بازگشت

جهاد و سختكوشي


جهاد از نظر لغوي يا از ريشه ي «جهد» است به معناي وسعت، قدرت، توان و طاقت، و يا از ريشه ي «جهد» به معناي سختي و مشقت. در صورت اول، جهاد عبارت است از سعي و كوشش با صرف مال و جان و به كار گرفتن تمام امكانات د راه مقصد، و در صورت دوم، جهاد عبارت است از گذشتن از مال و جان و صرف تمام نيروها و پذيرش سختيها و تحمل مشقتها در راه رسيدن به هدف؛ و با توجه به هر دو صورت جهاد اسلامي


عبارت از اين است كه آدمي با گذشتن از مال و جان خويش در راه اعتلاي كلمه ي توحيد و تعالي اسلام و دفع باطل و اقامه ي حق، با تمام امكانات خويش تلاش و مبارزه كند و در اين راه سختيها و مشكلات را به جان بخرد و تحمل آرد. [1] .

مدرسه ي حسيني، مدرسه ي چنين جهاد و سختكوشي در راه حق و عدالت است و حسين (ع) جلوه ي تام جهاد در راه خداست، چنانكه در زيارت وارث بدين حقيقت اعتراف مي كنيم و گواهي مي دهيم و اعلام مي داريم كه درس جهاد و سختكوشي او را آموخته ايم:

«اشهد انك... جاهدت في الله حق جهاده.» [2] .

گواهي مي دهم كه تو در راه خدا جهاد كردي و حق جهاد در راه خدا را به جاي آوردي.

زندگي بدون جهاد و سختكوشي در راه اهداف متعالي، فرورفتن در گنداب پستيها و تن سپردن به تباهيهاست. خداي متعال در قرآن كريم در موارد متعدد از برتري جهاد در راه خدا نسبت به ديگران اعمال سخن گفته و اهل ايمان را بدان برانگيخته، چنانكه فرموده است:

(اجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن آمن بالله و اليوم الاخر و جاهد في سبيل الله لا يستوون عندالله والله لا يهدي القوم الظالمين. الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون. يبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جناب لهم فيها نعيم مقيم. خالدين فيها ابدا ان الله عنده اجر عظيم.) [3] .

آيا سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجد الحرام را همانند كار كسي پنداشته ايد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد مي كند؟ (نه، اين دو) نزد خدا يكسان نيستند، و خدا بيدادگران را هدايت نخواهد كرد. كساني كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته اند نزد خدا مقامي هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند. پروردگارشان آنان را از جانب خود، به رحمت و خشنودي و باغهايي در


بهشت كه در آنها نعمتهايي پايدار است، مژده مي دهد. جاودانه در آنها خواهند بود؛ در حقيقت، خداست كه نزد او پاداشي بزرگ است.

و نيز فرموده است:

(لا يستوي القاعدون من المؤمنين غير اولي الضرر و المجاهدون في سبيل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم علي القاعدين درجه و كلا وعدالله الحسني و فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما. درجات منه و مغفره و رحمه و كان الله غفورا رحيما.) [4] .

مؤمنان خانه نشين كه زيان ديده نيستند، با آن مجاهدان كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مي كنند يكسان نمي باشند. خداوند كساني را كه با مال و جان خود جهاد مي كنند، به درجه اي بر خانه نشينان مزيت بخشيده، و همه را خدا وعده ي نيكو داده، ولي مجاهدان را بر خانه نشينان به پاداشي بزرگ، برتري بخشيده است؛ (پاداش بزرگي كه) به عنوان درجات و آمرزش و رحمتي از جانب او (نصيب آنان مي شود)، و خدا آمرزنده ي مهربان است.

جهاد در راه خدا عرصه ي آزمون الهي است تا باطنها ظهور كند و استعدادها شكوفا گردد و استحقاقها مشخص شود كه جهاد در راه خدا بهترين بستر رسيدن به كمالات انساني و سير به سوي مقامات متعالي است. قرآن كريم جهاد در راه خدا را چنين بستري معرفي كرده است:

(و لنبلونكم حتي نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلو اخباركم.) [5] .

و البته شما را مي آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را بازشناسيم، و گزارشهاي (مربوط به) شما را رسيدگي كنيم.

(ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و يعلم الصابرين.) [6] .

آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مي شويد، بي آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد؟


رمز سربلندي و زندگي انساني در جهاد و سختكوشي است و خداي متعال مسلمانان را به جهاد در راه خودش و اعلاي كلمه ي حق و استقرار نظام عادلانه و فراهم كردن زمينه ي عبوديت مردمان فرمان داده است، و در اين راه بايد از حسين (ع) كه احياكننده ي اسلام نبوي و علوي بود، درس آموخت و حق جهاد در راه خدا را ادا نمود كه خداوند فرمان داده است:

(و جاهدوا في الله حق جهاده.) [7] .

و در راه خدا چنانكه حق جهاد (در راه) اوست جهاد كنيد.

اصلاح زندگي اين جهاني و دستيابي به سعادت آن جهاني جز در پرتو جهاد در راه خدا حاصل نمي شود، چنانكه اميرمؤمنان علي (ع) كه حسين (ع) پرورش يافته ي مكتب اوست، فرموده است:

«ان الله- عز و جل- فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره؛ والله ما صلحت دنيا و لا دين الا به.» [8] .

خداي عز و جل جهاد را واجب كرده و آن را امري بزرگ و ارزنده شمرده و آن را يار و ياور (اسلام و مسلمانان) قرار داده است؛ و به خدا سوگند كه دنيا و دين مردم جز به جهاد در راه خدا اصلاح نمي شود.

در مدرسه ي حسيني جهاد در همه ي وجوهش جلوه گر است و حسين (ع) آموزگار بزرگ اقسام جهاد است، چنانكه در خطبه اي والا درباره ي اقسام جهاد چنين فرموده است:

«الجهاد علي اربعه اوجه: فجهادان فرض، و جهاد سنه لا يقام الا مع فرض، و جهاد سنه. فاما احد الفرضين، فجهاد الرجل نفسه عن معاصي الله، و هو من اعظم الجهاد؛ و مجاهده الذين يلونكم من الكفار فرض. و اما الجهاد الذي هو سنه لا يقام الا مع فرض، فان مجاهده العدو فرض علي جميع الامه، لو تركوا الجهاد لا تاهم العذاب، و هذا هو من عذاب الامه، و هو سنه علي الامام وحده، ان ياتي العدو مع الامه فيجاهدهم. و اما الجهاد الذي هو سنه، فكل سنه اقامها الرجل، و جاهد في اقامتها و بلوغها و احيائها؛ فالعمل و السعي فيها من افضل


الاعمال، لانها احياء سنه، و قد قال رسول الله- صلي الله عليه و آله، من سن سنه حسنه فله اجرها و اجر من عمل بها الي يوم القيامه، من غير ان ينقص من اجورهم شيئا.» [9] .

جهاد چهارگونه است: دو جهاد واجب است، و جهادي كه بدان اقدام نشود جز با واجب شدنش، و جهادي نيز جهاد سنت است. يكي از دو جهاد واجب، جهاد انسان است با خود در برابر نافرماني خدا و گناهان كه از بزرگترين جهادها شمرده مي شود؛ و نيز نبرد با كافراني كه هم مرز با شمايند. و اما جهادي كه سنت است و جز با وجوب بر پا نمي شود، جهاد با دشمن است كه بر تمام امت اسلامي واجب است و اگر آن را ترك كنند عذاب بر آنان فرود آيد و اين عذاب امت را فراگيرد و اين جهاد بر امام جعل شده است كه فرمان آن را بدهد و امام با امت بر سر دشمن رود و با آنان جهاد نمايد. اما جهادي كه سنت است، بر پا داشتن هر سنت (نبوي) است كه انسان بر پاي دارد و در راه بر پا داشتن و بر آوردن و زنده كردن آن مبارزه كند. پس كار و تلاش در راه آن، بهترين اعمال است، زيرا زنده داشتن سنت (نبوي) است؛ و رسول خدا (ص) فرموده است: «هر كه سنت و قانوني نيك را بنيان نهد، پاداشش از آن اوست و نيز از پاداش همه ي آنان كه تا روز قيامت بدان عمل كنند بهره مي برد بي آنكه از پاداش خود آنان چيزي كاسته شود».

نهضت حسين (ع) بر پايه ي چنين انديشه اي شكل گرفت و پيش رفت و تصويري كامل از جهاد در راه خدا را ارائه نمود. جاي جاي نهضت حسيني بيانگر جهادي تمام عيار در راه خدا بود، جهادي براي آزاد كردن انسان از هر گونه اسارت و جلوه بخشيدن به توحيد در عينيت جامعه و بر پا ساختن عدالت همه جانبه. نهضت حسين (ع) جلوه ي كامل جهاد انبياي عظام در راه نجات و هدايت است. ابراهيم (ع) شكننده ي بتهاي چوبين و حسين (ع) شكننده ي بتهاي دروغين است، موسي (ع) نجات دهنده ي بني اسرائيل از چنگ فرعونيان، و حسين (ع) نجات بخش آدميان در پهنه ي تاريخ از چنگ سفيانيان است.

