار، ج‏78، ص‏53، ح‏90.

[9] بحارالانوار، ج‏36، ص‏384: سئل الحسين (ع):...فما عز المرء قال استغناؤه عن الناس.

[10] کافي، محمد بن يعقوب کليني، تصحيح و تعليق علي اکبر غفاري، تهران دارالکتب الاسلاميه، ج‏5، ص‏63، حديث 1 و مشابه آن ص‏64، ح‏6.