بازگشت

اجابت دعوت كوفيان


نامه هاي فراوان اهل كوفه، حجت را بر امام تمام كرد. امام براي احتياط، پسر عم خود - مسلم - را به كوفه فرستاد تا از نزديك اوضاع را بررسي كند و اگر اقبال عمومي را متوجه ديد، به امام اطلاع دهد تا ايشان به سوي كوفه حركت كند. به همراه مسلم نامه اي نيز براي بزرگان كوفه نوشت در فرازي از نامه آمده: متوجه مضمون نامه هاي شما شدم كه خواسته بوديد من به سوي شما بيايم زيرا امام و رهبر نداريد و باشد كه خداوند مرا محور اجتماع شما قرار دهد. اينك پسر عموي مورد اعتمادم را به سوي شما فرستادم تا وضع شما را به اطلاع من برساند. اگر بنويسد كه رأي بزرگان و عقلا و دانشمندان و عموم شما مثل آنچه باشد كه در نامه هايتان گفته ايد، به زودي نزد شما خواهم آمد. [1] .

ظاهراً قبل از اينكه اخبار كوفه به امام برسد، امام در روز هشتم ذي حجه مجبور به ترك مكه مي گردد زيرا متوجه مي شود كه حكومتيان طرح ترور او در ايام حج را دارند، بنابراين زود هنگام به سوي كوفه حركت كرد تا مبادا در مكه كشته شود و حرمت حرم شكسته گردد. [2] .

در جواب برادرش محمدبن حنفيه كه از علت تعجيل او سؤال كرد، فرمود: برادر جان، مي ترسم يزيد بن معاويه مرا در حرم ترور كند و من وسيله شكسته شدن حرمت اين خانه گردم. [3] .

و به فرزدق هم كه علت عجله و رها كردن حج را پرسيد، فرمود: اگر عجله نمي كردم، مرا دستگير مي كردند. [4] .

اجابت دعوت كوفيان بر امام واجب بود، همان طور كه بر پدرش امام علي (ع) اجابت دعوت اهل مدينه واجب بود و فرمود: اگر حضور اين افراد (و تقاضاي آنان) نبود و... افسار خلافت را به گردنش مي آويختم و... [5] .

امام هم از جانب هزاران نفر دعوت شده و آنان عهد و پيمان هاي شديد و غليظ بر ياري امام بسته بودند. امام به عبدالله بن زبير فرمود: چهل هزار نفر كوفي با من بيعت بسته اند و قسم خورده اند كه اگر مرا ياري نكنند همسرانشان مطلقه و غلامانشان آزاد باشند. [6] .

و در جواب عبدالله بن عباس فرمود: اين نامه ها و فرستادگان مردم كوفه است (كه از من براي پذيرفتن رهبري و امامت خودشان دعوت كرده اند) و بر من اجابت دعوت آنان واجب است (و اگر اجابت نكنم) آنها عليه من در نزد خدا حجت و عذر دارند. [7] .


پاورقي

[1] عوالم، ج 17، ص 184.

[2] موسوعه کلمات الامام الحسين (ع)، ص 324 و 321.

[3] همان، ص 329.

[4] سخنان حسين‏بن‏علي، محمد صادق نجمي، ص 98.

[5] نهج البلاغه، خطبه 3.

[6] ترجمة الامام الحسين، ابن عساکر، ص 194.

[7] موسوعه کلمات الامام الحسين (ع)، ص 321.