بازگشت

حكومت فاسد يزيد


بعضـي از مفـاسـد حكـومت يزيـد عبارت است از:

1 ـ سگبازي و ميمون بازي

علاقه وافـر او به شكار و تفـريح، مانع رسيـدگـي به امـور مملكت مـي شـد و علاقه به حيـوانات، كارهاي او را به صـورت مسخـره اي در آورده بود. يك عده بوزينه داشت. يكي ابـوقيـس كنيه داشت. او را در مجلس شراب خويـش حاضر مي كرد و لباس ابريشـم و حرير مي پوشاند و به مسابقه مي فرستاد.

2 ـ ارتباط نامشروع با محارم

عبدالله بـن حنظله با عده اي به نمايندگـي از سـوي اهل مدينه به شـام آمـد تـا اوضـاع حكـومت را از نزديك ببيننـد. عبـدالله در بازگشت، گفت: «والله ماخـرجنا علـي يزيـد حتـي خفنا ان نـرمـي بـالحجاره مـن السماء ان رجلا ينكح الامهات و البنات و الاخـوات و يشرب الخمر و يدع الصلوه والله لـولـم يكـن معي احـد لابليت لله فيه بلاء حسنا»

3 ـ شرابخواري

يزيـد دائم الخمر بـود. به قـولـي، حتـي مردنـش در اثر افراط در نوشيدن شراب و از بيـن رفتـن كبد تحقق يافت. (در سـن 37 سالگي) او مي گـويد: «دع المساجد للعباد تبشرها) وقف دكه الخمار تزئينا

4 ـ گرايش به مسيحيت تحريف شده

مي گـويند مادر يزيد در اصل، مسيحـي بـود. بديـن سبب، به مسيحيت گرايـش داشت. به نظر گروهي از مورخان، از جمله «لامنـس»، بعضي از استادان يزيد از مسيحيان شام بـودند. يزيد تربيت پسرش را به يك مسيحـي سپـرد. او دربـاره شـراب مـي گـويـد:

فان حرمت يـوما علي دين محمد فخذها علـي ديـن المسيح بـن مريـم

5 ـ عيش و طرب پيوسته

يك سال معاويه او را بـراي جنگ فـرستاد، شخصيت وي را بالا بـرد. سفيـان بـن عوف را نيز بـا وي همـراه ساخت.

يزيد زن مـورد علاقه اش «ام كلثـوم» را همراه برد. در محلـي به نام «غذقذونه» سـربـازان به تب و آبله مبتلا شـدنـد. يزيـد در منزلي با معشوقه اش سرگرم بـود كه خبر بيماري سربازان را دريافت كرد. در اين هنگام اشعاري خواند كه معنايش چنين است: مـن با ام كلثـوم خـوشـم و به مـن چه ربطـي دارد كه سـربازان از آبله رنج مي برند.

6 ـ كفر

هنگام ورود اسرا به مجلـس يزيد، او فكر مي كرد ديگر رقيب ندارد، با شعر معروف «لعبت هاشـم بالملك...» كفر خود را آشكار ساخت. سه جنايت بزرگ در سه سال حكومت

در سـال اول حكـومت ننگيـن خـويـش، امـام حسيـن(ع) را به شهادت رساند.

در سال دوم دستـور داد مـدينه را به خاك و خـون بكشند و سه روز تمام جز خانه امام سجاد(ع) آنچه را در مـدينه بـود (مال، جان و نـامـوس مـردم) بـر سپـاهيـان خـود حلال كـرد.

در سال سـوم بـراي دستگيري «عبـدالله بـن زبيـر»، كه عليه او قيام كـرده و به مسجـدالحـرام پناهنـده شـده بـود، كعبه را بـا منجنيق به آتـش كشيد. با روي كار آمـدن يزيـد، اصل اسلام در خطر قرار گرفت. مردم اين خطر عظيـم را به خوبي درك نمي كردند. بديـن سبب، بايد يك مـوج ايجاد مـي شد تا براي هميشه اسلام را تضميـن و وجدان خفته مردم را بيدار كند.