بازگشت

فارغ التحصيلان دانشگاهها


من تاكنون به كشف اين راز موفق نشده ام كه چه ارتباطي بين دانشگاههاي كشور و بي اعتقاد شدن جوانان به مباني ديني وجود دارد؟ امروز ما شاهديم كه اكثر جواناني كه از آموزشگاههاي دولتي فارغ التحصيل مي گردند و جذب اجتماع و خدمت مي شوند، اغلب به احكام اسلام و معتقدات مذهبي پايبندي و علاقه كافي نشان نمي دهند. حتي گاهي تبليغات سوء دارند و داراي پاره اي از مفاسد اخلاقي نيز هستند كه مضر جامعه و افراد مي باشند. معلوم مي شود كه در فرهنگ و آموزش عالي برنامه منظم مذهبي و آموزشي، و برنامه منظم تربيتي و تهذيبي وجود ندارد. اين قبيل پديده ها معلول نامرتبي برنامه ديني و اخلاقي فرهنگ آموزش مي باشد. روحانيت انتظار دارد دولت ترتيبي بدهد كه اين گونه مسائل بيش نيايد، يا دستورات اكيدي صادر كند تا برنامه هاي ديني و اخلاقي در مراكز تعليم و تربيت عموما و در دانشگاهها خصوصا توسعه و گسترش يابد و نسبت به اخلاق و رفتار دانش آموزان و دانشجويان، مراقبت كافي و لازم به عمل آورند تا نسل جوان كشور دچار سقوط معنويت نگردد. چون مشخص است كه نوباوگان امروز رجال آينده كشور را تشكيل مي دهند. اگر امروز در فرهنگ و آموزش آنان، كاري صورت نگيرد، يقينا فردا وضع وخيمتر و ناگوارتر خواهد بود.

دكتر اميني در پاسخ گفت: ما از روز نخست به اين امر مهم توجه داشتيم و مي دانيم مملكت بدون ديانت و فضيلت، بقا و ثبات ندارد و فرهنگ ستون فقرات اين مملكت را تشكيل مي دهد. از اين رو سعي و كوشش به عمل آمده است كه آموزگاران نسبتا متدين در فرهنگ و آموزش استخدام شوند و درباره استخدام روحانيون و تنظيم كتابهاي تربيتي و اخلاقي تأكيدات فراواني صورت گرفته است و هم اكنون وزارت فرهنگ مشغول مطالعه و تنظيم برنامه صحيح و مفيد ديني است و دستور داده شده است كتابهايي چاپ و در اختيار فرهنگ قرار گيرد كه شامل مواد ديني و برنامه هاي تربيتي و اخلاقي بوده باشد. چند نفر از روحانيون هم در اين مورد با ما همكاري دارند (اشاره به حضور آقايان دكتر سيد محمد حسيني بهشتي، شهيد باهنر، آقاي برقعي مي باشد كه آن روزها در تنظيم كتابهاي درسي فعاليت داشتند) و اميدوارم پس از تذكر حضرتعالي، مطالعات بيشتري روي اين موضوع اساسي صورت پذيرد و كتابهاي مفيد تربيتي تأليف و آماده شود. ولي جاي گله وجود دارد كه عدم همكاري مؤثر خود روحانيون محترم نيز در پيدايش اين مفاسد اخلاقي كه اشاره فرموديد بي اثر نبوده است. كناره گيري آنان از فرهنگ و مسائل آموزشي و تربيتي از عوامل گسترش اين نوع مفاسد و بي اعتقاديهاست. چون عنايت داريد بيش از آن كه نظام آموزشي جديد براساس شيوه هاي غربي در كشور ما پياده شود، درست قبل از تأسيس دانشگاه تهران كه در سال 1313 صورت پذيرفت، در اين كشور جز روحانيون باسوادي وجود نداشت و سر رشته آموزش و فرهنگ در اختيار آنان قرار داشت ولي پس از آنكه نظام آموزشي جهان تغييراتي پيدا نمود و تمدن غربي وارد محيط آموزشي ما شد، در برنامه هاي تعليم و تربيت نيز تغييراتي به وجود آمد، ولي آقايان روحانيون به جاي آنكه فرهنگ و مراكز آموزشي را را قبضه كنند و از نفوذ مفاسد تمدن جلوگيري به عمل آورند، متأسفانه اغلب آنان انزوا و عزلت را اختيار نمودند و اكنون پس از گذشت نيم قرن از آن تاريخ، آقايان وا اسلاما! سر مي دهند. من اعتراف مي كنم در دانشگاههاي ما اساتيد يهودي، مسيحي، زرتشتي حتي بهايي و غيره وجود دارد، ولي چه بايد كرد؟ وقتي درب دانشگاه باز است، نمي توان آن را بدون استاد گذاشت و هنگامي كه استاد صالح و درستكاري وجود ندارد، طبيعي است كه خلأ ايجاد شده از اساتيد غير صالح پر شود. مسئوليت اين كار هم برعهده خود آقايان روحانيون مي باشد كه همكاري لازم را از روز نخست با فرهنگ نداشته اند. (نگارنده از اين توضيح تؤام با مغلطه نخست وزير ناراحت شدم ولي با دقت كامل در انتظار شنيدن پاسخ لازم بودم... پاسخ امام قاطع و كوبنده بود ولي متأسفانه اين پاسخ مطلوب در آن روزها زير تيغ سانسور رفت و از ترس سازمان اطلاعات از روزنامه حذف شد. ولي اكنون به بركت انقلاب پيروزمند اسلامي، اين پاسخ صريح و كوبنده، ثبت تاريخ مي شود).