بازگشت

پارسايي و وارستگي


شناخت دنياي نكوهيده يعني برقرار كردن نسبت پست و آلوده با هر امري از امور اين عالم، و رها شدن از دامهاي دنياي نكوهيده از امور اساسي در مدرسه ي حسيني است، زيرا دنيا حجاب معرفت و مايه ي هلاكت است. حسين (ع) در خطبه اي والا در صبح روز عاشورا اين جهت تربيتي مدرسه ي خود را مشخص كرده و فرموده است:

«الحمدلله الذي خلق الدنيا، فجعلها دار فناء و زوال، متصرفه باهلها حالا بعد حال، فالمغرور من غرته، و الشقي من فتنته، فلا تغرنكم هذه الدنيا، فانها تقطع رجاء من ركن اليها، و تخيب طمع من طمع فيها.» [1] .

سپاس خدايي را سزاست كه دنيا را آفريد و آن را خانه ي نابودي و ناپايداري قرار داد؛ همان دنيايي كه اهل خويش را پيوسته دگرگون مي سازد. پس فريب خورده كسي است كه فريب دنيا را خورد و بدبخت كسي است كه مفتون آن شود. بنابراين دنيا فريبتان ندهد كه هر كه بدو تكيه كند نااميدش سازد و هر كه در او طمع بندد مايوسش نمايد.

دنياي نكوهيده واسطه ي فريب آدمي است و هر جا تباهي هست، نشاني از مفتوني دنيا و وابستگي بدان وجود دارد. اين آموزش قرآن كريم است:

(و ما الحياه الدنيا الا متاع الغرور.) [2] .

و زندگي دنيا چيزي جز كالاي فريب نيست.

اگر با زندگي اين جهاني نسبتي دنيايي برقرار شود جز فريب نصيب آدمي نخواهد شد.

(و ما الحياه الدنيا الا لعب و لهو.) [3] .

و زندگي دنيايي جز بازيچه و سرگرمي چيزي نيست.


شيطان به واسطه ي دنيا آدمي را مي فريبد و به پستي و تباهي مي كشاند و جز با پارسايي و وارستگي از دامهاي آن نمي توان رهيد.

(فلا تغرنكم الحياه الدنيا و لا يغرنكم بالله الغرور.) [4] .

پس زنهار كه زندگي فريبتان ندهد و شيطان (غرور) شما را (با آرزوي دراز) نفريبد.

شيطان بسيار فريبنده، و دنيا دام فريب است، چنانكه گفته اند: «الشيطان غرور و الدنيا غرور.» [5] (شيطان غرور است و دنيا غرور)؛ اين راز سنخيت شيطان و دنيا است و انسان به محض پشت كردن به پارسايي و وارستگي و رو كردن به دنياي دني با شيطان متصل مي شود و در دام او مي افتد و تن دادن به پستيها و فرورفتن در تباهيها از اينجاست.

مدرسه ي حسيني، مدرسه ي دعوت همگان به دور ساختن خود از چنين دامي است، چنانكه حسين (ع) در شب هشتم يا نهم محرم در ملاقاتي با عمر بن سعد او را به نجات از دام دنيا و پيوستن به خود فراخواند. عمر بن سعد در پاسخ به امام (ع) گفت: «مي ترسم در اين صورت خانه ام را در كوفه ويران كنند.»

حسين (ع) به او فرمود: «من به هزينه ي خود برايت خانه اي مي سازم.»

عمر بن سعد گفت: «مي ترسم باغ و نخلستانم را مصادره كنند.»

امام (ع) فرمود: «من در حجاز بهتر از اين باغها كه در كوفه داري به تو مي دهم.»

عمر بن سعد گفت: «زن و فرزندم در كوفه اند و از سلامت آنان بيم دارم.»

حسين (ع) به او فرمود: «من سلامت ايشان را تضمين مي كنم.»

اما عمر بن سعد دست از قدرت طلبي نكشيد و نخواست از دام دنيا برهد و با پارسايي و وارستگي به حقيقت خويش رو كند. پس به دعوت حسين (ع) پشت كرد. [6] .

بندگي دنيا آدمي را به پستي و تباهي مي كشاند و دلبستگي به دنياست كه مردمان را به ستمگري راه مي برد و وابستگي به دنياست كه انسانها را به ستم پذيري وامي دارد. حسين (ع) در ضمن سخني پس از ورود به كربلا فرمود:

«الناس عبيد الدنيا و الديق لعق علي السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون.» [7] .


مردم بندگان دنيايند و دين سر زبانشان است، پشتيباني شان از دين تا آنجاست كه زندگي شان در رفاه است، و هرگاه به آزمايش گرفته شوند دينداران (واقعي)اندكند.

