بازگشت

عزت در قرآن كريم


در قرآن كريم با آنكه بيشتر موارد استعمال آن در گونه ارزشي آن است [1] اما شاهد موارد نادري نيز هستيم كه آن را در معنايي منفي به كار برده است، چنانچه درباره كافران مي فرمايد: «بل الذين كفروا في عزة و شقاق» [2] ؛ ولي كافران گرفتار عزّت (غرور) و اختلافند.» و يا در مورد بعضي از منافقين مي گويد: «و اذا قيل له اتقّ الله اخذته العزّة بالاثم» [3] ؛ هرگاه به او گفته مي شود كه تقواي الهي پيشه كن، عزّت او را به گناه مي كشاند. در توجيه اين دو گانگي مي توانيم چنين بگوييم كه در ديدگاه قرآن كريم، عزت راستين كه به معناي غلبه، قوت، استواري و بزرگي مي باشد، تنها از آن خداوند و در نزد اوست. چنانچه مي فرمايد: «فان العزّة للّه جميعاً» [4] .

و كساني كه مانند پيامبر و مؤمنان در راه الهي گام بر مي دارند، از اين عزت الهي نيز بهره مند مي شوند، چنانچه مي فرمايد: «ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين» [5] .

اما آنانكه در نقطه مقابل صراط الهي قرار دارند، براي خود نوعي قدرت و استواري موهوم تصور مي كنند كه به جز غرور كاذب و فريب خود معنايي در برندارد. و از اين رو در منطق قرآن كريم، كاربرد عزت در اينگونه موارد كاربرد در معناي غير حقيقي خود بوده و نوعي مجاز مي باشد و بنابراين همراه قرائني چون «شقاق» و «الائمه» به كار مي رود. و از اين رو در اينگونه موارد اين واژه به معاني همچون غرور، فريب، تعقيب و لجاجت ترجمه مي شود. آري هم اينانند كه در روز قيامت خداوند با طعنه عزت دروغينشان را ياد آنها آورده و مي فرمايد: «ذق انك انت العزيز الكريم» [6] ؛ بچش (عذاب الهي را) كه (به پندار خود) بسيار قدرتمند و گرامي بودي. و شايد اين جمله براي آنها دردناك تر از نفس عذاب الهي باشد.


پاورقي

[1] مانند موارد فراواني که به همراه صفات حکيم، حميد، رحيم، وهاب، غفار، عليم، قويّ، جبّار، مقتدر براي خداوند به کار رفته است. (رجوع شود به: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکريم، واژه عزيز).

[2] سوره ص،آيه 2

[3] سوره بقره، آيه 206

[4] سوره نساء آيه 139 و مشابه آن «فلله العزة جميعاً» سوره فاطر آيه 10.

[5] سوره منافقون، آيه 8.

[6] دخان آيه 49.