بازگشت

ترس، منشأ انتخاب


همه چيز بر مبناي ترس تنظيم شده است. معاويه بر اساس ترس بيعت مي گيرد، ترس، حافظ نظم زمانه شده است و ترسوهاي چاپلوس ميدان داران چنين نظامي هستند. حتي معاويه خوب ميداند كه در زمان خلافت علي عليه اسلام مي تواند با ترسي كه در حوزه حكومت علي عليه السلام ايجاد مي كند مقاومت مردم را از بين ببرد و عملا در حوزه حكومت حضرت اختلال ايجاد كند.

كتاب «الغارات» غارت هاي سربازان معاويه ار از سرزمين هاي اسلامي كه زير حوزه نفوذ علي عليه السلام است، بيان مي كند.

وحشت از عدم رفاه، عامل سكوت و سكون همه افراد شده است. مردمي كه اكنون دهها سال است به تن آسايي و پرخوري خو كرده اند، ترس جدا شدن از آن تن پروري، آنها را به همه كاري مي كشاند و به هر تسليمي تن در مي دهند. اكثر صحابه در اثر فتوحات و جنگ هاي طولاني زمان خليفه دوم صاحب مال و كنيز و باغ هاي بسياري شده بودند و معاويه مي داند كه آن ها دلبسته ي اموالشان هستند و لذا با حسين عليه السلام كنار نمي آيند و حتي آن چنان مشغول زندگي اند كه نمي توانند به راه ديگري بينديشند. حتي آگاه نيستند كه راه گريزي از اين نوع زندگي هست يا نه. در اين اوضاع، آنچه مطرح نيست فكر كردن و نسبت به روند جامعه آگاهي داشتن است. مشغول زندگي شدن و


زندگي را به عنوان يك گرفتاري پذيرفتن و خود را در چنگال آن افكندن، خودآگاهي را از افراد مي گيرد و ديگر نمي توانند خود را در ماوراي روزمرگي ها تحليل كنند، و اين جا ديگر نصيحت وعظ هم كارساز نيست. حسين عليه السلام براي هميشه عاملي شد تا معني خودآگاهي را در هر عهدي به انسان ها بياموزاند تا متوجه شوند كه از راه دين، به روش حسين عليه السلام مي توان در هر زماني خودآگاهانه زيست، و همواره اتصال عهد خود را با حقيقت و عهد نبوي محفوظ داشت و متوجه بود سايه سياه تبليغات اموي نبايد انسان را از عهد نبوي غافل كند و به پوسيدگي در زندگي بكشاند. امويان، مردم را از آن عالم باطني كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پيام آور آن بود غافل مي كردند و حسين عليه السلام تجديدكننده آن عهد و آن باطن بود، و اين جبهه هنوز گشوده است.

هر انساني تا آگاهي به زمان خود نداشته باشد و راه رهايي از طلسم زمانه را نشناسد نمي تواند درست زندگي كند. عظمت نهضت امام حسين عليه السلام اين است كه يك خودآگاهي براي شناخت و تحليل همين عهدي كه در آن زندگي مي كنيم به ما مي دهد. مشي و روش دشمنان ما، مشي و روش ترس و رعب و پوچ كردن زندگي و سازش و چاپلوسي بوده است. و راه مقابله هم تنها راه اباعبدالله است تا بتوانيم حيله هاي دشمن اموي رمي را درست تحليل كنيم و طعمه او قرار نگيريم، چرا كه واقعا پيچيده است.

اباعبدالله عليه السلام به ما خودآگاهي اي مي دهد كه هيچ وقت تلاش و تحرك مطابق با آن روش به شكست منتهي نمي شود. دشمن امروز همان دشمن حسين عليه السلام در كربلا است. در كربلا يك امام معصوم آمد تا فرهنگ دشمن را با تمام ابعادش به ما نشان دهد و راه مقابله همه جانبه با آن را به ما بنماياند. بقيه ائمه (عليهم السلام) نيز حافظ رسالت كربلا بوده اند.