تا پارسايي و وارستگي نسبت به دنياي نكوهيده حاصل نشود، آدمي گرد دنياي خود مي گردد و كعبه ي آمالش دنيا خواهد بود، هرچند كه اين كعبه صورتهاي گوناگون بيابد. حسين (ع) در گفتاري عالمان دين به دنيا فروش را مخاطب قرار داده و آنان را نكوهش كرده و سبب اصلي تن دادنشان به پستي و حمايتشان از ستمگري را در دنيا طلبي شان معرفي كرده است:

«و لكنكم مكنتم الظلمه من منزلتكم و استسلمتم امور الله في ايديهم، يعملون بالشبهات، و يسيرون في الشهوات، سلطهم علي ذلك فراركم من الموت، اعجابكم بالحياه التي هي مفارقتكم.» [8] .

شما ستمگران را در مقام خود جاي داديد و امور حكومت خداوند را به آنان واگذاشتيد تا به شبهه ها كار كنند و به راه شهوتها روند. آنچه سبب گرديده است آنان را بر اين مقام مسلط كنيد، گريز شما از مرگ است و دلبستگي تان به زندگي دنيا كه از شما جدا خواهد شد.

عزت و قوت و عظمت آدمي در پارسايي و وارستگي است و مدرسه ي حسيني بدين مي خواند كه حسين (ع) نمونه ي اعلاي اين گونه زيستن و آزموده شدن است. حسين (ع) اين حقيقت را در نهضت خود بخوبي نشان داد. وقتي به عراق نزديك شد و مردي از كوفه وي را از دنيا پرستي مردم كوفه و خيانتشان آگاه كرد، حسين (ع) در سروده اي راه و رسم خود را اين گونه اعلام نمود:



فان تكن الدنيا تعد نفيسه

فدار ثواب الله اعلي و انبل



و ان تكن الاموال للترك جمعها

فما بال متروك به الحر يبخل



و ان تكن الارزاق قسما مقدرا

فقله حرص المرء في الكسب اجمل



و ان تكن الابدان للموت انشئت

فقتل امري بالسيف في الله افضل [9] .




اگر زندگي دنيايي ارزشمند باشد، (در نظر من) جهان پاداش خداوندي برتر و گرانبهاتر است؛

و اگر مال و ثروت براي اين است كه روزي بايد از آن دست كشيد، پس انسان آزاده نبايد براي چنين ثروتي بخل ورزد؛

و اگر روزيها مقدر گشته و تقسيم شده است، پس هر چه انسان در به دست آوردن ثروت كم آزتر باشد بهتر و نيكوتر است؛

و اگر بدنها براي مرگ آفريده شده است، پس كشته شدن انسان با شمشير در راه خدا برتر و سزاوارتر است.

پارسايي و وارستگي آدمي را به مرتبه اي واصل مي كند كه تن به هيچ گونه پستي ندهد و براي جيفه ي دنيايي دست به ستمگري نگشايد. مدرسه ي حسيني مردمان را به پارسايي و وارستگي مي خواند تا به دنياي نكوهيده پشت كنند و با شوق جهان پاداش خداوندي بدرستي بزيند. حسين (ع) در دعايي اين گونه زيستن را مي آموزد:

«اللهم ارزقني الرغبه في الاخره، حتي اعرف صدق ذلك في قلبي بالزهاده مني في دنياي.» [10] .

خدايا، مرا به آخرت مشتاق گردان تا آنگاه كه وجود آن را با پارسايي در امور دنيايي در خود احساس كنم.


پاورقي

[1] مقتل الخوارزمي، ج 1، صص 253 -252؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 100؛ بحارالانوار، ج 45، صص 6 -5.

[2] قرآن، آل‏عمران/ 185.

[3] قرآن، انعام/ 32.

[4] قرآن، لقمان/ 33.

[5] أبوزکرياء يحيي بن زياد المعروف بالفراء، معاني القرآن، الطبعة الثالثة، عالم الکتب، بيروت، 1403 ق. ج 2، ص 330.

[6] مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 245.

[7] تحف العقول، ص 174؛ مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 237.

[8] تحف العقول، ص 169.

[9] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 95؛ و با قدري اختلاف: فتوح ابن أعثم، ج 5، صص 126 -125؛ مقتل الخوارزمي، ج 1، ص 223؛ کشف الغمة، ج 2، ص 28؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 7، ص 133؛ أبوالفداء اسماعيل بن عمر بن کثير الدمشقي، البداية و النهاية، تحقيق شيري، الطبعة الاولي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1408 ق. ج 8، ص 228؛ فخرالدين محمد الطريحي، المنتخب في جميع المراثي و الخطب، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ص 111؛ سليمان القندوزي الحنفي، ينابيع المودة، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج 2، ص 173.

[10] کشف الغمة، ج 2، ص 63.