«عاشورا حضور مجدد آدم و نوح و ابراهيم و اسماعيل و موسي و عيسي- علي نبينا و آله و عليهم السلام- است در قله ي فريادگري و هدايت. اينكه حسين (ع) را وارث


آدم (ع) مي خوانيم و زيارت وارث را با سلام به آن پيامبران الهي آغاز مي كنيم براي همين است، يعني نقطه ي اتصال همه ي حركتهاي الهي و انقلابهاي خدايي، به صورت تجسم دوباره ي آدم (ع) و نوح (ع) و ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) موسي (ع) و عيسي (ع) و محمد (ع) و علي (ع) و فاطمه (ع) و امام حسن (ع) در لحظه هاي خورشيدي عاشورا و واقعيت سرشار كربلا...

آري، عاشورا از لحظه ي آغازين خويش، يعني ترك مكه در روز ترويه (روز هشتم ماه ذيحجه كه مسلمانان متوجه مكه ي مكرمه اند، و هر كس امكاني دارد مي كوشد تا در حج شركت جويد، بويژه مجاوران)، زلزله اي خروشناك و گسترنده بود، كه معيارها را دگرگون كرد، و پرچم رسالتي بزرگ را برافراشت، و مرزهاي صيانت قرآن را استوار گردانيد، و بنياد جامعه ي منحرف اسلامي آن روز را (كه از سياست قرآني و اقتصاد قرآن و قضاوت قرآن و عدالت قرآني و تربيت و اخلاق قرآني دور افتاده بود، و خصلتهاي جاهليت از نو در آن زنده شده بود، و تبعيض و تفاوت در آن حضور داشت، و سستي و مردگي بر آن حكومت مي كرد)، به لرزه درآورد...

عاشورا حاكميت ضد قرآن دربار دمشق را مطرود اعلام نمود. افكار تخدير شده را به خود آورد. آن دسته از اصحاب پيامبر (ص) و عالمان و محدثان و بزرگان مسلمين را كه مي پنداشتند در برابر اوضاع انحرافي جامعه ي اسلامي هيچ تكليفي ندارند محكوم كرد. زهدپيشگان صوفي مشرب را (كه محصول نفوذ فرهنگهاي بيگانه در اسلام و- اغلب- مؤيد ستمگران و موجب تخدير اذهان و سستي در حركتهاي اجتماعي و انقلابي بودند) رسوا ساخت. اعتبار واعظان و عالماني را كه در جو اختناق زندگي مي كردند و پذيراي ذلت بودند كاست. ماهيت اسلام را كه حاكميت حق و عدل است از نو مطرح كرد. حكومت تحميلي و صد در صد غير مشروع يزيد را باطل خواند. نظام انبيايي فراموش شده را كه شالوده ي آن بر اجراي عدالت- در همه جا و براي همه كس- است به يادها آورد. خصلتهاي جاهليت را كه زنده شده بود به سوي نابودي راند. به نسلهاي پر شور جوان تفسير زندگي آموخت. بي ثمري كار عالمان و فقيهاني را كه در مسجدها و مدرسه هاي تابع حكومت ظالم به كار علم و درس مشغول بودند نشان داد. پوچي عمر عابدان و زاهداني را كه به زهدي گسسته از تعهدهاي اجتماعي و تحركهاي اقدامي دل خوش كرده بودند بر ملا ساخت. نشان داد كه دين خدا امانت الهي است كه هرگاه


زمامداران در نگاهداري آن خيانت كنند، هيچ چيز مهمتر از مبارزه با آنان نيست. يادآور شد كه انسان وديعه ي خدايي است كه هرگاه حاكميتها مسير او را منحرف سازند، مهمترين تكليف ايستادن در برابر آنهاست. اذانهاي بي محتواي آن روز را محتوا بخشيد. نمازهاي بي خروش آن روزگار را تغذيه كرد. زندگي با ظالمان را كه بجز غرق شدن در منجلاب تسليم و انحراف و ذلت پذيري چيزي نيست از مرگ بدتر خواند. مرگ در راه آزادي و عدالت را سعادت كامل دانست. رسالت انسان را يادآوري كرد. حماسه ي قرآني را تحقق بخشيد. جوهر تزكيه و تعليم را كه ركن رسالت الهي است به تبلور آورد. روزهاي يكسان گذر بي خورشيد را از افسردگي رهانيد. همتهاي سست آسايش طلب را منفور ساخت. مردانگيها و دلاوريها را رواج داد. آيات جهاد را بر در و ديوار آباديها نقش كرد. طنين فرياد عدالت را در گوش لحظه ها درانداخت. به سپيده دمان مضمون داد. شامگاهان را از پوچي تهي كرد. حماسه ي نمازگزاران را، در آفاق موجوديت انسان و تاريخ، با جلالتي آسماني، بر فراز قله ي عظمتهاي راستين بر نشانيد.

