بازگشت

تبليغ و دعوت و اعلام مخالفت


تبليغ صلاحيت خويش و اعلام بي صلاحيتي يزيد و مخالفت با حكومت او و دعوت به ياري براي به دست گرفتن حكومت از وظايف ثابت و هميشگي امام بود و امام بعد از صلح به اين وظيفه اقدام كرده بود. تابه حال امام، ياران و انقلابيون را به صبر و انتظار مرگ معاويه دعوت مي كرد و حال معاويه مرده و يزيد نيز مقبول نيست و بايد امام ياران را فرا بخواند و زمام امور را به دست بگيرد. اهل كوفه همين كه از هجرت امام از مدينه و بيعت نكردن او مطلع شدند، با توجه به نامه هاي قبلي امام و انتظاري كه داشتند، فرصت را مناسب يافتند و با اقبال عمومي كم نظيري متوجه امام شدند و با نوشتن نامه هاي فراوان امام را به كوفه و به دست گرفتن زمام امور دعوت كردند. امام (ع) وقتي به مكه وارد شد، شروع به تبليغ و دعوت نمود و در هر فرصت بي صلاحيتي يزيد و صلاحيت منحصر به فرد خويش را گوشزد مي كرد. از جمله براي بزرگان بصره نامه نوشت و آنان را به ياري خويش فراخواند: اما بعد، همانا خداوند محمد را بر خلقش برگزيد و او را به نبوت گرامي داشت و براي رسالت انتخاب كرد. پس او را به سوي خود برد در حالي كه براي بندگان كمال خيرخواهي را كرد و رسالت خدايي را ابلاغ نمود و ما اهل پيامبر و اوصياي او و وارثان او و سزاوارترين مردم به مقام و منصب او در بين مردم هستيم و قوم ما ديگران را براي اين منصب بر ما ترجيح دادند و ما هم راضي شديم و تفرقه را خوش نداشتيم و دنبال عافيت (امر امت و خودمان) بوديم و همگي مي دانيم كه ما سزاوارتر به ولايت امت هستيم - كه حق ماست - از كساني كه الان متصدي آن شدند... من فرستاده ام را با اين نامه به نزد شما فرستاده ام و شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مي كنم زيرا سنت ميرانده شده و بدعت زنده گشته است. اگر سخن من را بشنويد و از من اطاعت كنيد شما را به راه رشد، هدايت مي كنم و سلام و رحمت خدا بر شما باد. [1] .

غير از اين نامه ها، امام در مكه و در بين راه به سوي عراق، هر جا فرصتي و شنونده اي يافت، آنان را به ياري خويش فرا خواند و بي صلاحيتي حكومت وقت را گوشزد كرد.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 5، ص 357.