بازگشت

حريت و آزادگي


مدرسه ي حسيني همگان را به حريت و آزادگي مي خواند، كه تا آدمي به آزادمنشي نرسد و از اسارت ناداني و گمراهي آزاد نشود، به هيچ كمالي دست نمي يابد. حسين (ع) با نهضت و شهادت خود راه آزادگي را بر همگان گشود، چنانكه در زيارت اربعين حضرت حسين (ع) منقول از امام صادق (ع) آمده است:

«و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهاله، و حيره الضلاله.» [1] .

او جان (خون قلب) خود را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالت و ناداني و سرگرداني در گمراهي برهاند.



قصد جانان كرد و جان بر باد داد

رسم آزادي به مردان ياد داد [2] .



مادام كه انسان در اسارت وابستگيهاي دنيايي و دلبستگيهاي نفساني است نمي تواند به سوي مقصد والايي كه براي آن آفريده شده است سير نمايد. انسان برترين آفريده ي خداوند است و نبايد در مرداب پستيها بگندد و در سراب هواها بپوسد، نبايد در ميان زنگ و ريا متلون شود و نبايد نام و نان به اسارتش كشد. انسان مستعد اتصاف به همه ي كمالات است؛ چرا بايد به سيطره ي يزيديان در آيد و بندگي غير خدا نمايد و از عظمت خود بيگانه گردد و گوهر حقيقت خويش را به پاي سفلگان ريزد و قدر خود نشناسد و فريب دنيا خورد و آخرت خود را به بهايي اندك از دست دهد؟

آنان كه به دعوت حسين (ع) به حريت و آزادگي پشت كردند و حاضر نشدند از


پستيهاي دنيا دست بكشند و بر ضد حسين (ع) همدست شدند، خود را تباه كردند:

«و قد توازر عليه من غرته الدنيا، و باع حظه بالارذل الادني، و شري آخرته بالثمن الاوكس، و تغطرس و تردي في هواه.» [3] .

آنان كه بر ضد آن حضرت همدست شدند، كساني بودند كه دنيا فريبشان داد و بهره ي خود را در ازاي بهايي ناچيز فروختند و آخرت خود را در مقابل بهايي اندك از دست دادند و بزرگي نمودند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون كردند.

در مقابل اينان كساني نير بودند كه دعوت حسين به آزادگي را دريافتند و خود را از اسارت جز خدا رها نمودند و به حق پيوستند. حر بن يزيد رياحي از جمله ي آنان بود. او آن هنگام كه اوضاع و احوال بر حسين (ع) تنگ شد، انتخاب خود را كرد. مهاجرين اوس كه در سپاه عمر بن سعد بود متوجه حال دگرگون حر شد و آن پهلوان رشيد را كه از دلاورترين مردمان كوفه بود و در هيچ ميدان رزمي نهراسيده بود، لرزان ديد. پس بدو گفت: «من در كار تو درمانده ام، تو را چه مي شود؟ اين چه حالي است كه تو پيدا كرده اي، حال آنكه دلاورترين افراد كوفه اي؟»

حر پاسخ داد: «والله اني اخير نفسي بين الجنه و النار، فوالله لا اختار علي الجنه شيئا، و لو قطعت و حرقت.» (به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و دوزخ متحير مي يابم، و به خدا سوگند اگر چه پاره پاره شوم و پيكرم به آتش بسوزم، جز راه بهشت را اختيار نخواهم كرد). آنگاه به سوي حسين (ع) رفت و با حالي زار تقاضاي توبه كرد. او نخستين كسي بود كه راه را بر حسين (ع) بسته بود و در مقابل او ايستاده بود، اما اينك خواهان بازگشت به حق بود. حسين (ع) به او فرمود: «نعم يتوب الله عليك.» (آري، خدا تو به تو را مي پذيرد). [4] و حر اين گونه، خود را انتخاب كرد.

سرگذشت حر، سرگذشت هر انساني است كه بخواهد آزادگي اختيار كند؛ راه گشاده است، پيش از آنكه فرصت از دست رود.

