بازگشت

انتظار مرگ معاويه


امام حسن (ع) با معاويه صلح كرد مشروط براينكه معاويه تا زنده است خليفه باشد و براي بعد از خودش كسي را تعيين نكند. امام حسين (ع) به عنوان يكي از افراد تابع امام حسن (ع) در زمان حيات برادر اين صلح نامه را پذيرفت و بر مبناي آن به همراه برادرش با معاويه بيعت كرد و خود را موظف مي دانست از بيعت شكني خودداري ورزد. اقدامات تبليغي امام به هيچ وجه بيعت شكني محسوب نمي شد زيرا استفاده از حق آزادي عقيده و بيان بود. البته حكومت معاويه از بنيان ناحق بود و هيچ حقي از جمله حق آزادي بيان را به رسميت نمي شناخت و امام حسين (ع) و ياران آن حضرت در تبليغ آزاد نبودند ولي امام (ع) چنين حقي را براي خودش و ديگران قائل بود و هرگاه زمينه اي مي يافت، علني يا مخفيانه به بيان احكام امامت و خلافت و ويژگي خليفه حق و صلاحيت منحصر به فرد خود و عدم صلاحيت حاكمان مي پرداخت و اين اقدام را ناقض بيعت انجام شده نمي دانست. البته امام حسين (ع) و برادرش امام حسن (ع) گرچه با معاويه صلح كردند و حكومت را به او واگذاردند ولي به هيچ وجه او را صالح براي حاكم شدن نمي دانستند و لذا هيچ گاه پشتيبان حكومت او نشدند و تا آخر عمر معاويه، هر دو بزرگوار به عنوان مخالف سياسي حكومت، مشهور و شناخته شده بودند. ولي غير از تبليغ دين و احكام آن و بيان صلاحيت خود و بي صلاحيتي حاكمان، از امام اقدام تعرض گونه يا براندازانه اي در زمان معاويه نقل نشده است. فقط نقل شده در يك مورد امام كارواني از اموال و هدايا كه به سوي معاويه مي رفت را تصاحب كرد و ضمن نامه اي علت اين اقدام را براي معاويه تبيين نمود و خود اين نامه نگاري و تبيين علت، وجه تعرض گونه و براندازانه اين اقدام را به شدت كاهش داد. امام نوشت: كارواني از يمن حامل اموال، پارچه هاي زينتي، عنبر و عطر به سوي تو روان بود تا تو آنان را به خزانه هاي دمشق بسپاري و بعد از هديه به فرزندان پدرت (خانواده ات) به وسيله آن اموال،مشكلات حكومت را رفع كني و من محتاج آن اموال بودم، از اين رو آنها را تصاحب كردم والسلام. [1] .

در اين نامه امام ضمن اينكه كنايه وار معاويه را از بذل و بخشش بيت المال به خويشاوندانش نهي مي كند، علت تصاحب اموال را نيازمندي خودش به آنان اعلام مي كند تا كسي نتواند اين اقدام را تعرض به حكومت و پيمان شكني بشمارد. امام بارها به دوستانش اعلام كرد كه به پيماني كه برادرش با معاويه بسته و بيعتي كه كرده وفادار است ولي چون معاويه را صالح براي حكومت نمي دانست و جز اعلام عقيده و تبليغ آن، راه اقدام ديگري در زمان حيات معاويه نداشت، به كساني كه او را براي پذيرش رهبري دعوت مي كردند، اعلام مي كرد كه منتظر مرگ معاويه باشيد تا او بميرد و بعد از مرگ او بتوانيم اقدام كنيم. بارها نيز اطرافيان معاويه امام را به اقدامات براندازانه يا تصميم بر آن متهم كردند و به معاويه هشدار دادند و معاويه نيز در پي آن بارها به امام حسين (ع) نامه نوشت و ايشان را از پيمان شكني برحذر داشت و امام به صراحت بر وفاداري خود به پيمان تصريح كرد. در جواب يكي از نامه هاي معاويه نوشت: «من اراده جنگ يا مخالفت با تو (پيمان شكني) را ندارم بلكه مي ترسم تو و حزب ستمكارت پيمان شكني كنيد.» بعد امام اقدام هاي ناصواب معاويه را بر شمرد و ظلم ها و پيمان شكني هاي او از جمله كشتن حجربن عدي و عمروبن حمق را يادآوري كرد و نوشت: «در نامه ات به من گفته اي: اين امت را به فتنه مينداز و من فتنه اي بزرگتر از حكومت تو براي اين امت سراغ ندارم.» [2] .

بار ديگري نيز مروان به معاويه نامه نوشت و او را از امام حسين (ع) و اقدامات ايشان برحذر داشت. معاويه بعد از دريافت نامه مروان به امام حسين (ع) نامه نوشت و صلح و بيعت امام را متذكر شد و از اهل عراق و وعده هاي آنان برحذر داشت. امام در جواب معاويه نوشت: من اراده جنگ يا مخالفت با تو ندارم با اينكه گمان نمي كنم معذِّري در نزد خدا به خاطر جنگ نكردن با تو داشته باشم و فتنه اي را بزرگتر از حكومت تو بر اين امت نمي بينم. [3] .

حتي زماني كه معاويه براي فرزندش يزيد به زور بيعت مي گرفت، امام بيعت نكرد و خبر بيعت نكردن امام به اطراف رسيد و بزرگان كوفه وقتي متوجه شدند به امام نامه نوشتند و از ايشان خواستند رهبري قيام عليه معاويه را به عهده بگيرد ولي امام در جواب آنان نوشت: اين قوم منتظر خوردن ما هستند و بر ما گردن كشي مي كنند و دنبال مكيدن خون مردم و ماهستند. [4] .

و در جواب معاويه نيز كه امام را از پيمان شكني و معارضه برحذر مي داشت نوشت: به خدا پناه مي برم از شكستن پيمان برادرم و بدان، به خدا قسم، آنچه درباره من گفتي دروغ است. و سخن چين ها و تفرقه افكن ها به دروغ اين مطالب را درباره من به تو مي رسانند. [5] .

امام به شيعيان انقلابي كه از او و برادرش پيمان شكني و جنگ با معاويه را مي خواستند،فرمود: تا زماني كه اين طاغي ستمگر زنده است شما در خانه هايتان مانند گليم خانه به زمين بچسبيد. اگر روزي او هلاك شد و شما زنده بوديد، اميد داريم خداوند براي شما و ما خير مقدّر گرداند و به ما هدايت بدهد و به خودمان واگذارمان نكند كه او با متقيان نيكوكار است. [6] .

و بعد از شهادت برادرش نيز در جواب نامه هاي كوفيان نوشت: تا زماني كه فرزند هند زنده است به زمين بچسبيد و خود را از اين فرد پنهان كنيد و خواست خود را كتمان نماييد و «احترسوا من الاظاء» اگر مرگش پيش آمد و من زنده بودم، به خواست خدا رأي و نظرم را به اطلاع شما خواهم رساند. [7] .

اين كه مردم كوفه بعد از مرگ معاويه به امام نامه نوشتند، با توجه به اين شناخت قبلي از امام و نامه هاي ايشان بود.


پاورقي

[1] موسوعه کلمات المام الحسين (ع)، ص 248.

[2] همان، ص 252 - 254.

[3] همان، ص 258.

[4] همان.

[5] همان، 239.

[6] انساب الاشراف، ج 3، ص 150.

[7] همان، ص 152.