عاشورا فريادهاي شورگستر پيامبران را- دوباره- در گوشهاي سنگين فرود آورد؛ و خون قرآن را در قلبهاي مرده جاري ساخت. اذانها و نمازها را از زير غبار تحميلي سياستهاي تخذيرآموز درآورد و جلا داد، و جانها و روانها را از حضور بي حاصل در عرصه ي زندگيهاي مذلت بار بيرون كشيد.

... هر جا و هر كس با خود مي گفت: عاشورا! شهادت پسر پيامبر! اسارت دختران پيامبر! چرا؟ و براي چه؟ و اين خروش صخره هاي ساحل فرات بود كه دلها را مي لرزاند و از جا مي كند. و اين انفجار بيدادگر خوني بود كه در زمزمه ي مناجات سحرگاهان راه يافت، و سپيده دمان را طلايه دار اعلام حضور خويش ساخت، و روزها را از تلالؤ شكوهمند تعهد و رسالت بياكند، و در واژه هاي زندگي ساري گشت...

عاشورا، شهادت پسر پيامبر، اسارت دختران پيامبر، و آواره گرداندن آنان در شهرها و بيابانها، و حاضر نمودن آنان- با غل و زنجير- در دربار دمشق، در حضور حاضران مجلس يزيد، به همراه اظهار شادماني از فتح و پيروزي و غلبه بر فرزندان پيامبر، چرا؟ و براي چه؟ اين سؤالي بود كه افكار را به خود مشغول مي داشت، و سينه ها را مي جوشاند... تا خطبه هاي علي وار بانوي قهرمان كربلا، و سخنراني ولي خدا (در اجتماع شام، در مركز حاكميت حزب اموي و پهنه ي نفوذ فرهنگ جاهليت سفياني)، كه ماييم فرزندان مكه


و مني، و زمزم و صفا... و ماييم فريادگران راستين اذان، و حاملان راستين قرآن...

و بدين گونه، عاشورا از مرز شهادت و اسارت گذشت، و بر فراز قله ي جاودان رسالت جاي گرفت، رسالت احياي قرآن و نجات انسان. و بدين گونه، عاشورا دوباره جو نزول قرآن را بازسازي كرد، و سياهيهاي متراكم جاهليت را زدود. و نجات اين كتاب آسماني را از همه ي تمهيدهاي الحادي و حذفهاي تعبيه شده ي اموي تضمين نمود. قرآن يكبار ديگر با حنجره ي عاشورا تلاوت شد، تا هيچ گاه- آري، هيچ گاه- فراموش نگردد. و فراموش نمي گردد...» [10] .

پيام بلند عاشورا و درس فراموش نشدني آن اين است: جهاد در راه خدا و سختكوشي در راه برپايي حقيقت قرآن و اجراي قسط و برپا كردن عدالت و فراهم كردن زمينه ي عبوديت.

«اشهد انك قد امرت بالقسط و العدل و دعوت اليهما، و انك صادق صديق، صدقت فيما دعوت اليه.» [11] .

(اي حسين) گواهي مي دهم كه تو به اجراي قسط و عدالت فرمان دادي، و (جامعه ي اسلامي را) به قسط و عدالت فراخواندي، و تو راستگويي و صديقي، و به هر چه فراخواندي صادقانه فراخواندي.


پاورقي

[1] محمد حسن نجفي، جواهر الکلام في شرح شرايع الاسلام، تحقيق عباس القوچاني، دارالکب الاسلاميه، طهران، 1398 -1392 ق. ج 21، ص 3.

[2] مفاتيح الجنان، ص 816.

[3] قرآن، توبه/ 22 -19.

[4] قرآن، نساء / 96 -95.

[5] قرآن، محمد/ 31.

[6] قرآن، آل‏عمران/ 142.

[7] قرآن، حج/ 78.

[8] الکافي، ج 5، ص 8؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 9.

[9] تحف العقول، ص 243.

[10] قيام جاودانه، صص 102 -98، 20 -19.

[11] زيارت روز اول رجب: قيام جاودانه، ص 93.