انسان گرانقدرتر از آن است كه خود را به تباهي واگذارد و حقيقت خويش را به بهايي اندك بفروشد كه كمترين بهاي انسان بهشت برين است. امير مؤمنان علي (ع) همگان را به حريت و آزادگي فراخوانده و فرموده است:


«الا حر يدع هذه اللماظه لاهلها؟ انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها الا بها.» [5] .

آيا آزاده اي نيست كه اين خرده طعام در كام (دنيا) را بيفكند و براي آنان كه درخور آنند وانهد؟ جانهاي شما را بهايي نيست جز بهشت جاودان، پس مفروشيدش جز بدان.

حر بن يزيد رياحي نمونه اي است نيكو از متربيان مدرسه ي حسيني؛ آنان كه به همراهي با سپاهيان جهل پشت مي كنند و به سپاهيان عقل مي پيوندند. حر زيستن با آزادگي را، با همه ي سختيهايش، بر گنديدن در برهوت وابستگي، با همه ي وسوسه هايش برگزيد، و نشان داد كه اين انتخاب براي هر كس كه بخواهد، شدني است؛ و بحق كه او حر بود.

در روز عاشورا پس از آنكه آتش جنگ شعله ور شد و جمعي كشته شدند، حر حمله كرد و در پي نبردي سخت و قهرمانانه به شهادت رسيد. حسين (ع) درباره اش فرمود:

«انت الحر كما سمتك امك حرا في الدنيا و الاخره.» [6] .

همچنان كه مادرت تو را حر ناميد، تو واقعا در دنيا و آخرت حري.

هر انساني آزاده به دنيا مي آيد و نام حر بر پيشاني دارد و حق نيست كه جز به بندگي خدا تن دهد. امير بيان، علي (ع) بدين حقيقت توجه داده و فرموده است:

«و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا.» [7] .

بنده ي ديگري مباش در حالي كه خداوند تو را حر آفريده است.

تربيت در بستر حريت، بهترين زمينه ي سير آدمي به سوي كمالات انساني است و كمال تربيت ديني اين است كه انسانها خداوند را از سر حريت بپرستند، نه از ترس آتش و جهنم، و نه به اميد حور و نعيم؛ و حسين (ع) بالاترين بندگي را بندگي آزادگان معرفي كرده و فرموده است:

«ان قوما عبدوا الله رغبه، فتلك عباده التجار؛ و ان قوما عبدوا الله رهبه، فتلك عباده العبيد؛ و ان قوما عبدوا الله شكرا، فتلك عباده الاحرار، و هي افضل العباده.» [8] .


مردمي خدا را به اميد بخشش پرستيدند، اين پرستش بازرگانان است؛ و گروهي او را از روي ترس عبادت كردند، اين عبادت بردگان است؛ و گروهي وي را براي سپاس پرستيدند، اين پرستش آزادگان است.


پاورقي

[1] مفاتيح الجنان، ص 856.

[2] نورالله بن عبدالوهاب مشهور به عمان ساماني، گنجينه‏ي اسرار، کتابفروشي محمودي، 1369 ش. ص 32.

[3] مفاتيح الجنان،ص 856.

[4] تاريخ الطبري، ج 5، صص 428 -427؛ الارشاد، ص 219؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 10؛ الملهوف، ص 160 -159؛ عبدالله بن نورالدين البحراني الاصفهاني، عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآيات و الاخبار و الاقوال، الطبعة الاولي، مدرسة الامام المهدي، قم 1407 ق. ج 17، ص 168؛ شريف بن عبدالحسين بن محمد حسن صاحب الجواهر، مثير الاحزان في احوال الأئمة الاثني عشر أمناء الرحمن، منشورات الرضي، قم: 1363 ش. ص 69.

[5] نهج‏البلاغه، حکمت 456.

[6] أنساب الاشراف، ج 3، ص 397؛ الأخبار الطوال، ص 256؛ تاريخ الطبري، ج 5، ص 428؛ فتوح ابن أعثم، ج 5، ص 186؛ أبوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي (الصدوق)، الامالي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1400 ق. ص 136؛ روضة الواعظين، ص 205؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 11؛ الملهوف، ص 160؛ عوالم العلوم، ج 17، ص 258؛ مثير الاحزان، ص 70؛ با مختصر اختلاف در لفظ.

[7] نهج‏البلاغه، نامه‏ي 31.

[8] تحف العقول، ص 175.